دلم ربودي و رفتي ولي نمي‌روي از دل

دلم ربودي و رفتي ولي نمي‌روي از دل شاعر : خواجوي کرماني بيا که جان عزيزت فداي شکل و شمايل دلم ربودي و رفتي ولي نمي‌روي از دل کنم مراد دل از خاک آستان تو حاصل گرم وصول ميسر شود که منزل قربست وفايت ار برود جان کجا برون رود از دل هوايت ار بنهم سرکجا برون کنم از سر روا مدار که گردد چو وعده‌هاي تو باطل بحق صحبت ديرين که حق صحبت ديرين بورطه‌ئي که نه پايانش ممکنست و نه ساحل فتاد کشتي صبرم ز موج قلزم ديده ز مهر گلشن رويت برون دمد گلم از گل نيازمند...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دلم ربودي و رفتي ولي نمي‌روي از دل
دلم ربودي و رفتي ولي نمي‌روي از دل
دلم ربودي و رفتي ولي نمي‌روي از دل

شاعر : خواجوي کرماني

بيا که جان عزيزت فداي شکل و شمايلدلم ربودي و رفتي ولي نمي‌روي از دل
کنم مراد دل از خاک آستان تو حاصلگرم وصول ميسر شود که منزل قربست
وفايت ار برود جان کجا برون رود از دلهوايت ار بنهم سرکجا برون کنم از سر
روا مدار که گردد چو وعده‌هاي تو باطلبحق صحبت ديرين که حق صحبت ديرين
بورطه‌ئي که نه پايانش ممکنست و نه ساحلفتاد کشتي صبرم ز موج قلزم ديده
ز مهر گلشن رويت برون دمد گلم از گلنيازمند چنانم که گر بخاک درآيم
ميان ليلي و مجنون نه مانعست و نه حايلمفارقت متصور کجا شود که بمعني
وصال کعبه چه حاجت بود بقطع منازلاگر نظر بحقيقت کني و غير نبيني
قتيل عشق نجويد رهائي از کف قاتلخلاص جستم ازو طيره گشت و گفت که خواجو


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما