آخر چه خون کرد اين دلم کامد به ناخن خون او

آخر چه خون کرد اين دلم کامد به ناخن خون او شاعر : خاقاني هم ناخني کمتر نگشت اندوه روز افزون او آخر چه خون کرد اين دلم کامد به ناخن خون او صيدي کزو آواره شد خاکش بهست از خون او دل خاک آن خون خواره شد تا آب او يک‌باره شد در کار او چون شد دلم چون کار کرد افسون او از جور او خون شد دلم وز دست بيرون شد دلم جوجو شد از غم نو به نو بي‌روي گندم‌گون او کردم حسابش جو به جو در دستخون ديدم گرو هرجا که گنج است اي عجب ماري است پيرامون او پيرامن کويش به شب...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آخر چه خون کرد اين دلم کامد به ناخن خون او
آخر چه خون کرد اين دلم کامد به ناخن خون او
آخر چه خون کرد اين دلم کامد به ناخن خون او

شاعر : خاقاني

هم ناخني کمتر نگشت اندوه روز افزون اوآخر چه خون کرد اين دلم کامد به ناخن خون او
صيدي کزو آواره شد خاکش بهست از خون اودل خاک آن خون خواره شد تا آب او يک‌باره شد
در کار او چون شد دلم چون کار کرد افسون اواز جور او خون شد دلم وز دست بيرون شد دلم
جوجو شد از غم نو به نو بي‌روي گندم‌گون اوکردم حسابش جو به جو در دستخون ديدم گرو
هرجا که گنج است اي عجب ماري است پيرامون اوپيرامن کويش به شب خصمان خاقاني طلب


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.