دستي که به عهد دوست داديم شاعر : سنايي غزنوي از بند نفاق برگشاديم دستي که به عهد دوست داديم در دام تعلق اوفتاديم زان زهد تکلفي برستيم طاعات ز سر فرو نهاديم از پيش سجاده بر گرفتيم در پيش هوا بايستاديم وز دست ريا فرو نشستيم دل را به اميد عشوه داديم تن را به عبادت آزموديم چون شاد به روي مير داديم اندوه به گرد ما نگردد