يکدم ز قال بگذر اگر واقفي ز حال

يکدم ز قال بگذر اگر واقفي ز حال شاعر : خواجوي کرماني کانرا که حال هست چه حاجت بود بقال يکدم ز قال بگذر اگر واقفي ز حال نقشي بدين جمال و جمالي بدين کمال برلوح کائنات مصور...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
يکدم ز قال بگذر اگر واقفي ز حال
يکدم ز قال بگذر اگر واقفي ز حال
يکدم ز قال بگذر اگر واقفي ز حال

شاعر : خواجوي کرماني

کانرا که حال هست چه حاجت بود بقاليکدم ز قال بگذر اگر واقفي ز حال
نقشي بدين جمال و جمالي بدين کمالبرلوح کائنات مصور نمي‌شود
عارف کمال بيند و اهل نظر جمالآنجا که يار پرده عزت برافکند
کز راه شرع خون حرامي بود حلالخون قدح بمذهب مستان حرام نيست
چون تن به جان و تشنه به سرچشمه‌ي زلالجانم بجام لعل تو دارد تعطشي
انديشه کي کنند ز مرغ شکسته بالآنها که دام بر گذر صيد مي‌نهند
گر جز جمال روي تو بينم زهي خيالدر هر چه هست چون بخيالت نظر کنم
دوري گمان مبر که بود مانع وصالدر راه عشق بعد منازل حجاب نيست
وصل در جدائي و هجران در اتصالخواجو اگر بعين حقيقت نظر کني


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما