اي لاف زني که هر کجا هستي

اي لاف زني که هر کجا هستي شاعر : سنايي غزنوي قصه ز روزن و سراي آري اي لاف زني که هر کجا هستي از بهر نظاره روي و راي آري تا کي سوي من نه از ره غيرت مختار شوي گر آن بجاي آري پندي بشنو که تا چو مخدومم تا چرخ چو من به زير پاي آري شو راستيي چو من به دست آور طبق حلوا داماد و تو او را خسري بره‌ي بريان هر جا که بود چاکر تست همه گفتند که اي خواجه تو ما را پدري خوردنيهاي جهان گر به شکم جمع شدند کنيت تو نعم و نام تو شيخ‌الطبري اي همه نزهت...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي لاف زني که هر کجا هستي
اي لاف زني که هر کجا هستي
اي لاف زني که هر کجا هستي

شاعر : سنايي غزنوي

قصه ز روزن و سراي آرياي لاف زني که هر کجا هستي
از بهر نظاره روي و راي آريتا کي سوي من نه از ره غيرت
مختار شوي گر آن بجاي آريپندي بشنو که تا چو مخدومم
تا چرخ چو من به زير پاي آريشو راستيي چو من به دست آور
طبق حلوا داماد و تو او را خسريبره‌ي بريان هر جا که بود چاکر تست
همه گفتند که اي خواجه تو ما را پدريخوردنيهاي جهان گر به شکم جمع شدند
کنيت تو نعم و نام تو شيخ‌الطبرياي همه نزهت و شادي و همه راحت و روح
داد او را تاج و تخت و ملک عالم بر سريچون به ملک اندر بر آرد گردي از مردان مرد
در مصاف اندر حسام و در نماز انگشتريتا از او فرزند زايد در جهان و وادهد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط