غيرت آمد بر دلم زد دور باش شاعر : عطار يعني اي نااهل ازين در دور باش غيرت آمد بر دلم زد دور باش ورنه بر جان تو آيد دور باش تو گدايي دور شو از پادشاه از وجود خويشتن مهجور باش گر وصال شاه ميداري طمع کز ضلالت نفس را مزدور باش ترک جانت گوي آخر اين که گفت خواه ماتم باش و خواهي سور باش تو درافکن خويش و قسم تو ز دوست دايما نظارگي نور باش چون بسوزي همچو پروانه ز شمع مست لايعقل مشو مخمور باش گر مي وصلش به دريا درکشي نه به يک دردي همه...