اي خرد را جمال و جان را زين اي خرد را جمال و جان را زينشاعر : سنايي غزنوي ذکر و شعر توام چو دين و چو ديناي خرد را جمال و جان را زينبه دو بحر آب داده از يک عينبه دو وزنم ستوده در يک بيتدر يکي بيت مجمعالبحرينمن ز شعر تو ديده موسيوارمن خود از ناقصي غربالبينبلبلم خواندهاي و سيمرغمچون همي بينيم به راي العينپيش چشم و دل عزيز توامکه کسي عين را نگويد «اين»گر نيايم بگو سنايي کوپشت ايام خواندم اثنينواحدم خواندهاي گرم بيندخاصه در حربگاه بدر و حنينتوبه کردم که پيش کس نشومباشد از زادهي شهابي شينتوبه مشکن مرا که شيطانيکم گرايد به باد ذوالقرنينآب حيوان چو يافت آتش خضر