اي خم چرخ از خم ابروي تو

اي خم چرخ از خم ابروي تو شاعر : عطار آفتاب و ماه عکس روي تو اي خم چرخ از خم ابروي تو معتکف شد عقل و جان در کوي تو تا به کوي عقل و جان کردي گذر هر دو عالم بوي يکتا موي تو کي دهد آن را که بويي داده‌اي تا نيايد هيچ‌کس ره سوي تو در ميان جان و دل پنهان شدي من ز جان و دل شدم هندوي تو چون تويي جان و دلم را جان و دل مي نيايد از دلم جز بوي تو عشق تو چندان که مي‌سوزد دلم تا ابد عطار در پهلوي تو پشت گردانيد دايم از دو کون ...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي خم چرخ از خم ابروي تو
اي خم چرخ از خم ابروي تو
اي خم چرخ از خم ابروي تو

شاعر : عطار

آفتاب و ماه عکس روي تواي خم چرخ از خم ابروي تو
معتکف شد عقل و جان در کوي توتا به کوي عقل و جان کردي گذر
هر دو عالم بوي يکتا موي توکي دهد آن را که بويي داده‌اي
تا نيايد هيچ‌کس ره سوي تودر ميان جان و دل پنهان شدي
من ز جان و دل شدم هندوي توچون تويي جان و دلم را جان و دل
مي نيايد از دلم جز بوي توعشق تو چندان که مي‌سوزد دلم
تا ابد عطار در پهلوي توپشت گردانيد دايم از دو کون


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط