هر که هست اندر پي بهبود خويش شاعر : عطار دور افتادست از مقصود خويش هر که هست اندر پي بهبود خويش تا نيفتي دور از محمود خويش تو ايازي پوستين را ياد دار عالمي از آه خون آلود خويش عاشقي بايد که بر هم سوزد او تا تو هستي يک نفس خشنود خويش نيست از تو يک نفس خشنود دوست خوش بسوز اي عاشق اکنون عود خويش زاهد افسرده چوب سنجد است بر در او جان غم فرسود خويش حلقهي معشوق گير و وقف کن پس درين سودا زيان کن سود خويش چون درين سودا زيان از سود به ...