گر نقاب از جمال باز کني

گر نقاب از جمال باز کني شاعر : عطار کار بر عاشقان دراز کني گر نقاب از جمال باز کني پرده از روي کار باز کني ور چنين زير پرده بنشيني عاشقي را که اهل راز کني از همه کون بي نياز شود که مبادا که در فراز کني جگرم خون گرفت از غم آن هر زمانم به زير گاز کني گرچه چون شمع سوختم ز غمت چون مرا سوختي چه ساز کني گفتيم ساز کار تو بکنم عمر بگذشت چند ناز کني وعده دادي به وصل جان مرا گر به وصليش بي نياز کني بکشد ناز تو به جان عطار ...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گر نقاب از جمال باز کني
گر نقاب از جمال باز کني
گر نقاب از جمال باز کني

شاعر : عطار

کار بر عاشقان دراز کنيگر نقاب از جمال باز کني
پرده از روي کار باز کنيور چنين زير پرده بنشيني
عاشقي را که اهل راز کنياز همه کون بي نياز شود
که مبادا که در فراز کنيجگرم خون گرفت از غم آن
هر زمانم به زير گاز کنيگرچه چون شمع سوختم ز غمت
چون مرا سوختي چه ساز کنيگفتيم ساز کار تو بکنم
عمر بگذشت چند ناز کنيوعده دادي به وصل جان مرا
گر به وصليش بي نياز کنيبکشد ناز تو به جان عطار


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط