خواجه‌ي اول که اول يار اوست

خواجه‌ي اول که اول يار اوست شاعر : عطار ثاني اثنين اذهما في الغار اوست خواجه‌ي اول که اول يار اوست در همه چيز از همه برده سبق صدر دين صديق اکبر قطب حق ريخت در صدر شريف مصطفي هرچ حق از بارگاه کبريا لاجرم تا بود ازو تحقيق ريخت آن همه در سينه‌ي صديق ريخت لب ببست از سنگ و خوش دم درکشيد چون دو عالم را به يک دم درکشيد نيم شب هويي برآوردي بسوز سر فرو بردي همه شب تا به روز مشک کردي خون آهوي تتار هوي او تا چين برفتي مشک بار علم بايد جست...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خواجه‌ي اول که اول يار اوست
خواجه‌ي اول که اول يار اوست
خواجه‌ي اول که اول يار اوست

شاعر : عطار

ثاني اثنين اذهما في الغار اوستخواجه‌ي اول که اول يار اوست
در همه چيز از همه برده سبقصدر دين صديق اکبر قطب حق
ريخت در صدر شريف مصطفيهرچ حق از بارگاه کبريا
لاجرم تا بود ازو تحقيق ريختآن همه در سينه‌ي صديق ريخت
لب ببست از سنگ و خوش دم درکشيدچون دو عالم را به يک دم درکشيد
نيم شب هويي برآوردي بسوزسر فرو بردي همه شب تا به روز
مشک کردي خون آهوي تتارهوي او تا چين برفتي مشک بار
علم بايد جست ازينجا تا به چينزين سبب گفت آفتاب شرع و دين
نا به سنگ و هنگ هو گويد زفانشسنگ زان بودي به حکمت در دهانش
تا نگويد هيچ نامي جز آلهني که سنگش بر زفان بگرفت راه
مردم بي‌سنگ کي آيد به کارسنگ بايد تا پديد آيد وقار
گفت کاش آن مويمي بر صدر اوچون عمر مويي بديد از قدراو
ثاني اثنين او بود بعد رسولچون تو کردي ثاني اثنينش قبول


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.