سحرگه ماه عقرب زلف من مست

سحرگه ماه عقرب زلف من مست شاعر : خواجوي کرماني درآمد همچو شمعي شمع در دست سحرگه ماه عقرب زلف من مست کمانکش جادوش را تير در شست دو پيکر عقربش را زهره در برج سهي سروش بلند و سنبلش پست شبش مه منزل و ماهش قصب پوش هلالش حاجب خورشيد پيوست بلالش خازن فردوس جاويد طناب چنبري بر مشتري بست نقاب عنبري از چهره بگشود بعشوه گوشه‌ي بادام بشکست به فندق ضيمرانرا تاب در داد روان از منظر چشمم برون جست سرشک از آرزوي خاکبوسش زماني از تو خالي نيست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سحرگه ماه عقرب زلف من مست
سحرگه ماه عقرب زلف من مست
سحرگه ماه عقرب زلف من مست

شاعر : خواجوي کرماني

درآمد همچو شمعي شمع در دستسحرگه ماه عقرب زلف من مست
کمانکش جادوش را تير در شستدو پيکر عقربش را زهره در برج
سهي سروش بلند و سنبلش پستشبش مه منزل و ماهش قصب پوش
هلالش حاجب خورشيد پيوستبلالش خازن فردوس جاويد
طناب چنبري بر مشتري بستنقاب عنبري از چهره بگشود
بعشوه گوشه‌ي بادام بشکستبه فندق ضيمرانرا تاب در داد
روان از منظر چشمم برون جستسرشک از آرزوي خاکبوسش
زماني از تو خالي نيست تا هستبلابه گفتمش بنشين که خواجو
چراغ صبح چون برخاست بنشستفغان از جمع چون بنشست برخاست


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط