تا گل از ابر آب حيوان يافت

تا گل از ابر آب حيوان يافت شاعر : عطار گرد خود صد هزار دستان يافت تا گل از ابر آب حيوان يافت جوشن آب زخم پيکان يافت زره ابر گشت پيکان باز ابر را زار زار گريان يافت گل خندان چو برفکند نقاب نافه‌ي مشک در گريبان يافت چون صبا چاک کرد دامن گل از رخ جانفزاي تو جان يافت اي نگاري که هر که ديد رخت هر که فرمان ببرد فرمان يافت به دل و جان تو را که جان و دلي که گل تازه‌روي باران يافت مي گلرنگ خور به موسم گل يک نفس در دو کون نتوان يافت ...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تا گل از ابر آب حيوان يافت
تا گل از ابر آب حيوان يافت
تا گل از ابر آب حيوان يافت

شاعر : عطار

گرد خود صد هزار دستان يافتتا گل از ابر آب حيوان يافت
جوشن آب زخم پيکان يافتزره ابر گشت پيکان باز
ابر را زار زار گريان يافتگل خندان چو برفکند نقاب
نافه‌ي مشک در گريبان يافتچون صبا چاک کرد دامن گل
از رخ جانفزاي تو جان يافتاي نگاري که هر که ديد رخت
هر که فرمان ببرد فرمان يافتبه دل و جان تو را که جان و دلي
که گل تازه‌روي باران يافتمي گلرنگ خور به موسم گل
يک نفس در دو کون نتوان يافتمي‌خور و شاد زي که خوشتر ازين
که زمي جان چو در درخشان يافتمي به عطار ده به سرخي لعل


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.