هر زمانم عشق ماهي در کشاکش ميکشد شاعر : عطار آتش سوداي او جانم در آتش ميکشد هر زمانم عشق ماهي در کشاکش ميکشد گاه ميسوزد چو عود و گه دمي خوش ميکشد تا دل مسکين من در آتش حسنش فتاد هر نفس چون خونيان اندر کشاکش ميکشد شحنهي سوداي او شوريدگان عشق را لاجرم نه بار هفت و ني غم شش ميکشد عشق را با هفت چرخ و شش جهت آرام نيست هر که را دل سوي آن زلف مشوش ميکشد جمع بايد بود بر راهي چو موران روز و شب آفتاب تير بر چرخ منقش ميکشد خاطر عطار از...