اي رفته رونق از گل روي تو باغ را

اي رفته رونق از گل روي تو باغ را شاعر : سيف فرغاني نزهت نبوده بي‌رخ تو باغ و راغ را اي رفته رونق از گل روي تو باغ را آن زيب و زينت است کز اشکوفه باغ را هر سال شهر را ز رخت در چهار فصل ز آن سان زيان کند که جنون مر دماغ را در کار عشق تو دل ديوانه را خرد اصلي است آنچنان که سياهي کلاغ را زردي درد بر رخ بيمار عشق تو چون شمع را فتيل و چو روغن چراغ را دل را براي روشني و زندگي، غمت مزد هزار شغل دهند اين فراغ را اول قدم ز عشق فراغت بود ز خود ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي رفته رونق از گل روي تو باغ را
اي رفته رونق از گل روي تو باغ را
اي رفته رونق از گل روي تو باغ را

شاعر : سيف فرغاني

نزهت نبوده بي‌رخ تو باغ و راغ رااي رفته رونق از گل روي تو باغ را
آن زيب و زينت است کز اشکوفه باغ راهر سال شهر را ز رخت در چهار فصل
ز آن سان زيان کند که جنون مر دماغ رادر کار عشق تو دل ديوانه را خرد
اصلي است آنچنان که سياهي کلاغ رازردي درد بر رخ بيمار عشق تو
چون شمع را فتيل و چو روغن چراغ رادل را براي روشني و زندگي، غمت
مزد هزار شغل دهند اين فراغ رااول قدم ز عشق فراغت بود ز خود
طوق کبوتر و پر طاوس زاغ رااز وصل تو نصيب برد سيف اگر دهند


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما