بعد ازين وادي فقرست و فنا

بعد ازين وادي فقرست و فنا شاعر : عطار کي بود اينجا سخن گفتن روا بعد ازين وادي فقرست و فنا لنگي و کري و بيهوشي بود عين وادي فراموشي بود گم شده بيني ز يک خورشيد تو صد هزاران سايه‌ي جاويد تو نقشها بر بحر کي ماند بجاي بحرکلي چون بجنبش کرد راي هرک گويد نيست اين سوداست بس هر دو عالم نقش آن درياست بس دايما گم بوده‌ي آسوده شد هرک در درياي کل گم بوده شد مي‌نيابد هيچ جز گم بودگي دل درين درياي پر آسودگي صنع بين گردد، بسي رازش دهند گر...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بعد ازين وادي فقرست و فنا
بعد ازين وادي فقرست و فنا
بعد ازين وادي فقرست و فنا

شاعر : عطار

کي بود اينجا سخن گفتن روابعد ازين وادي فقرست و فنا
لنگي و کري و بيهوشي بودعين وادي فراموشي بود
گم شده بيني ز يک خورشيد توصد هزاران سايه‌ي جاويد تو
نقشها بر بحر کي ماند بجايبحرکلي چون بجنبش کرد راي
هرک گويد نيست اين سوداست بسهر دو عالم نقش آن درياست بس
دايما گم بوده‌ي آسوده شدهرک در درياي کل گم بوده شد
مي‌نيابد هيچ جز گم بودگيدل درين درياي پر آسودگي
صنع بين گردد، بسي رازش دهندگر ازين گم بودگي بازش دهند
چون فرو رفتند در ميدان دردسالکان پخته و مردان مرد
لاجرم ديگر قدم را کس نبودگم شدن اول قدم، زين پس چه بود
تو جمادي گير اگر مردم شدندچون همه در گام اول گم شدند
هر دو بر يک جاي خاکستر شودندعود و هيزم چون به آتش در شوند
در صفت فرق فراوان باشدتاين به صورت هر دو يکسان باشدت
در صفات خود فروماند بذلگر پليدي گم شود در بحر کل
او چون بود در ميان زيبا بودليک اگر پاکي درين دريا بود
از خيال عقل بيرون باشد ايننبود او و او بود، چون باشد اين


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما