تاريخ جواهرنشان
نوينسده: مرجان حاجي رحيمي
گنجينه بسيار باارزشي در موزه جواهرات ملي ايران نگهداري مي شود که هر قطعه آن داستاني شنيدني دارد
در موزه جواهرات ملي ايران آنچه کمتر از همه ارزش مادي دارد، طلاست. اين موزه مجموعه اي است غني از سنگ هاي گرانبها و ناياب همچون الماس، زمرد، ياقوت، فيروزه و لعل. جواهرات بي نظير ايران هم مانند نفت، ملي شده اند. بنابر قانون مصوب 25 آبان 1316 شمسي، قسمت عمده جواهرات به بانک ملي ايران منتقل شد و سپس جزو پشتوانه اسکناس و بعداً وثيقه اسناد بدهي دولت به بانک بابت پشتوانه اسکناس قرار گرفت. به همين دليل پس از سقوط محمدرضا پهلوي، خاندان پهلوي نتوانستند اين جواهرات ملي را از کشور خارج کنند.
اما قديمي ترين جواهراتي که در موزه وجود دارد به دوران صفويه باز مي گردد. در حقيقت در اين دوره بود که پادشاهان صفوي به ارزش جواهرات پي بردند و حتي کارشناسانشان را به کشورهاي هند، عثماني، فرانسه و ايتاليا مي فرستادند تا جواهر بخرند و به اصفهان ببرند. با ورود محمود افغان و شکست ساه سلطان حسين، آخرين پادشاه صفوي در سال 1101 خورشيدي، بخش اعظمي از خزانه جواهرات غارت شد اما مدتي بعد هنگامي که شاه طهماسب دوم به همراهي نادر به اصفهان بازگشت، توانست از غارت جواهرات سلطنتي جلوگيري کند. بعدها نادر براي بازپس گيري بخشي از جواهرات ايراني به هند رفت و پس از لشکرکشي اش به اين کشور، محمدشاه مقداري جواهر و اسلحه به نادر داد. بخشي از اين اموال در راه از بين رفت، بخشي هم به رسم رايج به کشورهاي همسايه داده شد. همين طور نادر بخشي از اين جواهرات و اشياي مرصع را به آستان حضرت امام رضا(ع) هديه و بخشي را نيز بين سپاهيان خود تقسيم کرد. اما وقتي نادرشاه به قتل رسيد يکي از سرداران او به نام احمد بيگ افغان ابدالي، خزانه جواهرات نادر را غارت کرد و الماس معروف « کوه نور» نيز به دست احمدشاه دراني و رنجيت سينگ پنجابي افتاد و با شکست آنها توسط انگلستان، کمپاني هند شرقي اين سنگ گرانبها را در سال 1850 ميلادي به ملکه ويکتوريا اهدا کرد. کوه نور يک الماس 108 قيراطي بي رنگ است که در تاج ملکه اليزابت مادر ملکه فعلي انگستان نصب شده است.
اما دوران قاجار را شايد بتوان دوران طلايي جواهرات در ايران ناميد. تاج کياني، تخت نادري، کره جواهرنشان و تخت طاووس يا همان تخت خورشيد، از مرصع کاري هايي بودند که به دستور شاهان قاجار ساخته شدند. به ويژه بلند پروازي هاي ناصرالدين شاه و تقليد او از غرب بر غناي اين مجموعه افزود. فيروزه نيشابور و مرواريدهاي ناياب خليج فارس هم در زمان قاجار به خزانه جواهرات ملي اضافه شدند. موزه جواهرات ملي نيز در سال 1334 ساخته شد و در سال 1339 با تأسيس بانک مرکزي به بهره برداري رسيد و به عنوان خزانه جواهرات ملي در اختيار اين بانک قرار گرفت. پس از انقلاب نيز دوباره اين موزه در سال 1369 بازگشايي شد. اين موزه روزهاي شنبه تا سه شبنه براي بازديد عموم باز است.
در زمان قاجار خيلي ها فکر مي کردند اين تخت طاووس همان تخت طاووس هند است و با مقايسه اين تخت با توصيفاتي که تاورنيه جهانگرد از تخت طاووس هند کرده به اين نتيجه مي رسيدند که اين تخت بدل و قلابي است و اين شک را به ناصرالدين شاه هم گفتند و او اطمينان داد که اين تخت به دستور فتحعلي شاه قاجار ساخته شده است.
براي ساخت اين تخت از 334 کيلو طلا و 51 هزار سنگ قيمتي استفاده شده است.
در سال 1296 که ناصرالدين شاه اتاق موزه را در کاخ گلستان احداث کرد اين تخت به آنجا منتقل شد و مراسم سال تحويل را در اين اتاق برگزار مي کردند. در اطراف اين تخت دو شمعدان مرصع هم وجود داشت. همچنين بالشي که شاه به آن تکيه مي داد با مرواريد و رشته هاي طلا دوخته شده بود که اکنون در موزه جواهرات ملي قرار دارد.
اين تخت تا سال 1360 خورشيدي در کاخ گلستان نگهداري مي شد تا اينکه در تاريخ 17 شهريور همان سال براساس دستور نخست وزير وقت و پس از طي مراسم خاص به خزانه جواهرات ملي منتقل شد.
درياي نور زمان ناصرالدين شاه در وسط يکي از بازوبندهاي سلطنتي نصب مي شد، ولي زماني که استفاده از بازوبند منسوخ شد، در سال 1319 هجري-1902 ميلادي- که مظفرالدين شاه به انگلستان سفر کرد درياي نور را زيور کلاه خود کرد. جواهرسازان آن را به صورت پيش کلاه درآوردند و در قابي زرين با شير، خورشيد و تاج مرصع به 457 قطعه برليان ريز و عالي و چهار قطعه ياقوت قرار دادند. اين الماس برليان از دو طرف تراش خورده و به شکل هرم مثلث القاعده اي است. همه سطوح الماس درياي نور صاف و يکنواخت است، جز يک سمت آن که فتحعلي شاه با کندن عبارت « سلطان صاحبقران فتح علي شاه قاجار 1244»، از ارزش آن کاسته است. اما با وجود تمام حساسيت ناصرالدين شاه به الماس درياي نور اين جواهر در زمان محمدعلي شاه و هنگام شکست وي از مشروطه خواهان به سفارت روسيه برده شده ولي توسط مشروطه خواهان بازپس گرفته شد. بعد از قاجار، پهلوي ها نيز در مراسم تاجگذاري از گوهر درياي نور استفاده کردند همچنين از جمله افسانه هايي هم که درباره اين الماس وجود دارد اين است که مي گويند اين الماس بر دسته شمشير افراسياب نصب بوده و رستم آن را در جنگ با تورانيان تصاحب کرده است.
فوريه، پزشک مخصوص ناصرالدين شاه در وصف مراسم بار عام، به اين کوزه قليان هم اشاره مي کند و مي نويسد:« کوزه قليان فيروزه اي نمونه اي از هنر و ذوق ايراني است و فيروزه هاي صاف و آبي رنگي که در آن به کار رفته آن را شيئي پربها جلوه مي دهد.» از عجايب ساخت اين کوزه قليان اين است که با آنکه 120 سال پيش ساخته شده است اما ترکيب مارپيچي کوزه قليان بدون هيچ نقصي در سرتاسر کوزه تکرار شده است. فيروزه هاي به کار رفته در اين کوزه قليان از نظر اندازه يکسان هستند که هرچه به سمت وسط کوزه قليان مي رسند بزرگ تر مي شوند.
درباره زمرد اين کمربند نيز داستاني وجود دارد. وقتي که سر تامس انگليسي در سال 1616 ميلادي به هندوستان سفر کرد، درباره ملاقاتش با سلطان جهانگير، پادشاه هند نوشت:« او دستاري به سر داشت که روي آن چند پر از حواصيل به تعداد نه چندان زياد اما بلند مشاهده مي شد. يک سوي آن ياقوتي پياده در درشتي چون چهار مغز و بر سوي ديگر الماسي همان گونه ستبر و در ميان زمردي بس بزرگ تر از اين دو که دلي را مي مانست قرار داشت.»
خيلي ها بر اين باورند که اين زمرد همان زمرد دستار سلطان جهانگير است که در فتح نادرشاه به دست او افتاده و به ايران آورده شده است.
از اين کمربند در تاجگذاري رضاشاه هم استفاده شد اما براي تاجگذاري شاه مخلوع سگک آن به بند ديگري منتقل شد.
منبع: همشهري سرنخ، شماره 71
در موزه جواهرات ملي ايران آنچه کمتر از همه ارزش مادي دارد، طلاست. اين موزه مجموعه اي است غني از سنگ هاي گرانبها و ناياب همچون الماس، زمرد، ياقوت، فيروزه و لعل. جواهرات بي نظير ايران هم مانند نفت، ملي شده اند. بنابر قانون مصوب 25 آبان 1316 شمسي، قسمت عمده جواهرات به بانک ملي ايران منتقل شد و سپس جزو پشتوانه اسکناس و بعداً وثيقه اسناد بدهي دولت به بانک بابت پشتوانه اسکناس قرار گرفت. به همين دليل پس از سقوط محمدرضا پهلوي، خاندان پهلوي نتوانستند اين جواهرات ملي را از کشور خارج کنند.
اما قديمي ترين جواهراتي که در موزه وجود دارد به دوران صفويه باز مي گردد. در حقيقت در اين دوره بود که پادشاهان صفوي به ارزش جواهرات پي بردند و حتي کارشناسانشان را به کشورهاي هند، عثماني، فرانسه و ايتاليا مي فرستادند تا جواهر بخرند و به اصفهان ببرند. با ورود محمود افغان و شکست ساه سلطان حسين، آخرين پادشاه صفوي در سال 1101 خورشيدي، بخش اعظمي از خزانه جواهرات غارت شد اما مدتي بعد هنگامي که شاه طهماسب دوم به همراهي نادر به اصفهان بازگشت، توانست از غارت جواهرات سلطنتي جلوگيري کند. بعدها نادر براي بازپس گيري بخشي از جواهرات ايراني به هند رفت و پس از لشکرکشي اش به اين کشور، محمدشاه مقداري جواهر و اسلحه به نادر داد. بخشي از اين اموال در راه از بين رفت، بخشي هم به رسم رايج به کشورهاي همسايه داده شد. همين طور نادر بخشي از اين جواهرات و اشياي مرصع را به آستان حضرت امام رضا(ع) هديه و بخشي را نيز بين سپاهيان خود تقسيم کرد. اما وقتي نادرشاه به قتل رسيد يکي از سرداران او به نام احمد بيگ افغان ابدالي، خزانه جواهرات نادر را غارت کرد و الماس معروف « کوه نور» نيز به دست احمدشاه دراني و رنجيت سينگ پنجابي افتاد و با شکست آنها توسط انگلستان، کمپاني هند شرقي اين سنگ گرانبها را در سال 1850 ميلادي به ملکه ويکتوريا اهدا کرد. کوه نور يک الماس 108 قيراطي بي رنگ است که در تاج ملکه اليزابت مادر ملکه فعلي انگستان نصب شده است.
اما دوران قاجار را شايد بتوان دوران طلايي جواهرات در ايران ناميد. تاج کياني، تخت نادري، کره جواهرنشان و تخت طاووس يا همان تخت خورشيد، از مرصع کاري هايي بودند که به دستور شاهان قاجار ساخته شدند. به ويژه بلند پروازي هاي ناصرالدين شاه و تقليد او از غرب بر غناي اين مجموعه افزود. فيروزه نيشابور و مرواريدهاي ناياب خليج فارس هم در زمان قاجار به خزانه جواهرات ملي اضافه شدند. موزه جواهرات ملي نيز در سال 1334 ساخته شد و در سال 1339 با تأسيس بانک مرکزي به بهره برداري رسيد و به عنوان خزانه جواهرات ملي در اختيار اين بانک قرار گرفت. پس از انقلاب نيز دوباره اين موزه در سال 1369 بازگشايي شد. اين موزه روزهاي شنبه تا سه شبنه براي بازديد عموم باز است.
جقه نادري
تخت طاووس
در زمان قاجار خيلي ها فکر مي کردند اين تخت طاووس همان تخت طاووس هند است و با مقايسه اين تخت با توصيفاتي که تاورنيه جهانگرد از تخت طاووس هند کرده به اين نتيجه مي رسيدند که اين تخت بدل و قلابي است و اين شک را به ناصرالدين شاه هم گفتند و او اطمينان داد که اين تخت به دستور فتحعلي شاه قاجار ساخته شده است.
براي ساخت اين تخت از 334 کيلو طلا و 51 هزار سنگ قيمتي استفاده شده است.
در سال 1296 که ناصرالدين شاه اتاق موزه را در کاخ گلستان احداث کرد اين تخت به آنجا منتقل شد و مراسم سال تحويل را در اين اتاق برگزار مي کردند. در اطراف اين تخت دو شمعدان مرصع هم وجود داشت. همچنين بالشي که شاه به آن تکيه مي داد با مرواريد و رشته هاي طلا دوخته شده بود که اکنون در موزه جواهرات ملي قرار دارد.
اين تخت تا سال 1360 خورشيدي در کاخ گلستان نگهداري مي شد تا اينکه در تاريخ 17 شهريور همان سال براساس دستور نخست وزير وقت و پس از طي مراسم خاص به خزانه جواهرات ملي منتقل شد.
درياي نور
درياي نور زمان ناصرالدين شاه در وسط يکي از بازوبندهاي سلطنتي نصب مي شد، ولي زماني که استفاده از بازوبند منسوخ شد، در سال 1319 هجري-1902 ميلادي- که مظفرالدين شاه به انگلستان سفر کرد درياي نور را زيور کلاه خود کرد. جواهرسازان آن را به صورت پيش کلاه درآوردند و در قابي زرين با شير، خورشيد و تاج مرصع به 457 قطعه برليان ريز و عالي و چهار قطعه ياقوت قرار دادند. اين الماس برليان از دو طرف تراش خورده و به شکل هرم مثلث القاعده اي است. همه سطوح الماس درياي نور صاف و يکنواخت است، جز يک سمت آن که فتحعلي شاه با کندن عبارت « سلطان صاحبقران فتح علي شاه قاجار 1244»، از ارزش آن کاسته است. اما با وجود تمام حساسيت ناصرالدين شاه به الماس درياي نور اين جواهر در زمان محمدعلي شاه و هنگام شکست وي از مشروطه خواهان به سفارت روسيه برده شده ولي توسط مشروطه خواهان بازپس گرفته شد. بعد از قاجار، پهلوي ها نيز در مراسم تاجگذاري از گوهر درياي نور استفاده کردند همچنين از جمله افسانه هايي هم که درباره اين الماس وجود دارد اين است که مي گويند اين الماس بر دسته شمشير افراسياب نصب بوده و رستم آن را در جنگ با تورانيان تصاحب کرده است.
تخت نادري
کوزه قليان فيروزه
فوريه، پزشک مخصوص ناصرالدين شاه در وصف مراسم بار عام، به اين کوزه قليان هم اشاره مي کند و مي نويسد:« کوزه قليان فيروزه اي نمونه اي از هنر و ذوق ايراني است و فيروزه هاي صاف و آبي رنگي که در آن به کار رفته آن را شيئي پربها جلوه مي دهد.» از عجايب ساخت اين کوزه قليان اين است که با آنکه 120 سال پيش ساخته شده است اما ترکيب مارپيچي کوزه قليان بدون هيچ نقصي در سرتاسر کوزه تکرار شده است. فيروزه هاي به کار رفته در اين کوزه قليان از نظر اندازه يکسان هستند که هرچه به سمت وسط کوزه قليان مي رسند بزرگ تر مي شوند.
کمربند زمرد
درباره زمرد اين کمربند نيز داستاني وجود دارد. وقتي که سر تامس انگليسي در سال 1616 ميلادي به هندوستان سفر کرد، درباره ملاقاتش با سلطان جهانگير، پادشاه هند نوشت:« او دستاري به سر داشت که روي آن چند پر از حواصيل به تعداد نه چندان زياد اما بلند مشاهده مي شد. يک سوي آن ياقوتي پياده در درشتي چون چهار مغز و بر سوي ديگر الماسي همان گونه ستبر و در ميان زمردي بس بزرگ تر از اين دو که دلي را مي مانست قرار داشت.»
خيلي ها بر اين باورند که اين زمرد همان زمرد دستار سلطان جهانگير است که در فتح نادرشاه به دست او افتاده و به ايران آورده شده است.
از اين کمربند در تاجگذاري رضاشاه هم استفاده شد اما براي تاجگذاري شاه مخلوع سگک آن به بند ديگري منتقل شد.
تاج کياني
تاج پهلوي
کره جواهرنشان
منبع: همشهري سرنخ، شماره 71