اي جان جان جانم تو جان جان جاني شاعر : عطار بيرون ز جان جان چيست آني و بيش از آني اي جان جان جانم تو جان جان جاني تو آني و نه آني يا جاني و نه جاني پي ميبرد به چيزي جانم ولي نه چيزي اکنون نگاه کردم تو خود همه جهاني بس کز همه جهانت جستم به قدر طاقت هرگز کسي ندانست گنجي بدين نهاني گنج نهاني اما چندين طلسم داري تا چون نهفته ماند چيزي بدين عياني ني ني که عقل و جانم حيران شدند و واله فاني شدم کنون من باقي دگر تو داني چيزي که از رگ من خون...