ماهيت و ويژگي هاي انقلاب اسلامي

در ايران انقلابي رخ داده است که همه ي معادلات را به هم ريخته، حساب هاي به اصطلاح علمي و جامعه شناسانه را نقش بر آب کرده است. کسي باور نمي کرد که انقلابي رخ بدهد که خاستگاه آن مساجد باشد، در حالي که هيچ تشکيلاتي هم در ميان مردم وجود نداشته باشد و مردم هيچ نوع تمرين حزبي و انقلابي هم نداشته باشند. به هرحال مي بينيم که غربي ها هم اين انقلاب را پديده نوظهوري مي دانند.38
سه‌شنبه، 21 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ماهيت و ويژگي هاي انقلاب اسلامي

ماهيت و ويژگي هاي انقلاب اسلامي
ماهيت و ويژگي هاي انقلاب اسلامي


 

نویسنده: آيت الله محمدتقي مصباح يزدي(دامت برکاته)




 
در ايران انقلابي رخ داده است که همه ي معادلات را به هم ريخته، حساب هاي به اصطلاح علمي و جامعه شناسانه را نقش بر آب کرده است. کسي باور نمي کرد که انقلابي رخ بدهد که خاستگاه آن مساجد باشد، در حالي که هيچ تشکيلاتي هم در ميان مردم وجود نداشته باشد و مردم هيچ نوع تمرين حزبي و انقلابي هم نداشته باشند. به هرحال مي بينيم که غربي ها هم اين انقلاب را پديده نوظهوري مي دانند.38

1. مقدمه
 

تعريف واژه ي انقلاب و مقايسه ي آن با ساير تحولات اجتماعي و نيز نظريه هاي مطرح در مورد اين پديده، از مطالبي بود که در طي دروس گذشته مورد توجه قرار گرفت و پس از نقد و ارزيابي تئوري هاي موجود انقلاب، نظر صحيح در اين مورد بيان و به ديدگاه اسلام نيز اشاره شد. بر اساس ديدگاه صحيح، زماني تعادل در جامعه وجود خواهد داشت که تمام يا اکثريت افراد جامعه منافع عضويّت در جامعه خود را بيشتر از زيان هاي آن بدانند. در غير اين صورت، عواملي دست به دست هم خواهد داد تا اين تعادل جاي خود را به بحران اجتماعي دهد و ثبات جامعه را برهم ريزد. هم چنين تاکنون مشخص گرديد که از نظر اسلام، در آينده جامعه جهاني، روند رو به تکاملي را شاهد خواهيم بود که در آن مؤمنان حقيقي حاکمان زمين مي گردند. بديهي است که يکي از ابزار تحقق اين آرمان، انقلابي است که بر اساس آرمان هاي اسلامي شکل گرفته باشد. در اين جاست که ضرورت پرداختن به ماهيت و ويژگي هاي چنين انقلابي ضروري مي نمايد.

2. تعريف انقلاب اسلامي
 

بر اساس تعريفي که در درس اول، از انقلاب ارائه گرديد، به دست آمد که انقلاب در اين نوشتار به معناي تحوّل سريع، شديد و بنيادين ناشي از وقوع طغيان عموم مردم در اوضاع و احوال سياسي جامعه و در نتيجه، جايگزيني يک نظام سياسي، حقوقي و اقتصادي به جاي نظام ديگر مي باشد. با توجه به اين تعريف از انقلاب و نيز با عنايت به اين مطلب که مراد از اسلام، به عنوان يک دين، مجموعه اي از معارف است که از طرف خداوند براي هدايت و استکمال انسان ها نازل گرديده و به وسيله ي رسول خدا صلي الله عليه آله به نوع بشر ابلاغ شده است، به آساني مي توان به تعريفي از انقلاب اسلامي دست يافت. هرچند که تعريف هاي ارائه شده در اين زمينه، از حيث عبارت، تفاوت هايي را با يکديگر دارند؛ ليکن بناي اکثر اين تعاريف بر آن مفهومي از دو واژه «انقلاب» و «اسلام» استوار شده است که در بالا اشاره گرديد.
کليم صديقي در تعريف انقلاب اسلامي مي نويسد: «انقلاب اسلامي عبارت است از حرکت امت مسلمان در جهت تغيير نظام غير اسلامي موجود و جايگزين نمودن يک نظام جامع و کامل اسلامي به جاي آن؛ همچنين تلاش براي اجراي مقررات، قوانين و برنامه هاي اسلامي در کليه شؤون زندگي خويش (يعني امت)».39 شهيد مرتضي مطهري نيز معتقد است که: «انقلاب اسلامي راهي است که هدف آن، اسلام و ارزش هاي اسلامي مي باشد و انقلاب و مبارزه، تنها براي برقراري ارزش هاي اسلامي انجام مي گيرد. در اين صورت انقلاب اسلامي متفاوت با اسلام انقلابي خواهد بود، زيرا در صورت اخير، انقلاب و مبارزه هدف خواهد بود و نه وسيله، بر خلاف صورت نخست که مبارزه و انقلاب، وسيله است نه هدف».40

3. ماهيت انقلاب اسلامي
 

شناسايي ماهيت انقلاب اسلامي و تشخيص فصل مميز آن از ساير انقلاب ها مشکل به نظر نمي رسد و تفاوت اين انقلاب با ساير انقلاب هاي دنيا، در اسلامي بودن آن است. بنابراين، اگر نظامي، آن فصل مميز و آن مشخصه ي ماهوي خود را همچنان حفظ کند، مي توان ادعا کرد که هنوز ماهيت خود را از دست نداده است. ولي اگر اين فصل مميز حفط نگردد، بايد اعتراف کرد که اين انقلاب از مسير اصلي خود خارج و دچار آسيب شده است.
از آن جا که تنها ديني که براي تمام شؤون انسان ها، اعم از شؤون فردي و اجتماعي و دنيوي و اخروي، برنامه دارد، اسلام است، تنها انقلابي نيز که قادر است که جميع مصالح مردم را تأمين و تضمين کند و خود، مسايل و مشکلات جديدي پديد نياورد، انقلاب اسلامي است؛ يعني انقلابي که در همه ي ابعاد و وجوه خود، بدون استثنا، از جهان بيني و ارزش گذاري دين مقدس اسلام مايه بگيرد و تغذيه کند. از اين رو، رهبران اين انقلاب، بر خلاف رهبران ساير انقلاب ها، نه براي تأمين مقاصد انقلاب، از هر عقيده اي، و اگرچه باطل و خلاف واقع، بهره مي گيرند و نه با تحريک و تهيج شديد احساسات و عواطف مردم، عوامل غيرعقلاني را بر فعاليت ها و کارهاي آنان حاکم مي سازند؛ بلکه احساسات و عواطف مردم را محکوم و تابع احکام و ادراکات عقل و آراي صحيح مي گردانند و آن گاه از آن ها براي کامياب ساختن انقلاب و محقق کردن اهداف آن سود مي برند. به همين دليل، ترويج و اشاعه ي بينش ها و ارزش هاي اسلامي، که هم صحيح و مطابق واقعند وهم آمادگي شگرفي براي ايثار، فداکاري و جان فشاني در مردم پديد مي آورند، از جمله برنامه هاي رهبران اين انقلاب است.
بنابراين اگر عنصر فرهنگ، اساسي ترين عنصر اسلام تلقي شود، بزرگ ترين بعد پيروزي انقلاب اسلامي نيز بعد فرهنگي آن خواهد بود. از اين رو، استفاده کنندگان اصلي اين نعمت نيز در درجه اول، اقشار فرهنگي جامعه خواهند بود که مصداق بارز آن ها حوزه ها و دانشگاه ها هستند. بنابراين، وظيفه اين اقشار، از اقشار ديگر جامعه بسيار سنگين تر است. از اين رو، ترديدي نيست که ماهيت انقلاب اسلامي - يعني عنصر اسلامي بودن آن - که يک عنصر فکري و فرهنگي است، با تغيير مسؤولين تغيير نمي کند. معيار بقاي اين انقلاب، بقاي فکر و انديشه ي آن است، نه بقاي تفکرات اشخاصي که در زمان انقلاب از انقلابيون به شمار مي آمدند. چه بسا با تغيير نسل ها، اشخاص ديگري جايگزين شوند، ليکن تفکر انقلابي و ماهيت آن پابرجا باشد. بنابراين ملاک اصلي براي ارزيابي چنين انقلابي، بررسي سلامت يا بيماري ريشه فکري و عنصر فرهنگي آن است.
انقلاب ايران نيز که با پسوند اسلامي شناخته شده است، داراي ابعاد گوناگوني است. اين انقلاب، هم انقلابي ضد امپرياليستي، هم انقلابي ايدئولوژيک، هم انقلابي بر ضد يک رژيم فاسد و هم انقلابي فرهنگي به شمار مي رود. براي پيروزي انقلاب در تمام اين ابعاد و بقاي آن در برابر حملات دشمنان، ضروري است که نيروي دفاعي کافي در همه قسمت ها وجود داشته باشد. هم چنين براي ايفاي رسالت جهاني خود نيز بايد از نيروي تهاجمي کافي در همه ابعاد برخوردار باشد. ولي بايد در نظر داشت که قوام اين انقلاب به اقامه ارزش ها و باورهاي اسلامي است. از اين رو، اگر ما در تمام ابعاد انقلاب پيروز گرديم؛ ليکن در اين بعد با شکست مواجه شويم، در واقع ماهيت انقلاب تغيير کرده است. اگر تنها هدف ما پيروزي، اگرچه به قيمت دست کشيدن از آرمان هاي اسلامي باشد، ديگر اين انقلاب، انقلاب اسلامي نخواهد بود. اسلامي بودن اين انقلاب به اين است که همه چيز فداي مکتب شود. تنها در اين صورت مي توان اين انقلاب را انقلاب اسلامي ناميد.

