تا شيفته‌ي عارض گلرنگ فلانم

تا شيفته‌ي عارض گلرنگ فلانم شاعر : سنايي غزنوي از درد خميده چو سر چنگ فلانم تا شيفته‌ي عارض گلرنگ فلانم تا عاشق چشم و دهن تنگ فلانم تنگ‌ست جهان بر من بيچاره‌ي غمگين من فتنه بر آن صلح و بر آن جنگ فلانم گه جنگ کند با من و گه صلح کند باز عاجز شده‌ي آن دل چون سنگ فلانم بسيار بديدم به جهان سنگدلان را من شيفته‌ي آن سخن گنگ فلانم گنگست زبانش به گه گفتن ليکن من بنده‌ي زراقي و نيرنگ فلانم قولش همه زرقست به نزديک سنايي ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تا شيفته‌ي عارض گلرنگ فلانم
تا شيفته‌ي عارض گلرنگ فلانم
تا شيفته‌ي عارض گلرنگ فلانم

شاعر : سنايي غزنوي

از درد خميده چو سر چنگ فلانمتا شيفته‌ي عارض گلرنگ فلانم
تا عاشق چشم و دهن تنگ فلانمتنگ‌ست جهان بر من بيچاره‌ي غمگين
من فتنه بر آن صلح و بر آن جنگ فلانمگه جنگ کند با من و گه صلح کند باز
عاجز شده‌ي آن دل چون سنگ فلانمبسيار بديدم به جهان سنگدلان را
من شيفته‌ي آن سخن گنگ فلانمگنگست زبانش به گه گفتن ليکن
من بنده‌ي زراقي و نيرنگ فلانمقولش همه زرقست به نزديک سنايي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط