اي کاش درد عشقت درمانپذير بودي شاعر : عطار يا از تو جان و دل را يکدم گزير بودي اي کاش درد عشقت درمانپذير بودي گر در همه جهانت مثل و نظير بودي در آرزوي رويت چندين غمم نبودي ور بر فشاندمي جان چيزي حقير بودي ميخواستم که جان را بر روي تو فشانم يا پايمرد گشتي يا دستگير بودي عشقت مرا نکشتي گر يکدمي وصالت گر ني به گرد ماهت زلف چو قير بودي کي پاي دل به سختي در قير باز ماندي بر دار صد هزاران برنا و پير بودي زان مي که خورد حلاج گر هر کسي بخوردي...