اي دل به ميان جان فرو شو

اي دل به ميان جان فرو شو شاعر : عطار در حضرت بي‌نشان فرو شو اي دل به ميان جان فرو شو يک بار به قعر جان فرو شو تا کي گردي به گرد عالم کلي به دل جهان فرو شو گر مي‌خواهي که کل شود دل نعره‌زن و جان فشان فرو شو دريا که تو را به خويشتن خواند صد سال به يک زمان فرو شو چون نيست بجز فرو شدن روي تو نيز درين ميان فرو شو چون جمله فرو شدند اينجا سر بر سر آستان فرو شو گر بر تو فشاند آستين يار مردانه در امتحان فرو شو گر هيچ در امتحان کشيدت...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي دل به ميان جان فرو شو
اي دل به ميان جان فرو شو
اي دل به ميان جان فرو شو

شاعر : عطار

در حضرت بي‌نشان فرو شواي دل به ميان جان فرو شو
يک بار به قعر جان فرو شوتا کي گردي به گرد عالم
کلي به دل جهان فرو شوگر مي‌خواهي که کل شود دل
نعره‌زن و جان فشان فرو شودريا که تو را به خويشتن خواند
صد سال به يک زمان فرو شوچون نيست بجز فرو شدن روي
تو نيز درين ميان فرو شوچون جمله فرو شدند اينجا
سر بر سر آستان فرو شوگر بر تو فشاند آستين يار
مردانه در امتحان فرو شوگر هيچ در امتحان کشيدت
در هرچه دري در آن فرو شوتا کي گردي به گرد هرکس
دل خوش کن و در زيان فرو شوگر در روش تو نيست سودي
دم درکش و در گمان فرو شوچون نيست يقين که محض جاني
ور پيدايي نهان فرو شوگر پنهاني برآي پيدا
در بعد به رايگان فرو شوگر نيست به عز قرب راهت
باري برو و چنان فرو شوگر نتواني چنين فرو شد
برخيز و به لامکان فرو شوعطار چه در مکان نشستي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط