اي من ز دو چشم نيم مستت مست

اي من ز دو چشم نيم مستت مست شاعر : خواجوي کرماني وز دست تو رفته عقل و دين از دست اي من ز دو چشم نيم مستت مست برخيز که نوبت سحر بنشست بنشين که نسيم صبحدم برخاست وز لعل تو قيمت شکر بشکست با روي تو رونق قمر گم شد نقاش ازل که نقش رويت بست گوئي در فتنه و بلا بگشود واندر سر زلف دلکشت پيوست برداشت دل شکسته از من دل بي باده کجا قرار گيرد مست از لعل تو يکزمان شکيبم نيست آخر بر هر کس آبروئي هست در عشق تو ز آب ديده خواجو را ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي من ز دو چشم نيم مستت مست
اي من ز دو چشم نيم مستت مست
اي من ز دو چشم نيم مستت مست

شاعر : خواجوي کرماني

وز دست تو رفته عقل و دين از دستاي من ز دو چشم نيم مستت مست
برخيز که نوبت سحر بنشستبنشين که نسيم صبحدم برخاست
وز لعل تو قيمت شکر بشکستبا روي تو رونق قمر گم شد
نقاش ازل که نقش رويت بستگوئي در فتنه و بلا بگشود
واندر سر زلف دلکشت پيوستبرداشت دل شکسته از من دل
بي باده کجا قرار گيرد مستاز لعل تو يکزمان شکيبم نيست
آخر بر هر کس آبروئي هستدر عشق تو ز آب ديده خواجو را


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما