دلم از دست بشد تا بسر او چه رسد

دلم از دست بشد تا بسر او چه رسد شاعر : خواجوي کرماني وين جگر سوخته را از گذر او چه رسد دلم از دست بشد تا بسر او چه رسد مترصد که پيامم ز بر او چه رسد از برم رفت و من بيدل ودين بر سر راه تا من دلشده را از سفر او چه رسد شد بچين سر زلف تو و اين عين خطاست بر سر کوي ستم تا خبر او چه رسد خبرت هست که شب تا بسحر منتظرم نيست معلوم که از خاک در او چه رسد جز غبار دل شوريده من خاکي را کس چه داند که بکوه از کمر او چه رسد آنکه هر لحظه رسد خون جگر بر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دلم از دست بشد تا بسر او چه رسد
دلم از دست بشد تا بسر او چه رسد
دلم از دست بشد تا بسر او چه رسد

شاعر : خواجوي کرماني

وين جگر سوخته را از گذر او چه رسددلم از دست بشد تا بسر او چه رسد
مترصد که پيامم ز بر او چه رسداز برم رفت و من بيدل ودين بر سر راه
تا من دلشده را از سفر او چه رسدشد بچين سر زلف تو و اين عين خطاست
بر سر کوي ستم تا خبر او چه رسدخبرت هست که شب تا بسحر منتظرم
نيست معلوم که از خاک در او چه رسدجز غبار دل شوريده من خاکي را
کس چه داند که بکوه از کمر او چه رسدآنکه هر لحظه رسد خون جگر بر کمرش
تا بملک دل ما از نظر او چه رسدچشم او ناظر ديوان جمالست وليک
بمن خسته نصيب از شکر او چه رسدچو از آن تنگ شکر هيچ نگردد حاصل
تا ز پيکان جفا بر جگر او چه رسدگشت خواجو هدف ناوک عشقش ليکن


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط