اين راز شگرف پي ببردن شاعر : عطار وانگاه ز خويش پي بريدن اين راز شگرف پي ببردن صد پرده به يک زمان دريدن صد توبه به يک نفس شکستن با ساقي روح مي کشيدن در ميکده دست بر گشادن در خود به رسيدن و رسيدن در پرتو دوست همچو شمعي در هستي او بيارميدن بي خويش شدن ز هستي خويش بر هستي خويشتن گزيدن همچون عطار عشق او را خود را به فناي محض ديدن کاري است قوي ز خود بريدن بر لوح فنا به سر دويدن مانند قلم زبان بريده پس کرده سال از چشيدن صد...