زبان چو پسته شود سبز در دهن بي‌تو

زبان چو پسته شود سبز در دهن بي‌تو شاعر : صائب تبريزي گره چو نقطه شود رشته‌ي سخن بي‌تو زبان چو پسته شود سبز در دهن بي‌تو برون ز خانه دود شمع انجمن بي‌تو نفس گسسته چو تيري که از کمان بجهد چنان به خاک برابر نشد که من بي‌تو صدف ز دوري گوهر، چمن ز رفتن گل غبار ديده فزايد ز پيرهن بي‌تو شود ز شيشه‌ي خالي خمار مي‌افزون ز بس گريسته در عرصه‌ي چمن بي‌تو به چشم شبنم اين بوستان گل افتاده است گره فتاده به سررشته‌ي سخن بي‌تو ز ما توقع پيغام و نامه بيخبري...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زبان چو پسته شود سبز در دهن بي‌تو
زبان چو پسته شود سبز در دهن بي‌تو
زبان چو پسته شود سبز در دهن بي‌تو

شاعر : صائب تبريزي

گره چو نقطه شود رشته‌ي سخن بي‌توزبان چو پسته شود سبز در دهن بي‌تو
برون ز خانه دود شمع انجمن بي‌تونفس گسسته چو تيري که از کمان بجهد
چنان به خاک برابر نشد که من بي‌توصدف ز دوري گوهر، چمن ز رفتن گل
غبار ديده فزايد ز پيرهن بي‌توشود ز شيشه‌ي خالي خمار مي‌افزون
ز بس گريسته در عرصه‌ي چمن بي‌توبه چشم شبنم اين بوستان گل افتاده است
گره فتاده به سررشته‌ي سخن بي‌توز ما توقع پيغام و نامه بيخبري است
شده است شام غريبان مرا وطن بي‌توتو رفته‌اي به غريبي و از پريشاني
که شد فسرده دل صائب از سخن بي‌توبه روي گرم تو اي نوبهار حسن، قسم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط