4-1. قیام حسینی
در میان قیام انبیاء و اولیای الهی، « قیام حسینی» را نیز می توان در این راستا ارزیابی کرد که امام حسین علیه السلام جهت حفظ اسلام و احیای دین نبوی(2)، براندازی حکومت فاسد اموی، قیام علیه رژیم ظالم، اصلاح امت پیامبر(ص)(3)، رسوا کردن قدرت ناحق[ بنی امیه](4)، جلوگیری از نابودی مکتب اسلام ناب نبوی(5)، دفاع از اسلام و زنده کردن آن، اصلاح جامعه و قیام برای امر به معروف و نهی از منکر(6)، قیام خویش را آغاز کردند؛ و در این انقلاب و نهضت حسینی از مرحله شروع تا زمان شهادت، با روشنگری و آگاهی بخشی به جامعه، وظیفه و تکلیف الهی خود را برای زدودن جهل و خرافات و بدعت از پیکره ی دین انجام دادند؛ تا زمانی که در کربلا به شهادت می رسند و « فرهنگ شهادت» را با قیام خویش در تاریخ، جاویدان می سازند؛ فرهنگی که جز پیروزی در هر دو صورت( کشته شدن و پیروز شدن) چیز دیگری به همراه نداشت.
امام حسین علیه السلام در حالی قیام خود را آغاز می کند که یزید فرزند ناصالح معاویه، علناً شراب خوارگی و زن بارگی می کرد و با اعمال خلاف اسلام، می خواست حکومت اسلامی را در دست گیرد(7) و مأموران حکومتی، همچنان به سرکوب شیعیان منسوب به علی علیه السلاماقدام می کردند.(8) در چنین موقعیتی حسین بن علی علیه السلام چگونه می توانست با یزید بیعت کند(9) و با این بیعت، او را خلیفه ی خدا روی زمین بداند؟... کسی که دائم در حال فساد و فحشا به سر می برد، چگونه می توانست عامل و مجری عدالت اسلامی باشد؟!
در چنین شرایطی بود که امام حسین علیه السلام راهی جز قیام در مقابل جور و فساد حاکم در مقابل خود ندید، تا با قیام خویش، بتواند مردم خفته ی روزگار خود را از ماهیت واقعی رژیم بنی امیه آگاه سازد و در مقابل بدعت ها و کجروی های موجود مقابله کند؛ از این روست که امام حسین علیه السلام یکی از مهم ترین علل قیام خویش را « احیای امر به معروف و نهی از منکر و انجام وظیفه و ادای تکلیف الهی» برشمردند و در وصیت نامه خود به محمد بن حنفیه در زمینه ی علت قیام خویش می نویسند:
... قیام من تنها برای این است که امت جدم را اصلاح کنم؛ یعنی در میان امت جدم فساد زیاد شده است و من می خواهم آنها را اصلاح کنم. برنامه ی اصلی من این است که امر به معروف کنم تا کار خیر و خوب و عمل صالح در اجتماع مورد توجه قرار بگیرد و مردم را از منکرات بازبدارم؛ زیرا منکر در جامعه رواج یافته است؛ [ می خواهم] به شیوه و روش جدم و سیره ی پدرم علی ابن ابیطالب عمل کنم؛ پس هرکس که دعوت مرا بپذیرد[ نزد] خدای تعالی شایسته ترین افراد به حق و حقیقت است و اگر افراد نپذیرند، صبر می کنم تا خدای تعالی بین من و آنها حکم کند که او بهترین حکم کنندگان است(10).
امام علیه السلام در هنگام خروج از مکه، بعد از حمد و ثنای پروردگار با اشاره به مرگ که حقیقت زندگی انسان هاست و با آگاهی از شهادت خویش در این قیام می فرمایند:« مرگ بر فرزندان آدم به مثابه گردن بندی بر گردن دختر جوان، کشیده و بسته شده است... گویا من می بینم که بند بند مرا گرگان بیابان بین [ نینوا] و کربلا از هم جدا می سازند و از من، شکمبه های تهی خود را پر می کنند و انبان های گرسنه ی خود را سرشار می نمایند. قرارگاهی نیست از روزی که در قلم تقدیر گذشته است.»(11)
قیام آگاهانه امام حسین علیه السلام و یارانش و استقبال از شهادت در راه خداوند برای احیای دین محمدی (ص)که با عزت و افتخار آغاز می شود، اصلی می شود که درس آزادگی و عزت و سربلندی و عظمت را برای انسان های آزاده در طول تاریخ رقم می زند.
5-1. فلسفه قیام حسینی
پس هان ای مردم! اگر شما ما را یاری ندهید و از در انصاف، با ما در نیایید، این حاکمان جائر و ستمکار بر شما چیره می گردند و قوای خود را علیه شما به کار می بندند و در خاموش نمودن نور پیغمبرتان می کوشند؛ و خدا برای ما کافی است و بر او توکل می نمایم و به سوی او باز می گردیم که همه ی بازگشت ها به سوی اوست»(13).
با توجه به چنین بینشی در متن قیام حسینی است که می توان گفت قیام و نهضت حسینی « یک انقلاب کاملاً آگاهانه بود، هم از ناحیه ی خودش و هم از ناحیه ی اهل بیت و یارانش»(14) که با « در هم شکستن ساختار حکومت امویان که به اسم دین حکومت می کردند و با خوشگذرانی و عیاشی مردم را در تنگنا قرار داده بودند، پایه های تزویر را متزلزل ساخت و از سوی دیگر با دمیدن روح شهامت و بیداری در کالبد جامعه اسلامی و پروراندن نسلی خداجو و شهادت طلب و ستیزه گر با سلطه ی ستم»(15)و مبارزه با تحریف های رایج گشته و احیای اسلام ناب نبوی، با شهادت خویش و یاران پاکشان و خلق حماسه ی عاشورا توانستند اصل امر به معروف و نهی از منکر را در جامعه ی اسلامی زنده سازند و در عرصه نبرد حق با باطل، نمونه هایی از انسان های بزرگ، شریف، کریم و ایثارگر و مخلص را در روز عاشورا به جهانیان نشان دهند؛ انسان هایی که با عشق، خلوص و ایمان الهی بسترهای نرم خویش و لذایذ زودگذر دنیایی را رها کردند و در عصر حاکمیت ریا و تزویر، برای تحقق هویت انسانی و اسلامی در رکاب امام زمان خویش با نثار خون پاک خود، خون تازه ای از بیداری و حرکت و حیات را در جهان اسلامی به جریان انداختند و پیام « فداکاری و ایثار و از جان گذشتگی، شهامت و شجاعت، استقامت و پایداری، صبر و بردباری، درس مردانگی و غیرت و همت»(16) را نه تنها به گوش مردم غافل آن زمان، بلکه تمام زمان ها رساندند.
6-1. عزت طلبی در پرتو شهادت طلبی
رمز جاودانگی عاشورا در خدایی بودن آن و عزت و آزادی خواهی است که امام حسین علیه السلام به همراه یاران خویش با انتخاب « شهادت»(18) مرگ خویش را رقم زدند. در مکتب انبیاء و اولیاء شهادت از جایگاه والایی برخوردار است؛ همچنان که امام سجاد علیه السلام فرمودند:« کشته شدن عادت ما و شهادت کرامت ماست»(19) و پیامبر گرامی اسلام نیز فرمودند:« شهادت برترین مرگ هاست»(20).
امام حسین علیه السلام براساس همین آموزه های متعالی اسلامی است که مرگ را آگاهانه در کسوت شهادت انتخاب می کند و می فرماید:« ای خدای من! ای بزرگ من! من دوست دارم که هفتاد هزار بار در راه طاعت و محبت تو کشته شوم و زنده گردم؛ به خصوص آن گاه که کشته شدن من عامل پیروزی دین تو و زنده شدن فرمان تو و محفوظ ماندن شریعت تو باشد»(21).
سیدالشهداء و یاران باوفای ایشان، مرگ با عزت را آگاهانه انتخاب کردند و می دانستند که شهادت، همان مرگ با عزت و خیر و نیکی است که خداوند به صابران و استقامت کنندگان وعده داده است؛ از این رو سعی کردند در این امر از یکدیگر سبقت بگیرند( فاستبقوا بالخیرات) و جان خود را در راه حق و احیای اسلام فدا کنند؛ شهادتی که انگیزه آن « نه جاه طلبی بود و نه خودخواهی، بلکه او مردم خواه بود و به اصلاح [ جامعه و زدودن بدعت و خرافات از سنت نبوی] می اندیشید.»(22)
انگیزه ی شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یارانش را می توان در « خریداری بهشت به بهای شهادت، طلب رضای خدا، غیرت، مظلومیت، محو فساد در زمین، اندک و حقیربودن دنیا، رانده شدن از وطن و سرزمین خویش، خالص گرداندن دین برای خدا، امر به معروف و نهی از منکر، جلوگیری از خواری و ذلت، فزونی ایمان و در نهایت اینکه جهاد و شهادت مایه ی عزت اسلام است»(23)؛ از این روست که « مجاهدان حقیقی و اولیای الهی همواره یکی از دو « احدی الحسنین » را از دیگری، یعنی شهادت را از پیروزی خوش تر می دانند.»(24)
این حرکت حرکتی بود که امام حسین علیه السلام و یارانش از آموزه ها و دستورات اسلامی برگرفتند و حماسه ی عاشورا را رقم زدند و معمار عزت و افتخار و سربلندی در جهان گردیدند؛ آموزه ای که خود امام حسین علیه السلام فرمودند:« آیا با خواری زیستن و با خواری مردن؟! این هر دو را خوراکی ناهنجار و ناگوار می بینم. اگر به ناچار باید یکی از مرگ و زندگی را برگزید، حرکت من به سوی مرگ با عزت، حرکتی زیبا و پسندیده خواهد بود.»(25)
هنگامی که امام حسین علیه السلام با چنین بینش و اندیشه ای حرکت و قیام خویش را شروع کرد، عزت و کرامتی را رقم زد که در لسان و کلام تاریخ نگاران در طول تاریخ همواره مورد تمجید و تعمق و حرکت قرار گرفت؛ چنانکه ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه خویش هنگامی که در مورد عزت و ذلت صحبت می کند، در مورد « و الحیاة فی موتکم قاهرین» می نویسد:
بزرگ و رهبر تمام افرادی که چنین صفتی داشتند، حسین بن علی است که در صحرای کربلا به امام و یارانش امان دادند، ولی چون این امان دادن خواری و ذلت را به دنبال داشت، نپذیرفت و شهادت را پذیرفت و در گرماگرم عاشورا فرمود: هیهات منا الذله.(26)
پی نوشت ها :
1. مرتضی مطهری؛ حماسه حسینی؛ ج 3، ص 41.
2. همان؛ ج2، ص 212.
3. همان؛ ج 2، ص 16.
4. علی بن حسین مسعودی؛ مروج الذهب و المعادن الجواهر؛ ج 3، ص 64.
5. جعفر شهیدی؛ قیام امام حسین علیه السلام؛ ص 9.
6. مرتضی مطهری؛ پیشین؛ ص 38.
7. علی بن حسین مسعودی؛ پیشین؛ ص 67 و مرتضی مطهری؛ پیشین؛ ص 139-142.
8. جعفر شهیدی؛ پیشین؛ ص 10و مرتضی مطهری؛ پیشین؛ ص 28.
9. برای آگاهی بیشتر ر.ک به: مرتضی مطهری؛ پیشین؛ ص 66-150 و زهرا احسانی؛ اندیشه عاشورا؛ ص 230.
10. اصغر صفار هرندی؛ انقلاب عاشورا؛ ص 105 . مهدی پیشوایی؛ سیره پیشوایان؛ ص 190-195 و محمدحسین حسینی طهرانی؛ لمعات الحسین؛ ص 13.
11. اصغر صفار هرندی؛ پیشین؛ ص 44.
12. حسین بن شعبه الحرانی؛ تحف العقول عن آل الرسول؛ ص 243.
13. همان.
14. مرتضی مطهری؛ پیشین؛ ص 155.
15. جواد محدثی؛ فرهنگ عاشورا؛ ص 398-399.
16. علی سعیدی؛ معارف عاشورا؛ ص 187-188.
17. معهد تحقیقات باقرالعلوم؛ موسوعة کلمات امام حسین علیه السلام؛ ص 356.
18. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی؛ ایثار و شهادت در مکتب امام خمینی؛ ص 210.
19. دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم؛ ره توشه راهیان نور؛ ص 267.
20. همان؛ ص 266.
21. محمد دشتی؛ فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام؛ ص 470.
22. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی؛ چکیده مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا؛ ص 323.
23. همان؛ ص 321.
24. همان؛ ص 322.
25. زین العابدین باکویی؛ عزت و اقتدار دینی؛ ص 154.
26. نهج البلاغه؛ خطبه 51( برخی نیز گفته اند در مورد « اباه الضمیم» است).