دارویی بدون عوارض جانبی !
«و ننزل من القــرآن ما هو شفــاء و رحمــة للمؤمنین و لا یزیـد الظالمین الاخسـارا»
این آیه شریفه، هشتاد و دومین آیه سوره مبارکه اسرا میباشد. در این سوره، خداوند چندین بار راجع به قرآن کریم سخن به میان آورده است.
در آیات 82 الی 100 این سوره خداوند برای بار دوم در این سوره، قرآن کریم را معجزه و آیت پیامبر اکرم «صلیاللهعلیهوآله» معرفی میکند و همچنین آن را موجب رحمت و برکت می خواند.
همانگونه که میدانیم کلمه «من» دارای معانی مختلفی است؛ گاهی برای بیان تبعیض میآید و گاهی بیانیه است.
علامه طباطبایی کلمه «من» را در این آیه «بیانیه» دانسته اند؛ زیرا شفاء و رحمت مخصوص قسمتی از قرآن نیست بلکه اثر قطعی همه آیات قرآن است. بنابراین اگر این کلمه بیانیه باشد معنای آیه به این صورت خواهد شد: «ما نازل میکنیم آنچه را که شفاء و رحمت است و آن قرآن است و...»
انسان همانطور که سلامتی و بیماری جسمی دارد یک سلامتی و بیماری روحی هم دارد، و همانطور که اختلال در نظام جسمی او باعث میشود که دچار مرضهای جسمی شود همچنین اختلال در نظام روحی او باعث میشود به مرضهای روحی مبتلا شود، و همانطور که برای مرضهای جسمیش دوایی است، مرضهای روحی نیز درمانی دارد.
قرآن کریم با حجتهای قاطع و براهین ساطع خود، انواع شک و تردیدها و شبهاتی را که در راه عقاید حق و معارف حقیقیه میشود از بین برده ، با مواعظ شافی خود و داستانهای آموزنده و عبرتانگیز، مثلهای دلنشین، وعده و وعید، انزار و تبشیرش و احکام و شرایعش با تمامی آفات و عاهات دلها مبارزه کرده همه را ریشهکن میسازد، بدین جهت خداوند قرآن را شفای دل مؤمنان نامیده است
همچنانکه خداوند در میانه مؤمنین گروهی را چنین معرفی میکند که در دلهایشان مرض دارند و این مرض غیر کفر و نفاق صریح است و میفرماید: «لئن لم ینثه المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینة لنغرینک بهم» و نیز میفرماید: «و لیقول الذین فی قلوبهم مرض و الکافرون ماذا ارادالله بهذا مثلا»
اینکه قرآن کریم آنرا مرض خوانده قطعا چیزیست که ثبات قلب و استقامت نفس را مختل میسازد، از قبیل شک و ریب که هم آدمی را در باطن دچار اضطراب و تزلزل نموده به سوی باطل و پیروی هوی متمایل میسازد و هم با ایمان ـ البتــه با نازلترین درجه ایمــان منافات ندارد و عموم مردم با ایمان نیز دچار آن هستند و خود یکی از نواقص، نسبت به مراتب عالیه ایمان، شرک شمرده میشود و خداوند در این باره میفرماید:«ولا یؤمن اکثر هم بالله الاوهم مشرکون»و نیز میفرماید: «فلا و ربک لا یؤمنون حتی یحکمون فیما شجر بینهم ثم لا یجــدون فی انفسهــم حرجا مما قضیت و سلموا تسلیما "
باید در نظر داشت که رحمت افاضهای است که به وسیله آن کمبودها جبران گشته حوایج برآورده میشود. قرآن دل آدمی را به نور علم و یقین روشن میسازد و تاریکیهای جهل و شک را از آن دور میکند و آن را به زیور ملکات فاضله و حالات شریفه میآراید و این گونه زیورها را جایگزین پلیدیها و صورتهای زشت و صفات نکوهیده میسازد.
استاد مکارم شیرازی در توضیح این مطلب مینویسد: «شفاء» اشاره به «پاکسازی»، و «رحمت» اشاره به «نوســازی» است و یا به تعبیر فلاسفه و عرفا، اولی به مقام «تخلیــه» اشاره میکند و دومی به مقام «تحلیــه».
قرآن برای کسانی رحمت است که به فرایض آن عمل میکنند و آنچه را که در قرآن حلال است حلال، و آنچه را که حرام است، حرام میدانند. پس اینان مؤمنان هستند که وارد بهشت میشوند و عذاب نمیشوند، بلکه از عذاب نجات مییابند.
قرآن رحمت است برای کسی که طلب رحمت میکند و رحمت را برای خویش میخواهد. قرآن شفاء از کفر، شرک، جهل، فساد و هر رذیلتی است البته برای کسی که بخواهد برای خداوند تعالی خالص شود.
در یکی از عبارات نهج البلاغه میخوانیم: «شفاء لا تخشی اسقامه» یعنی اینکه «قرآن داروی شفابخشی است که هیچ بیماری از آن بر نمیخیزد.»
کلمه «خسار» به معنای ضرر دادن از اصل سرمایه است، کفار مانند همه افراد یک سرمایه اصلی داشتند و آن دین فطریشان بود که هر دل ساده و سالمی به آن ملهم است، ولی ایشان به خاطر کفری که به خدا و آیات او ورزیدند از این سرمایه اصلی کاستند و چون به قرآن کفر ورزیدند و بدون منطق و دلیل بلکه به ستم از آن اعراض نمودند، همین قرآن خسران ایشان را دو چندان نموده نقصی روی نقص قبلیشان اضافه کرد.
البته این در صورتی است که از آن فطرت اصلی چیزی در دلهایشان مانده باشد و گرنه هیچ اثری در آنها نخواهد داشت و لذا به جای اینکه بفرماید: «یزید الظالمین خسارا» که به معنی «در ستمگران خسران را زیادتر میکند» فرمود: «ولا یزیدالظالمین الاخسارا» که به معنی «در ظالمان اثری جز خسران ندارد» یعنی در آن کسانی که از فطرت اصلیشان چیزی نمانده هیچ اثر ندارد و در آن کسانی که هنوز از موهبت فطریشان مختصری مانده این اثر را دارد که کمترش میکند.
این خسران و نقصان نیز از جهت تکذیب و کفر آنها به قـرآن کریم است و همچنین خداوند میفرماید: «فزادتهم رجسا الی رجسهم».
در این قسمت زیاد شدن خسران کفار را خداوند مجازا به خود قرآن نسبت داده زیرا خسران ایشان در حقیقت اثر کفر خود آنان و سوء اختیارشان و شقاوت نفوسشان است.
در حدیثی که منسوب به امام محمد باقر «علیهالسلام» است میخوانیم که حضرت میفرمایند: جبرئیل بر پیامبر اکرم «صلیاللهعلیهوآله» نازل شد و فرمود: «و لا یزید الظالمین آل محمــد حقهم الاخسارا».
اما این داروی شفابخش هیچگونه اثر نامطلوب روی جان و فکر و روح آدمی ندارد، بلکه برعکس تمامی آن خیر و برکت است. در یکی از عبارات نهج البلاغه میخوانیم: «شفاء لا تخشی اسقامه» یعنی اینکه «قرآن داروی شفابخشی است که هیچ بیماری از آن بر نمیخیزد.»
کوتاه سخن این که قرآن مؤمنان را صحت و استقامت میافزاید و سعادتـــی بر سعادت و استقامتی بر استقامتشان اضافه میکند و اگر در کافــران هم چیزی زیاد کند آن چیز عبارت از نقص و خسران خواهد بــود.
منبع: پایگاه شیعه
ارسال توسط کاربر محترم سایت : mehdigerdali
این آیه شریفه، هشتاد و دومین آیه سوره مبارکه اسرا میباشد. در این سوره، خداوند چندین بار راجع به قرآن کریم سخن به میان آورده است.
راهنمایی قرآن کریم بر هدایت
در آیات 82 الی 100 این سوره خداوند برای بار دوم در این سوره، قرآن کریم را معجزه و آیت پیامبر اکرم «صلیاللهعلیهوآله» معرفی میکند و همچنین آن را موجب رحمت و برکت می خواند.
همانگونه که میدانیم کلمه «من» دارای معانی مختلفی است؛ گاهی برای بیان تبعیض میآید و گاهی بیانیه است.
علامه طباطبایی کلمه «من» را در این آیه «بیانیه» دانسته اند؛ زیرا شفاء و رحمت مخصوص قسمتی از قرآن نیست بلکه اثر قطعی همه آیات قرآن است. بنابراین اگر این کلمه بیانیه باشد معنای آیه به این صورت خواهد شد: «ما نازل میکنیم آنچه را که شفاء و رحمت است و آن قرآن است و...»
قرآن شفاء است
انسان همانطور که سلامتی و بیماری جسمی دارد یک سلامتی و بیماری روحی هم دارد، و همانطور که اختلال در نظام جسمی او باعث میشود که دچار مرضهای جسمی شود همچنین اختلال در نظام روحی او باعث میشود به مرضهای روحی مبتلا شود، و همانطور که برای مرضهای جسمیش دوایی است، مرضهای روحی نیز درمانی دارد.
قرآن کریم با حجتهای قاطع و براهین ساطع خود، انواع شک و تردیدها و شبهاتی را که در راه عقاید حق و معارف حقیقیه میشود از بین برده ، با مواعظ شافی خود و داستانهای آموزنده و عبرتانگیز، مثلهای دلنشین، وعده و وعید، انزار و تبشیرش و احکام و شرایعش با تمامی آفات و عاهات دلها مبارزه کرده همه را ریشهکن میسازد، بدین جهت خداوند قرآن را شفای دل مؤمنان نامیده است
همچنانکه خداوند در میانه مؤمنین گروهی را چنین معرفی میکند که در دلهایشان مرض دارند و این مرض غیر کفر و نفاق صریح است و میفرماید: «لئن لم ینثه المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینة لنغرینک بهم» و نیز میفرماید: «و لیقول الذین فی قلوبهم مرض و الکافرون ماذا ارادالله بهذا مثلا»
اینکه قرآن کریم آنرا مرض خوانده قطعا چیزیست که ثبات قلب و استقامت نفس را مختل میسازد، از قبیل شک و ریب که هم آدمی را در باطن دچار اضطراب و تزلزل نموده به سوی باطل و پیروی هوی متمایل میسازد و هم با ایمان ـ البتــه با نازلترین درجه ایمــان منافات ندارد و عموم مردم با ایمان نیز دچار آن هستند و خود یکی از نواقص، نسبت به مراتب عالیه ایمان، شرک شمرده میشود و خداوند در این باره میفرماید:«ولا یؤمن اکثر هم بالله الاوهم مشرکون»و نیز میفرماید: «فلا و ربک لا یؤمنون حتی یحکمون فیما شجر بینهم ثم لا یجــدون فی انفسهــم حرجا مما قضیت و سلموا تسلیما "
چرا خداوند قرآن را شفای دل مؤمنین نامیده است؟
قرآن رحمت برای مؤمنان است
باید در نظر داشت که رحمت افاضهای است که به وسیله آن کمبودها جبران گشته حوایج برآورده میشود. قرآن دل آدمی را به نور علم و یقین روشن میسازد و تاریکیهای جهل و شک را از آن دور میکند و آن را به زیور ملکات فاضله و حالات شریفه میآراید و این گونه زیورها را جایگزین پلیدیها و صورتهای زشت و صفات نکوهیده میسازد.
استاد مکارم شیرازی در توضیح این مطلب مینویسد: «شفاء» اشاره به «پاکسازی»، و «رحمت» اشاره به «نوســازی» است و یا به تعبیر فلاسفه و عرفا، اولی به مقام «تخلیــه» اشاره میکند و دومی به مقام «تحلیــه».
قرآن برای چه کسانی رحمت است؟
قرآن برای کسانی رحمت است که به فرایض آن عمل میکنند و آنچه را که در قرآن حلال است حلال، و آنچه را که حرام است، حرام میدانند. پس اینان مؤمنان هستند که وارد بهشت میشوند و عذاب نمیشوند، بلکه از عذاب نجات مییابند.
قرآن رحمت است برای کسی که طلب رحمت میکند و رحمت را برای خویش میخواهد. قرآن شفاء از کفر، شرک، جهل، فساد و هر رذیلتی است البته برای کسی که بخواهد برای خداوند تعالی خالص شود.
قرآن چگونه شفا میدهد ورحمت عطا میکند؟
قرآن چگونه خسران را زیاد میکند؟
در یکی از عبارات نهج البلاغه میخوانیم: «شفاء لا تخشی اسقامه» یعنی اینکه «قرآن داروی شفابخشی است که هیچ بیماری از آن بر نمیخیزد.»
کلمه «خسار» به معنای ضرر دادن از اصل سرمایه است، کفار مانند همه افراد یک سرمایه اصلی داشتند و آن دین فطریشان بود که هر دل ساده و سالمی به آن ملهم است، ولی ایشان به خاطر کفری که به خدا و آیات او ورزیدند از این سرمایه اصلی کاستند و چون به قرآن کفر ورزیدند و بدون منطق و دلیل بلکه به ستم از آن اعراض نمودند، همین قرآن خسران ایشان را دو چندان نموده نقصی روی نقص قبلیشان اضافه کرد.
البته این در صورتی است که از آن فطرت اصلی چیزی در دلهایشان مانده باشد و گرنه هیچ اثری در آنها نخواهد داشت و لذا به جای اینکه بفرماید: «یزید الظالمین خسارا» که به معنی «در ستمگران خسران را زیادتر میکند» فرمود: «ولا یزیدالظالمین الاخسارا» که به معنی «در ظالمان اثری جز خسران ندارد» یعنی در آن کسانی که از فطرت اصلیشان چیزی نمانده هیچ اثر ندارد و در آن کسانی که هنوز از موهبت فطریشان مختصری مانده این اثر را دارد که کمترش میکند.
این خسران و نقصان نیز از جهت تکذیب و کفر آنها به قـرآن کریم است و همچنین خداوند میفرماید: «فزادتهم رجسا الی رجسهم».
در این قسمت زیاد شدن خسران کفار را خداوند مجازا به خود قرآن نسبت داده زیرا خسران ایشان در حقیقت اثر کفر خود آنان و سوء اختیارشان و شقاوت نفوسشان است.
در حدیثی که منسوب به امام محمد باقر «علیهالسلام» است میخوانیم که حضرت میفرمایند: جبرئیل بر پیامبر اکرم «صلیاللهعلیهوآله» نازل شد و فرمود: «و لا یزید الظالمین آل محمــد حقهم الاخسارا».
دارویی بدون عوارض جانبی برای روح و جسم
اما این داروی شفابخش هیچگونه اثر نامطلوب روی جان و فکر و روح آدمی ندارد، بلکه برعکس تمامی آن خیر و برکت است. در یکی از عبارات نهج البلاغه میخوانیم: «شفاء لا تخشی اسقامه» یعنی اینکه «قرآن داروی شفابخشی است که هیچ بیماری از آن بر نمیخیزد.»
کوتاه سخن این که قرآن مؤمنان را صحت و استقامت میافزاید و سعادتـــی بر سعادت و استقامتی بر استقامتشان اضافه میکند و اگر در کافــران هم چیزی زیاد کند آن چیز عبارت از نقص و خسران خواهد بــود.
منبع: پایگاه شیعه
ارسال توسط کاربر محترم سایت : mehdigerdali
/ج