هر کو به راه عاشقي اندر فنا شود هر کو به راه عاشقي اندر فنا شودشاعر : سنايي غزنوي تا رنج وقت او همه اندر بلا شودهر کو به راه عاشقي اندر فنا شودتا همتش بريده ز هر دو سرا شودآري بدين مقام نيارد کسي رسيدکمتر منازلش دهن اژدها شودراهيست بلعجب که درو چون قدم زنيگاهي زمين تيره و گاهي سما شودبي چون و بي چگونه رهي کاندر و قدماز روزگار مذهب و آيين جدا شوددر منزل نخستين مردم ز نام و ننگآن مرد غرقه گشته به دريا کجا شودهر کس نشان نيافت از اين راه بر کرانکاندر نسب عقيدهي مردم دو تا شوددر کوي آدمي نتوان جست راه دينپس جز به نيستي نسب تو خطا شودزاندر که آمدي به همان بايدت شدنور عيب غيب گردد عاشق فنا شودصحرا مشو که عيب نهانست در جهان