4. ويژگي هاي انقلاب اسلامي
 

انقلابي را مي توان اسلامي ناميد که مؤلفه هاي زير در آن وجود داشته باشد. فقدان حتي يکي از اين موارد مي تواند دليلي بر اين باشد که چنين انقلابي بي جهت نام اسلامي را بر خود گرفته است:

الف - توجه ويژه به ابعاد فرهنگي
 

انقلاب اسلامي، بيش و پيش از هرچيز، يک انقلاب فرهنگي است؛ نه يک انقلاب سياسي، حقوقي، و اقتصادي. البته اين به معناي نفي خصلت هاي سياسي، حقوقي و اقتصادي اين انقلاب نيست؛ به عبارت ديگر، انقلاب اسلامي، در عين حال که، به هيچ روي از سهم و تأثير عواملي همچون فقر مادي و اقتصادي، ظلم اجتماعي و حقوقي، و از دست دادن شأن و حيثيت بين المللي و جهاني در فاسد و نابه هنجار ساختن زندگي انسان ها غفلت يا تغافل ندارد، بيشتر دل نگران محروم ماندن مردم از استکمالات معنوي و اخلاقي است؛ و اگر با پديده هاي اجتماعي اي مانند فقر و ظلم هم مبارزه مي کند، به علت تأثير منفي اي است که هريک از اين پديده ها در استکمال معنوي و اخلاقي بشر مي تواند داشت.

ب - اهتمام به انتخاب آگاهانه
 

چون هدف اصلي و نهايي اين انقلاب استکمال معنوي انسان ها است و اين هدف جز بر اثر افعال اختياري آنان حاصل نمي شود، رهبران اين انقلاب براي اينکه تعداد بيشتري از مردم را به صفوف انقلابيّون ملحق سازند، هرگز به شيوه هاي مجبور کننده، تحميلي، و قهري متوسّل نمي شوند؛ بلکه مي کوشند تا خود مردم به مقاصد انقلاب ايمان آورند و آگاهانه و آزادانه به انقلابيون بپيوندند و از جان و دل، سقوط و انهدام نظام فاسد و استقرار نظام انقلابي را بخواهند.
از اين رو رهبران اين انقلاب، نه به کتمان حقايق و نه به نشر اکاذيب مي پردازند و اساسا از هرگونه اغفال و فريب کاري و نيرنگ بازي روي مي گردانند. در واقع آنان وظيفه ي خود مي دانند که آگاهي هاي مردم، رشد فکري، عقلاني، و فرهنگي آنان را افزايش دهند.

ج - تلاش در تحکيم عقايد حقه
 

به منظور استکمال معنوي آدميان، انقلابيون، نخست سعي در ايجاد يا تحکيم و تقويت عقايد حقه در مردم مي کنند و سپس از آن عقايد حقه در جهت مقاصد انقلاب بهره مي جويند. رهبران اين انقلاب، بر خلاف رهبران ساير انقلاب ها، از هر عقيده اي، اگرچه نادرست و خلاف واقع، براي خدمت به انقلاب، استفاده نمي کنند. آنان با تحريک و تهييج شديد، احساسات و عواطف غيرعقلاني مردم را بر فعاليت هاي خود حاکم نمي سازند؛ بلکه احساسات و عواطف را محکوم و تابع احکام، ادراکات عقل و آرا و عقايد صحيح مي گردانند و آن گاه از آن ها براي کامياب ساختن انقلاب و محقق کردن اهداف آن سود مي برند. به همين دليل، ترويج و اشاعه ي بينش ها و ارزش هاي اسلامي، که هم صحيح و مطابق واقعند و هم آمادگي شگرفي براي ايثار، فداکاري، و جان فشاني در مردم پديد مي آورند، از جمله برنامه هاي رهبران اين انقلاب است.

د - تأکيد بر تبيين دقيق اهداف
 

رهبران انقلاب اسلامي، همچنين، بر تعيين صريح و دقيق اهداف و مقاصد انقلاب، تأکيدآشکاري دارند.
ازاين رو، همواره اعلام مي کنند که اغراض ملت گرايانه، وطن پرستانه، نژادپرستانه و از اين قبيل را دنبال نمي کنند و فقط در پي حق و عدالتند، و حال آنکه رهبران ساير انقلاب ها ها چه بسا اهداف و مقاصد خود را در پرده ابهام و ايهام پوشيده مي دارند، تا بدين وسيله هيچ دسته اي از مردم را از خود نرانند و همه را با خود و در کنار خود داشته باشند و نظام حاکم را سريع تر و زودتر ساقط کنند و انقلاب را به پيروزي رسانند. رهبران انقلاب اسلامي، در عين حال که خيرخواه همه مردم هستند و منافع و مصالح جميع افراد جامعه را، در تمام ابعاد و وجوهش، مي خواهند؛ اهداف خود را به صورت آشکارا صريحاً معلوم مي دارند تا ارزش هاي حقّ و ارزش هاي باطل برآميخته نگردد و مردم به گمراهي و به بيراهه نيفتند.

ه - فراگيري انقلاب
 

انقلابيون براي اينکه همه عناصر و نيروهاي کارآمد و سودمند را بشناسند و جذب کنند، بسيار جدي هستند چرا که انقلاب را براي به قدرت رسيدن يک فرد يا گروه يا قشر نمي خواهند، بلکه مقصود آنان اين است که جميع افراد، گروه ها، قشرها رشد يابند و به مصالح حقيقي خود برسند. البته، براي جذب عناصر و نيروهاي مؤثر و مفيد، از هيچ يک از اصول و مباني شريف انقلاب نيز عدول نمي کنند.

و - عدم اتکا به بيگانگان
 

افراد انقلابي هرگز به بيگانگان اتکا و اتکال ندارند (لازم به تذکر است که مقصود از «بيگانه» در اين جا، فقط جامعه ها، کشورها، اقوام و مللي هستند که با دين اسلام و اهداف و مقاصد والاي انقلاب اسلامي دشمني و ستيز دارند)، زيرا تبرّي از دشمنان اسلام، درست مانند تولي با دوستان اين دين مقدس ، از اصول ايدئولوژي اين مکتب است. از اين رو، اين انقلاب فقط بر عناصر و نيروهاي خودي و دوست تکيه دارد و قائم به خود و مستقل است.

ز - ثبات قوانين و مقررات
 

چون اين نوع انقلاب مبتني بر اسلام است که داراي يک سلسله قوانين و احکام ارزشي و حقوقي ثابت و لا يتغير است، نياز ندارد که در هر مسأله و مشکلي از مردم يا صاحب نظران و کارشناسان، رأي جويي و نظرخواهي کند. از اين رو، هيچ فرد يا گروه يا قشري، نمي تواند در اين انقلاب طمع داشته باشد که با تغيير احکام و مقررات حقوقي و اجتماعي منافع خصوصي خود را تأمين و تضمين کند. اين دو عامل در حفظ ثبات و بقاي انقلاب، پس از پيروزي آن، سخت مؤثرند.

ح - رعايت مصالح متغير
 

ثبات ارزش ها و قوانين بنيادي به هيچ روي، مانع از تأمين مصالح متغيّر و موسمي نمي شود، بلکه بر اساس همان ارزش هاي ثابت، مقررات خاص و جزئي وضع مي شود و به وسيله آن مصلحت ها و نيازهاي متغيّر تأمين مي گردد.

ط - برخورداري حاکميت از پشتوانه ثابت
 

حاکميت رهبر و زمامدار اين انقلاب، به ويژه از ديدگاه مذهب تشيع، شعاعي از حاکميت ولي اعظم الهي، و در مرتبه بالاتر، شعاعي از حاکميت خداي متعال است؛ و اين امر ثبات و بقاي دستگاه حاکمه را ضمانت مي کند.

ي - بهره مندي از امدادهاي غيبي
 

اين مؤلفه از همه ي ويژگي هاي پيش گفته مهم تر است و با محاسبات علمي و تجربي، محاسبه نمي شود. بر اساس اين مؤلفه خداي متعال امداد هاي غيبي خود را بر کساني که صادقانه و مخلصانه اين انقلاب را ياري کنند، فرو مي فرستد و آنان را شکست ناپذير مي گرداند.

5. جايگاه ممتاز انقلاب اسلامي ايران در تاريخ بشريت
 

ويژگي منحصر به فرد انقلاب اسلامي که آن را از ساير انقلاب ها ممتاز مي سازد، همانا پيروي از حرکت انبياي الهي است. حرکت انبيا نيز داراي ويژگي هاي منحصر به فردي بوده است که از آن جمله مي توان به برتري دادن عقايد حق بر عقايد باطل اشاره کرد. بر اساس اين ديدگاه بايد نسبت به شناخت حق تلاش نمود، براي اثبات و ترويج آن، اقدامات لازم را انجام داد و ذره اي نسبت به افکار باطل، روي خوش نشان نداد. از اين روست که حرکت انبيا، در ويژگي ها، در خط مشي ها و نيز در روش ها، با ساير حرکت ها، تحولات و انقلاب هاي اجتماعي تفاوت دارد.
مهم ترين ويژگي حرکت انبيا، و به تبع آن انقلاب اسلامي ايران، توجه دادن انسان به ابعاد معنوي اوست. همين ويژِِِِِِگي است که اين حرکت را نسبت به حرکت هاي ديگر به طور کامل متمايز مي سازد و انسانيت انسان را مورد توجه قرار مي دهد. ويژگي ديگر حرکت انبيا اين است که هرگز به فردگرايي، خودخواهي و خودگزيني بها نمي دهد؛ چرا که اموري از اين قبيل، لازمه ي مادي گرايي، و دنيا گروي است که انبيا همواره در مسيري خلاف آن قدم برمي داشتند. ايشان همواره تلاش مي کردند تا تمام انسان ها از برکات خداوند متعال بهره مند شوند و در جهت سير الي الله و تقرب به سوي او گام بردارند. ايجاد وحدت ميان اقشار مختلف جامعه، يکي ديگر از ويژگي هاي حرکت انبيا است که در جهت نيل به سعادت حقيقي انسان ها صورت پذيرفته است.
بايد به مطلب نيز توجه داشت که اين وعده الهي است که سرانجام، پيروزي نهايي با انبياست:
وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ * إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ * وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ ؛ 41 و قطعا فرمان ما در باره بندگان فرستاده ما از پيش [چنين] رفته است كه آنان [بر دشمنان خودشان] حتما پيروز خواهند شد و سپاه ما هرآينه غالب‏ خواهند آمد.
ولي براساس آنچه که در مورد تاريخ گذشتگان به دست ما رسيده است، در گذشته تاريخ مواردي که بشر در اثر طاعت از انبيا به سعادت کاملي در اين دنيا رسيده باشد، زياد نبوده است و در عمل، موارد مخالف، عصيان و عذاب، بيشتر از موارد سعادتي بوده که در سايه ي اطاعت از انبيا به دست مي آمده است. در تاريخ 1400 ساله مسلمين، چنين جهشي يک بار در عصر رسول الله صلي الله عليه و آله واقع شد و حکومت هايي با چندين هزار سال سابقه منقرض گرديدند. البته هرچند که گويي در زمان خود پيغمبر اکرم صلي الله عليه آله اين موج، کاملا به کشور ما نرسيد؛ ولب به هرحال از برکات همان بعثت بود که بعد از چندي زمينه هدايت ساير جوامع فراهم شد و ايرانيان با رغبت اسلام را پذيرفتند. از آن تاريخ به بعد، چنين جهش هاي چشمگيري که در سايه ي اطاعت انبيا در جهان واقع شده باشد، کمتر به چشم مي خورد. البته تحولات اجتماعي که به نحوي تحت تأثير تعاليم انبيا قرار داشته است، کم نبوده است، ليکن مواردي را که منجر به پيدايش يک حکومت حق فراگير و مبتني بر دستورات و قوانين الهي و اسلامي شده باشد، کمتر مي توان يافت. البته نمي توان انکار کرد که گاهي در گوشه و کنار يک شهر يا ايالتي براي مدت کوتاهي حکومتي برقرار شده است؛ ولي حکومت فراگيري را که در يک کشور چند ده ميليوني، قوانين آن بر اساس قوانين اسلام شکل گرفته باشد، نمي توان يافت.
از اين رو مي توان ادعا کرد که بعد ازجهشي که در تاريخ زندگي مسلمين در زمان رسول الله صلي الله عليه و آله پديد آمد، جهشي ديگر، جهشي است که به واسطه ي رهبري يکي از فرزندان رسول الله صلي الله عليه و آله و با همت مردان خداپرست و عاشق حق، با پيروزي انقلاب اسلامي ايران تحقق پيدا کرد. اين انقلاب، دومين نمونه از بزرگ ترين جهش هاي الهي است که در طول تاريخ اسلام و اديان الهي ديگر مي توان جست و جو کرد.
از آنچه گذشت، به خوبي مي توان به منشأ عظمت انقلاب اسلامي ايران پي برد؛ عظمتي که تمام جهانيان به آن اعتراف کرده اند و بر اساس شواهد زيادي که در بيانات و رفتارهاي دولت مردان، سياست مداران، جامعه شناسان و صاحب نظران مختلف در علوم انساني وجود دارد، در مقابل آن سر تعظيم فرود آورده اند. البته در زمينه منشأ عظمت اين انقلاب ممکن است گزينه ها و احتمالاتي به ذهن خطور کند که هر يک از آن ها قابل بررسي و تأمل است.
يک احتمال اين است که عظمت اين انقلاب ناشي از برچيده شدن يک رژيم، روي کارآمدن رژيمي ديگر و جايگزين شدن دستگاه حاکمي به جاي دستگاه حاکم پيشين باشد. ترديدي نيست که اين احتمال نمي تواند منشأ عظمت انقلابي محسوب گردد که دنيا در برابر آن سر تعظيم فرود آورده است؛ چرا که جايگزين شدن يک قدرت به جاي قدرتي ديگر و يک حکومت به جاي حکومتي ديگر، همواره در طول تاريخ وجود داشته و خواهد داشت و کتاب هاي تاريخي نيز پر از ذکر اين انقلاب ها و تغيير حکومت ها توسط حکومت هاي ديگر است. مطالعه تاريخ اسلام نشان مي دهد که بعد از پيامبر اکرم صلي الله عليه آله، افرادي زمام حکومت را به دست گرفتند و پس از آنان، سلسله بني اميه سال ها بر جامعه اسلامي فرمان راندند و به دنبال آنان، خاندان بني عباس، صدها سال حکومت را در دست گرفتند. در تاريخ کشور ايران نيز، سلسله هاي صفويه، افشاريه، قاجاريه و در نهايت خاندان پهلوي جا به جا شدند و اين سلسله هاي پادشاهي با انقراض سلسله هاي قبل و يا از طريق از صحنه بيرون کردن رقيبان، يکي پس از ديگري زمام امور را در دست گرفتند. اشاره شد که تاريخ جوامع بشري سرشار از اين تغييرات و دگرگوني هاست، بنابراين راز عظمت انقلاب اسلامي ايران فقط جايگزيني حکومتي با ديگر و يا تغييرات نخبگان حاکم نيست.
احتمال ديگري که ممکن است در زمينه ي منشأ عظمت انقلاب در اين جا به ذهن خطور کند، اين است که اين انقلاب، نه تنها سبب تغيير حکومت در کشور گرديد؛ بلکه باعث برچيده شدن سلسله هايي از حاکمان شد که در مدت 2500 سال، از طريق رژيم سلطنتي بر کشور فرمان مي رانند. در واقع با پيروزي انقلاب، رژيم سلطنتي جاي خود را به رژيم ديگري به نام جمهوري داد. گفتني است اين احتمال نمي تواند منشأ عظمت چنين انقلابي باشد، زيرا اين گونه تحولات منحصر به ايران نبوده، در کشورهاي ديگر نيز سابقه داشته است. تغيير رژيم ديکتاتوري و سلطنتي به رژيم جمهوري در بسياري از انقلاب هاي جهان نظير انقلاب کبير فرانسه و انقلاب اکتبر روسيه، تحقق يافت، ليکن هيچ يک از اين انقلاب ها نمي تواند در شکوه و عظمت با انقلاب اسلامي ايران رقابت کند و اين امر نشان مي دهد که عظمت اين انقلاب ناشي از امر ديگري است و تغيير رژيم سلطنتي به رژيم جمهوري نمي تواند علت منحصر به فرد بودن اين انقلاب در ميان انقلاب هاي بزرگ جهان باشد.
هرچند که در اين انقلاب، در مقايسه با برخي از انقلاب هاي ديگر، خسارات کمتري متوجه مردم گرديد و تعداد کشته ها، مجروحان و آسيب ديدگان نير بسيار کمتر بود؛ ولي اين اختلاف نيز نمي تواند منشأ منحصر به فرد بودن اين انقلاب در طول تاريخ باشد.
براي تحليل و ارزيابي صحيح منشأ عظمت انقلاب اسلامي، از دو ديدگاه مي توان آن را مورد توجه قرار داد:
1. ديدگاه کساني که نگرش الهي و اسلامي نداشته و يا نسبيت به اين انقلاب خصومت مي ورزند: بر اساس اين ديدگاه جامعه شناسانه، تحقق اين انقلاب پديده اي برخلاف معادلات بين المللي بود که تحليلگران سياسي هرگز احتمال آن را نيز مطرح نمي کردند. چنين انقلابي توانست به سرعت بر معادلات جهاني اثر گذاشته، تمام جهان را تحت الشعاع خود قرار دهد. اين ديدگاه، هرچندکه بخشي از عظمت انقلاب را بيان مي کند؛ ولي نمي تواند بيان کننده عظمت واقعي انقلاب بوده، تمام حقيقت را بيان نمايد.
2. ديدگاه کساني که در پيروزي انقلاب نقش داشتند و براي تحقق آن بسياري از سختي ها را به جان خريدند: بر اساس ديدگاه مذکور تلاش تمامي انبيا، اوصيا، اوليا و مجاهدان الهي، در طول هزاران سال، براي برقراري حکومت الهي و حاکميت قانون عدل الهي در روي زمين، به وسيله ي اين انقلاب به نتيجه رسيد و همين امر منشأ عظمت اين انقلاب مي باشد. جايگزين شدن حکومت الهي مبتني بر عدالت به جاي حکومت هاي مبتني بر ظلم، خودمحوري، خودگزيني و قدرت طلبي است که اين انقلاب را تبديل به پديده اي بي نظير کرده است.
انقلاب اسلامي ايران از انقلاب هاي بزرگ جهان که در عرصه روابط بين الملل مطرح مي باشد، کاملا متمايز است. تلاش نماييد از طريق آشنايي با انقلاب هاي مذکور، آنها را با انقلاب اسلامي مقايسه کنيد. چه تفاوت هاي بنياديني ميان آن ها مشاهده مي کنيد؟ اين مسأله را با دوستان خود در ميان بگذاريد و هر يک از آنان متکفّل مطالعه ي يکي از انقلاب هاي بزرگ معاصر جهان گردند.پس از مطالعه، زواياي مختلف اين انقلاب ها را با هم به بحث گذاريد و امتيازات هر يک را نسبت به ديگري بسنجيد.

6. خلاصه و نتيجه گيري
 

1. انقلاب اسلامي، عبارت است از حرکتي بنيادين و تحولي اساسي در اوضاع و احوال سياسي جمله بر اساس آموزه هاي اسلامي به منظور جايگزين نمودن نظامي مبتني بر اصول و احکام اسلامي.
2. «اسلامي بودن» فصل مميز انقلاب اسلامي از ساير انقلاب هاي جهان است. از اين رو، در اين انقلاب، عنصر فرهنگي از اهميت ويژه اي برخوردار است و انحراف در مسير چنين انقلابي از همين کانال امکان پذير خواهد بود.
3. بنابراين توجه به ابعاد فرهنگي، اهميت به انتخاب آگاهانه، تلاش در تحکيم عقايد حقه، تأکيد بر تبيين دقيق اهداف، فراگيري انقلاب، عدم اتکا به بيگانگان، ثبات قوانين و مقررات، رعايت مصالح متغير، برخورداري حاميت از پشتوانه ثابت، بهره مندي از امدادهاي غيبي، و اموري از اين قبيل، از مؤلفه هاي جدايي ناپذير انقلاب اسلامي محسوب مي گردند.
انقلاب اسلامي ايران نيز که نمونه اي از اين گونه انقلاب هاست، در نوع خود منحصر به فرد است؛ چرا که با پيروي از حرکت انبياي الهي، به ابعاد معنوي انسان ها توجه نمود. بنابراين، جايگزين شدن حکومت الهي مبتني بر عدالت به جاي حکومت هاي مبتني بر ظلم، خودمحوري، خودگزيني و قدرت طلبي است که اين انقلاب را تبديل به پديده اي بي نظير کرده است.
5. با توجه به اهميت بالاي انقلاب اسلامي ايران در سير تحولات تاريخ، جا دارد تا ارکان چنين انقلابي مشخص گردد که در درس بعدي به آن پرداخته شده است.
منابعي براي مطالعه ي بيشتر:
1. جوادي آملي، عبدالله، بنيان مرصوص امام خميني رحمه الله در بيان و بنان آيت الله جوادي آملي، گردآوري و تنظيم: محمدامين شاه جويي، قم: مرکز نشر اسراء، چ 6، 1384.
2. عميد زنجاني، عباسعلي، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، تهران: نشر کتب سياسي، چ2، 1368.
3. محمدي، منوچهر، انقلاب اسلامي؛ زمينه ها و پيامدها، تدوين: نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، قم: دفتر نشر و پخش معارف، چ1، 1380.
4. مصباح يزدي، محمدتقي، انقلاب اسلامي؛ جهشي در تحولات سياسي تاريخ، تدوين و نگارش: قاسم شبان نيا، قم: مرکز انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، چ1، 1384.
5. ــــــــــــــــ، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن،[بي جا]: مرکز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، چ 2، 1372.
6. ــــــــــــــــ، عبرت هاي خرداد، تدوين و نگارش: عليرضا تاجيک و حسين شفيعي، قم: مرکز انتشارات مؤسسه ي آموزشي و پژوهشي امام خميني رحمه الله، چ1، 1383.
7. مطهري، مرتضي، پيرامون انقلاب اسلامي، قم: انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين، 1361.

پي نوشت ها :
 

38.مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، ص 110.
39.کليم صديقي، نهضت هاي اسلامي و انقلاب اسلامي ايران، ص 49.
40.مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، ص 45.
41.صافات (37)، 173 – 171.
 

منبع: مصباح يزدي،محمدتقي،اانقلاب اسلامی و ریشه های آن ،قم،انتشارات موسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی(ره)،1387



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط