اي ز عشقت روح را آزارها

اي ز عشقت روح را آزارها شاعر : سنايي غزنوي بر در تو عشق را بازارها اي ز عشقت روح را آزارها ديده بر گردن دل بارها اي ز شکر منت ديدار تو با سر زلفين تو اسرارها فتنه را در عالم آشوب و شور از کمر بر ساخته زنارها عاشقان در خدمت زلف تواند خالي از غمها و از تيمارها نيستم با درد عشقت لحظه‌اي مي‌نهم جان را و دل را خارها بر اميد روي چون گلبرگ تو غره چون کفتار بر گفتارها تا سنايي بر حديث چرب تست با خيال خاک کويت کارها دارد از باد هوس...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي ز عشقت روح را آزارها
اي ز عشقت روح را آزارها
اي ز عشقت روح را آزارها

شاعر : سنايي غزنوي

بر در تو عشق را بازارهااي ز عشقت روح را آزارها
ديده بر گردن دل بارهااي ز شکر منت ديدار تو
با سر زلفين تو اسرارهافتنه را در عالم آشوب و شور
از کمر بر ساخته زنارهاعاشقان در خدمت زلف تواند
خالي از غمها و از تيمارهانيستم با درد عشقت لحظه‌اي
مي‌نهم جان را و دل را خارهابر اميد روي چون گلبرگ تو
غره چون کفتار بر گفتارهاتا سنايي بر حديث چرب تست
با خيال خاک کويت کارهادارد از باد هوس آبي بروي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط