آيينه‌ي تو سياه رويي است

آيينه‌ي تو سياه رويي است شاعر : عطار او را چه خبر که ماه‌روي است آيينه‌ي تو سياه رويي است کورا گه پشت و گاه روي است آن آينه مي‌زداي پيوست گر کرده تو را به راه روي است آن پشت ز عشق روي گردان هر ذره اگر سياه‌روي است کز عشق چو آفتاب گردد پس در خور آن کلاه‌روي است نه چرخ کلاه فرق عشق است او را همه در گناه روي است تا اين رويش نگردد آن روي او را سوي پيشگاه روي است هر ذره که هست در دو عالم آن را که به عز و جاه روي است نتواند يافت...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آيينه‌ي تو سياه رويي است
آيينه‌ي تو سياه رويي است
آيينه‌ي تو سياه رويي است

شاعر : عطار

او را چه خبر که ماه‌روي استآيينه‌ي تو سياه رويي است
کورا گه پشت و گاه روي استآن آينه مي‌زداي پيوست
گر کرده تو را به راه روي استآن پشت ز عشق روي گردان
هر ذره اگر سياه‌روي استکز عشق چو آفتاب گردد
پس در خور آن کلاه‌روي استنه چرخ کلاه فرق عشق است
او را همه در گناه روي استتا اين رويش نگردد آن روي
او را سوي پيشگاه روي استهر ذره که هست در دو عالم
آن را که به عز و جاه روي استنتواند يافت هرگز اين روي
آن را که به قعر چاه روي استهرگز نرسد به ذروه‌ي عرش
آن را که به پادشاه روي استروي از همه شيوه بست بايد
آورده به بارگاه روي استزين شوق فريد را همه عمر


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط