آينده پژوهي و جامعه مطلوب اسلامي(2)
مباني نظري آينده پژوهي
نظريه هاي مورد توجه آينده پژوهان، غالباً متأثر از « تصوير آينده» پولاک(1) است که مفهومي نظري و اساسي در مطالعات آينده تلقي مي شود. پولاک به اين سؤال مهم مي پردازد که آيا تصوير مثبت يک ملت از آينده، پيامد موفقيت آن ملت است يا موفقيت يک ملت، پيامد تصوير مثبت آن ملت از آينده است؟ وي پس از بررسي سير پيشرفت تمدن هاي کهن مانند ايران باستان، اقوام و اديان مانند يهود، همچنين نقاط عطف تاريخ مانند نوزايي، عصر روشنگري و انقلاب صنعتي نتيجه مي گيرد که تصاوير آينده و چشم اندازهاي الهام بخش مقدم بر کاميابي جمعي است. از نظر وي، جوامع موفق، آرمان و رويا را به چيزي مهم تر و قوي تر به نام بينش، تبديل کرده اند، که البته، اين بينش هاي مهم نيز مقدمه ي موفقيت هاي مهم است. او با تأکيد بر نقش نخبگان، معتقد است که ابتدا رهبران پنداره ي محکمي از آينده نشان مي دادند، جوامع اين پنداره را مي پذيرفتند و از آن حمايت مي کردند و با همکاري، آن پنداره را تحقق مي بخشيدند.(2)
آينده پژوهان با بهره گيري از اين مفهوم، يک حکم نظري کلي صادر مي کنند مبني بر اين که: « تصويرهاي آينده، به اقدامات فردي و گروهي شکل مي دهند.»(3) از نظر آينده پژوهان اجتماعي، اگرچه ممکن است گذشته، حال را به نوعي مشروط و مقيد نمايد، اما تصورات جامعه از آينده ي خود نيز مي تواند سبب شکل گرفتن حال باشد؛ زيرا اين تصويرهاي آينده به اقدامات ما در زمان حال جهت مي دهد و متقابلاً « وضع موجود» و اقدامات کنوني، دوره ي آينده را پديد مي آورند. زماني که افراد جامعه، توانايي به تصوير کشيدن نقش اجتماعي خويش در آينده را داشته باشند، آرا، عقايد، ارزش ها و رفتارهايي که چنين تصويري را ساخته، بر زمان حال تأثير مي گذارد و آن را غني مي کند.(4)
يکي ديگر از مباني نظري آينده پژوهي، « عدم قطعيت» آينده است. آينده به مقطعي از زمان اشاره مي کند که هنوز فرا نرسيده و وجود ندارد. در واقع، جهان آينده، هدف اقدامات کنوني ماست. اين نوع انعطاف پذيري آينده از يک سو، پيش بيني آن را دشوارتر مي سازد و از سويي، اهميت مطالعه آن را بيشتر مي کند.
مهم ترين جنبه ي آينده پژوهي از حيث روش، به دست آوردن احتمالات متناظر براي سناريوهاي گوناگون و محتمل است.(5) چنين فرضيه اي اين حقيقت را تصديق مي کند که آينده، پيشاپيش و به صورت غيرقابل اجتنابي بر انسان ها تحميل نشده است؛ « گوده» از اصطلاح آينده ي « باز و خاتمه نيافته» استفاده مي کند و مي نويسد:
در هر زمان خاصي، مجموعه اي از آينده هاي ممکن وجود دارد و آينده ي واقعي، حاصل تعامل ميان بازي گران گوناگون در يک وضعيت خاص و مقاصد هريک از آنان خواهد بود. اين که آينده چگونه تکوين مي يابد، به طور يکسان توسط عمل انسان ها و نفوذ عليت ها تبيين مي شود.(6)
در واقع، کثير بودن آينده و دامنه ي آزادي عمل انسان ها، يکديگر را تبيين مي کنند. آينده نوشته نشده است، بلکه در معرض آن است که ايجاد شود.
از ديگر اصول اساسي و مشترک در تمام انديشه هاي آينده پژوهانه اين است که، کل جهان هستي يک پارچه است. « تأکيد بر ارتباط متقابل همه چيز در جهان- از جمله انسان- و نيز پافشاري بر عدم امکان درک کامل هر موجوديت منفرد، بدون توجه به جايگاه آن در کل هستي، مفاهيم اساسي آينده پژوهي امروز را تشکيل مي دهند.»(7) در اين ديدگاه و تفکر کل گرا، انسان مثل همه ي کائنات، بخشي از هستي را تشکيل مي دهد و موجوديت تک تک افراد بشر وامدار عمل کرد کل کيهان بوده و نمي تواند از آن جدا باشد. وحدت هستي، با تکيه بر وحدت در زمان و فضا، به اين معنا اشاره دارد که جهان آينده از درون جهان حال خلق مي شود.
اهداف آينده پژوهي
1. رويارويي آگاهانه با روندهاي آتي به منظور کاهش خسارت هاي ناشي از غافل گيري؛
2. تصحيح روندهاي موجود با نگاه به آينده؛
3. تلاش براي شکل گيري آينده ي مطلوب.
براساس اين وظايف، مي توان اهداف ذيل را براي آينده پژوهي تعريف کرد:
1. تهيه ي چشم انداز و اولويت بندي مسائل؛ اين امر موجب مي گردد تا درک روشني نسبت به فرصت ها و چالش هاي آينده به دست آوريم و در برابر رويدادهاي آينده برخورد فعال داشته باشيم. براي مثال مي توان براي کنترل بسياري از تحولات آينده قابل پيش بيني چاره جويي نمود يا براي تسريع برخي روندها برنامه ريزي کرد.
2. تبيين، ارزيابي و تدوين معيارهاي اجتماعي؛ بر اين اساس، افراد جامعه مي توانند آينده هاي گوناگون را مورد ارزيابي و سنجش قرار دهند. ارزش ها جزء ساز و کارهايي هستند که جوامع را در گزينش روش زندگي، راهنمايي و هدايت مي کنند. و آينده پژوهان اين هدف را با کاوش هاي منظم براي کشف انتخاب هاي مختلف براي آينده دنبال مي کنند. آن ها خواهان تفکر معطوف به آينده هستند و مي کوشند تا تصويرهاي تازه اي از آينده بيافرينند. « اسلاتر»(8) برخي از ارزش هاي مورد آينده پژوهان را چنين بيان نموده است:
- توجه به آزادي و رفاه بشر، رضايت از زندگي و شادکامي در سطح فردي؛
- وفاق اجتماعي، صلح، آرامش و عدالت اجتماعي؛
- ظرفيت هاي ادامه زندگي بر روي زمين».(9)
3. تعهد و التزام نسبت به نسل هاي آينده؛ چنين احساس مسئوليتي، آينده پژوهان را وادار مي کند تا به دفاع از آزادي و سعادت نسل هاي آينده، يعني انسان هايي که هنوز به دنيا نيامده اند بپردازند.
4. شناخت عوامل تغيير و دگرگوني در جامعه؛ آينده پژوهان، علت اصلي پيشرفت هاي فناورانه و نيز دگرگوني نظم هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي را شناسايي نموده و مي کوشند تا تحولات غيرمنتظره و خارج از کنترل انسان را که چاره اي جز تسليم در برابر آن ها نيست، مشخص کنند. البته، تلاش مي کنند تا تحولات قابل انتظاري را که در کنترل آدمي قرار مي گيرند نيز معلوم نمايند.(10)
5. پرداختن به زمان حال؛ تفکر درباره ي آينده، براي شناخت تکليف زمان حاضر است تا با توجه به اوضاع و احوال فعلي و اميدهاي آينده، آينده ي مطلوب و دلخواه را ايجاد کرد. نتايج آينده پژوهي به افراد و جوامع اين امکان را مي دهد که خواسته ي فعلي خود را با خواسته ي آتي سنجيده و با هم مقايسه کنند. گاهي افراد براساس برنامه ريزي، خود را از بعضي چيزها محروم مي کنند و در مقابل، به انتظار تحقق آرزوهايي والاتر در آينده مي نشينند.
اهداف پنج گانه ي فوق، بدين صورت محقق مي گردد که آينده پژوهان با مطالعه و بررسي تصاويري از آينده، که در ذهن اقشار مختلف جامعه وجود دارد، و نيز با تجزيه و تحليل تصاوير شاخص اجتماعي و تأثير آن ها در طلوع و غروب تمدن ها، روندهاي ممکن و محتمل را توصيف نموده، اهداف و ارزش ها را تعيين کرده و با ارائه تصاوير گوناگون از آينده، سياست هاي جايگزين را پيشنهاد مي کنند. بحث طراحي و نوسازي جامعه نيز در همين چهارچوب قرار دارد. و آرمان هاي فرازماني و مطلق تنها در اين صورت با آينده پژوهي در ارتباط بود. و در آينده سازي مطلوب تجلي مي کنند.
روش هاي آينده پژوهي
در يک بررسي گسترده بين المللي، بيش از 17 رويکرد روش شناسانه، که غالباً با تلفيقي از يکديگر به کار مي روند، شناسايي شده است.(12) در اين جا، چند نمونه از رايج ترين و مهم ترين فنون و ابزارهاي آينده پژوهي را به اختصار معرفي مي کنيم:
1.ديده باني:
(13) ديده باني به معناي پايش مستمر تغييرات جهاني، در زمينه هاي مختلف، توسط يک انديشکده يا گروه علاقمند به آينده پژوهي است. « ديده باني از مؤثرترين روش هاي آينده پژوهي است و نوعاً بر پايه ي بررسي نظام مند محتواي مطالب روزنامه، مجله ها، پايگاه هاي اينترنتي و ساير رسانه ها به منظور کشف « سيگنال هاي تغيير» انجام مي شود. ديده بانان به جاي پايش رويدادها بر پايش « روندها»، يعني « تغييرات مستمر در طول زمان» تمرکز مي کنند.»(14) داده هايي که از طريق ديده باني نظام مند به دست مي آيد، به سياست گذاران و برنامه ريزان در عرصه هاي گوناگون کمک مي کند تا همواره آماده بوده، و به اصطلاح غافل گير نشوند.2. سناريوسازي:
(15) هدف سناريوسازي، گسترش تفکر درباره ي آينده و عريض تر کردن طيف آينده هاي جايگزين است که مي تواند مورد نظر ما باشد. سناريوها براي فهم نتايج و پيامدهاي احتمالي تصميم ما به ما کمک مي کنند؟ « سناريو به ما مي آموزد که درباره ي « نامعلومي ها» بينديشيم و فرض هاي دست و پاگير امروزي را از دست و پاي ذهن خويش باز کنيم تا بتوانيم گسست هايي را که ممکن است جهان ما را دگرگون سازند شناسايي کنيم.»(16) در آينده پژوهي معمولاً چندين سناريو وجود دارند تا تصميم گيران بدانند ممکن است برخي رويدادهاي آينده، سناريوي بسيار محتملي را که مبناي برنامه ريزي آن ها بوده، از اعتبار ساقط کند. روشن است که آن چه مورد توجه سياست گذاران است، مخرج مشترکي است، که از اين سناريوهاي متعدد و چندگانه به دست مي آيد و مبناي تدوين استراتژي آنان خواهد بود.(17)2. تکنيک دلفي:
(18) اين روش، به طور خاص توسط آينده پژوهان ابداع گرديده است. جي.لمبرت درباره ي اين تکنيک مي نويسد:هدف دلفي، تجميع دامنه اي گسترده از تخصص ها و ديدگاه هاي واگرا و دست يابي به يک تفاهم نهايي بود. فرآيند دلفي ماهيتي تکراري دارد. به اين ترتيب، گروهي از خبرگان در دوره هاي متوالي به فهرستي از پرسش ها پاسخ مي دهند. در پايان هر دور، شرکت کنندگان جمع بندي پاسخ ها را ملاحظه کرده و مي توانند بر اساس باور ديگران پاسخ هاي خود را تغيير دهند. پاسخ ها به گونه اي جمع بندي مي شوند که گوينده ي آن ها ناشناس باقي بماند تا امکان وزن دهي بيش از حد به پاسخ اشخاصي که اعتبار بالايي در جمع دارند از بين برود.(19)
غالباً اين تکنيک را با تحليل اثر متقاطع، ترکيب کرده و بررسي مي کنند که اگر مسئله ي ديگري به شکلي خاص تغيير مي کرد، چه اتفاقي براي يک رويداد رخ مي داد.(20)
4. تحليل تاريخي:
(21) مطالعه ي تحليلي تاريخ مي تواند براي پي بردن به رويدادهاي احتمالي آينده عبرت آموز باشد.« تحليل تاريخي به طور ضمني مبتني بر اين گزاره است که گاهي تاريخ تکرار مي شود.» براين اساس، مي توان يک موقعيت کنوني را با يک يا چند موقعيت تاريخي مشابه مقايسه کرد و از اين رهگذر فهميد که سرانجام آن چه خواهد شد.»(22)5. چشم انداز پردازي:
(23) اکثر آينده پژوهان، خواهان ابداع تصويرها و چشم اندازهايي از آينده ي مطلوب براي جوامع، سازمان ها يا افراد هستند. آينده پژوهان عموماً کار خود را با مرور رويدادهاي گذشته و موقعيت کنوني آغاز کرده، چشم اندازي از آينده هاي مطلوب ايجاد مي کنند و مي کوشند تا راه هاي مشخص و خلاقانه اي را براي شکل بخشيدن به چنين آينده هايي بيابند. در اين رويکرد، همواره روندهاي گذشته به حال و آينده با همين سرعت و آهنگ که داشته اند تداوم نمي يابند. « اگر ملت ها و جوامع بخواهند دچار فلج الگويي نشوند، بايد پديده هاي نوظهور را رديابي کرده و تغيير الگوها و پارادايم ها را که به سرعت در حال وقوع هستند، هوش مندانه مشاهده کنند.»(24)تحقيق حاضر، ما را به اين نتيجه رهنمون مي کند که دانش آينده پژوهي به شايستگي مي تواند برنامه هاي منسجمي را با ارائه ي روش ها و ابزارهاي کارآمد خود براي نيل به يک جامعه ي مطلوب طراحي نمايد. اما اينکه مباني و اهداف آيين مقدس اسلام نيز در فرآيند بهره گيري از اين دانش، مصون و محفوظ مي ماند، منوط به بررسي مسائل ديگري است.
پينوشتها:
1. Fred Polak؛ فرد پولاک، آينده پژوه هلندي است که اهميت و نقش تصاوير و چشم اندازهاي آينده در شکل گيري تمدن را در کتاب کلاسيک خود تحت عنوان « تصوير آينده» به صورت مفصل بررسي کرده است.
2.F.Polak,"The Image Of The Future", Traslated by Elise Boulding. Elsevier Scientific Publishing. Company, p.162-176.
3. اي.ريچارد اسلاتر، نوانديشي براي هزاره ي نوين، ترجمه ي عقيل ملکي فر و همکاران، ص 28.
4. الوين تافلر، آموختن براي فردا: نقش آينده در تعليم و تربيت، ترجمه و تلخيص بابک پاکزاد و رضا خيام، ص 50.
5. غلامرضا گودرزي، تصميم گيري استراتژيک: مطالعه ي موردي رويکرد موعود گرايي شيعه، ص 104.
6. ميشل گوده، « از پيش بيني تا چشم انداز راهبردي»، ترجمه محمدرضا صالح پور، برنامه و بودجه، ضميمه ي ش 11، ص 17.
7. عقيل ملکي فر، الفباي آينده پژوهي، ص 60.
8. ريچارد اسلاتر( Richard Slauhter) که در سال 1982 م دکتراي آينده پژوهي خود را از دانشگاه لنکستر دريافت نموده است، در حوزه ي آينده نگاري اجتماعي و آينده نگاري استراتژيک از شهرت جهاني برخوردار است. وي از سال 2001 تا 2005 م رياست فدراسيون جهاني آينده پژوهي را برعهده داشته است.
9. اي.ريچارد اسلاتر، نو انديشي براي هزاره ي نوين، ترجمه ي عقيل ملکي فر و همکاران، ص 16.
10. مهرداد تقوي گيلاني و محمدباقر غفراني، « مطالعات و روش هاي آينده شناسي»، رهيافت، ش 22، ص 72.
11. فرشاد مؤمني، « چند نکته پيرامون اهميت آينده شناسي و دورنگري»، نامه ي مفيد، ش 8، ص 197.
12.اسلاتر، اي.ريچارد اسلاتر، نو انديشي براي هزاره ي نوين، ص 22.
13.Observatory.
14. عقيل ملکي فر، الفباي آينده پژوهي، ص 70.
15. Scenario.
16. محسن رضايي و علي مبيني دهکردي، ايران آينده در افق چشم انداز، ص 562.
17. به عنوان يک نمونه ي گويا براي سناريوسازي مي توان به پروژه ي نيروي هوايي 2025 آمريکا اشاره کرد. نيروي هوايي آمريکا در سال 1995 م، يک گروه 1000 نفري از آينده پژوهان را گرد هم آورد تا ضمن تدوين استراتژي 30 ساله نيروي هوايي آمريکا، به آفرينش چندين تصوير واقع بينانه از جهان در سال 2025 م بپردازند. اين آينده پژوهان براساس ديدگاه کل نگر، در يک فضاي سه بعدي و براساس مقادير و متغيرهاي مختلف، چهار نقطه را مشخص کردند که نمايانگر چهار آينده ممکن براي جهان و آمريکا در سال 2025 م بود. افزايش تعداد کشورها، شکل گيري ائتلاف هاي جديد، کاهش نفوذ و اقتدار آمريکا و افزايش خطر جنگ سايبر و حملات اطلاعاتي، برخي از نتايج سناريوهاي اين تيم مطالعاتي بود. براي آشنايي بيشتر با اين طرح، ر.ک: http://fas.org/spp/military/docops/usaf/2025
18.Delphi technique.
19. رابرت جي.لمبرت و همکاران، برنامه ريزي پابرجا براي يک قرن، ترجمه وحيد وحيدي مطلق، ص 24.
20. اي.ريچارد اسلاتر، نوانديشي براي هزاره ينوين، ص 24.
21.Historical analysis.
22.عقيل ملکي فر، الفباي آينده پژوهي، ص 75.
23.Visioning.
24. محسن رضايي، و علي مبيني دهکردي، ايران آينده در افق چشم انداز، ص 60.
ادامه دارد...
/ج