اي گزيده مر ترا از خلق رب‌العالمين

اي گزيده مر ترا از خلق رب‌العالمين شاعر : سنايي غزنوي آفرين گويد همي بر جان پاکت آفرين اي گزيده مر ترا از خلق رب‌العالمين مي طواف آرد شب و روز آسمان گرد زمين از براي اينکه ماه و آفتابت چاکرند روي تو نور مبين و راي تو حبل‌المتين خال تو بس با کمال و فضل تو بس با جمال خاکپاي چاکرانت توتياي حور عين نقش نعل مرکب تو قبله‌ي روحانيان زهر با ياد تو باشد خوشتر از ماه معين مرگ با مهر تو باشد خوشتر از عمر ابد بر سرش پروين لگام و مه رکاب و زهره زين ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي گزيده مر ترا از خلق رب‌العالمين
اي گزيده مر ترا از خلق رب‌العالمين
اي گزيده مر ترا از خلق رب‌العالمين

شاعر : سنايي غزنوي

آفرين گويد همي بر جان پاکت آفريناي گزيده مر ترا از خلق رب‌العالمين
مي طواف آرد شب و روز آسمان گرد زميناز براي اينکه ماه و آفتابت چاکرند
روي تو نور مبين و راي تو حبل‌المتينخال تو بس با کمال و فضل تو بس با جمال
خاکپاي چاکرانت توتياي حور عيننقش نعل مرکب تو قبله‌ي روحانيان
زهر با ياد تو باشد خوشتر از ماه معينمرگ با مهر تو باشد خوشتر از عمر ابد
بر سرش پروين لگام و مه رکاب و زهره زيناي سواري کت سزد گر باشد از برقت براق
جبرييل از آسمان بر خلق تو کرد آفرينبر تن و جان تو بادا آفرين از کردگار
آدمي از آدم آرد حور از خلد بريناز براي اينکه تا آسان کند اين دين خويش
نام او در مجمع حضرت کجا بودي امينجبرييل ار نام تو در دل نياوردي به ياد
از براي طلعتش مي‌تابد اين شمس مبيناين صفات و نعت آن مردست کاندر آسمان
سايه زلفت شب هجرانش را باشد کميننور رخسارت دهد نور قبولش را مدد
زين سبب مقصود او شد سغبه‌اي در راه دينزين سبب مقبول او شد فتنه‌اي بر شرک کفر
وين قدم زن با ندم‌گر تو نباشي هم نشينزين قلم زن با قلم‌گر تو نباشي هم نشان
جز کمالش را مدان و جز جمالش را مبيناي سنايي گر ز دانايي بجويي مهر او
گاه شرک از کافران و گاه دين از بواليقيناژدهاي عشق را خوردن چه بايد اي عجب


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.