بهائيان در مسند قدرت(2)
سپهبد پرويز خسرواني
پرويز خسرواني در سال 1330 هنگامي که درجه سرگردي داشت باشگاه ورزشي تاج را داير کرد و عده اي از باج خورهاي تهران را در آن گرد خود آورد. در جريان کودتاي 28 مرداد، اشرف پهلوي که در جستجوي اراذل و اوباش بود، با خسرواني ديدار کرد و مبالغي پول نقد در اختيار وي گذاشت. خسرواني با بخشي از اين پول عده اي از اراذل و اوباش و عوامل باج خورهاي تهران را براي حمايت از شاه گرد آورد.
خسرواني پس از کودتاي 28 مرداد زير پوشش گسترش باشگاه تاج به غارت اموال و اراضي مردم پرداخت. او در اين ايام راه مي افتاد و در هر جا که زميني مرغوب مي يافت، يک پرچم سلطنتي در آن زمين فرو مي کرد و يک دسته ژاندارم به آن محل مي فرستاد و به صاحب ملک پيغام مي داد که اين زمين را براي شاه مي خواهد و با زور و تهديد آن را به نام خود مي کرد. وي در اين سال ها فرمانده هنگ ژاندارمري تهران بود.
همسر سپهبد پرويز خسرواني مليحه نعيمي نام داشت و پدرش عبدالحسين نعيمي از ماموران قديمي اينتليجنس سويس بود. در گزارش مورخه 1345/7/10 ساواک چنين آمده است:
«خانم نعيمي [دختر عبدالحسين نعيمي]... که اکنون همسر سرلشکر خسرواني مي باشد، يکي از بهايي هاي متعصب و با نفوذ فرقه بهائيان ايران است. عبدالحسين نعيمي در سال 1320 تا 1324 رئيس کميته (شبکه) محرمانه سفارت انگليس در تهران بود. وي از لحاظ بهايي گري جزو گروه کارگردانان بهايي ها در تهران مي باشد که آقاي ثابت پاسال در واقع لزوم از نظريه و افکار نعيمي استفاده مي نمايد... دختر آقاي نعيمي زن سرلشکر خسرواني در چند سال قبل توانست به طور محرمانه شوهرش را به دين بهايي گرايش دهد. سرلشکر خسرواني در حضور آقاي دکتر علي محمد ورقا استاد دانشگاه که از بهائيان متعصب و يکي از روحانيون بهايي هاست با حضور آقاي نعيمي رسما به دين بهايي گرويد و قرار بر اين شد که از لحاظ حفظ پرستيژ شئون نظامي بعضي از پست هايي که به وي محول گرديده، بهايي بودن وي از چهار چوب ديوار خانوادگي تجاوز نکند.»
پس از چندي پدر زن خسرواني که نعيمي نام داشت، مرد و ميليون ها تومان پول نقد و چندين باغ مشجر در شميرانات و کرج و دهها خانه و آپارتمان در خيابان ولي عصر کنوني، خصوصا اطراف دوراهي يوسف آباد و چندين ويلاي گرانقيمت در جنوب فرانسه به خسرواني رسيد. ساواک در مورد فعاليت هاي پرويز و عطاءالله خسرواني و خدمات آنان به بهائيان چنين گزارش داده است:
«در جلسات «لجنه» در منزل سرلشکر [پرويز] خسرواني...مهندس سيروس ارجمند، دکتر [شاپور] راسخ عضو سازمان برنامه، مهندس پرتو اعظم [مدير کل وزارت کار] و در بيشتر جلسات عطاءالله خسرواني [برادر پريز خسرواني]، مهندس سيروس مجد معاون وزارت کار و عده اي ديگر شرکت مي کنند. جلسات آنان در روزهاي سه شنبه و به طور سيار در منزل يکي از اعضا تشکيل مي شود. رابط آنها عطاءالله خسرواني وزير کار با سپهبد ايادي است که نمايندگي و سرپرستي فرقه بهايي را در ايران به عهده دارد.» (141)
پس از قيام حضرت امام خميني (ره) و حمايت علما و مردم از اين قيام که به سرکوب و کشتار خونين 15 خرداد 1342 منجر شد، بهائيان که در قتل و غارت سابقه اي طولاني دارند، تنها 5 روز بعد از اين واقعه، ضمن ابراز خوشحالي از اين کشتار وحشيانه (که نهايت مدنيت و اخلاق آنان را مي رساند) در قالب نامه اي از پرويز خسرواني فرمانده ژاندارمري ناحيه مرکز به عنوان يکي از سردمداران اين جنايت تشکر کردند:
«سرتيپ پرويز خسرواني فرماندهي ژاندارمري ناحيه مرکز
تاريخ يکصد و بيست ساله جهان بهايي، بخصوص در ايران همواره مشحون از شهادت نفوس و تاراج دارايي و اموال آنان به دست اراذل و اوباش و به تحريک ارباب عمائم و يا افرادي نادان بوده است؛ ولي در خلال صفحات اين تاريخ همواره ستاره هاي درخشاني در مقامات دولتي وجود داشته اند که با توجه به وظايف اساسيه وجدانيه و اجتماعي خود نوع دوستي و عدالت گستري نموده و به کرات مانع تجاوز رجاله و يا علماي بدعمل شده اند. در اثر همين حسن تشخيص و ميهن دوستي و نوع پروري واقعي آنان در واقع آبروي کشور مقدس ايران تا اندازه اي محفوظ مانده و ازسوء شهرتي که ديگران ايجاد نموده اند کاسته شده است.
زحمات و خدمات و سرعت عمل نيز در جلوگيري از تجاوز اراذل و اوباش و رجاله کرارا در سنين اخيره در اين محفل مذکور شده [است]، بخصوص در اين ايام که به حمدالله اولياي امور نيز به رأي العين سوءعمل جهلاي معروف به علم را مشاهده کرده و هر ديده منصفي رذالت و جهالت و پستي فطرت اين افراد را گواهي مي دهد.
يقين است عموم دوستداران مدنيت و علم و اخلاق و ديانت زحمات را با ديده احترام و تقدير نگريسته و تاريخ امر بهايي آن جناب را در رديف همان چهره هاي درخشان حافظ و نگهبان مدنيت عالم انساني ثبت و ضبط خواهد نمود.
با رجاي تاييد
[42/3/20] منشي محفل»(142)
پرويز خسرواني در سال 1343 به پاس خدمات فراوانش به رژيم پهلوي و خيانت هاي غير قابل وصف به مردم مسلمان ايران، معاون ژاندارمري کل کشور شد و اندکي بعد از سوي امير عباس هويدا به عنوان معاونت نخست وزير و سرپرست سازمان تربيت بدني منصوب گرديد. او در اين ايام به همراه ناصر گلسرخي وزير بهايي منابع طبيعي و منوچهر پرتو وزير وقت دادگستري، يک باند اخاذي داير کرده بود. آنها هزينه باخت هاي کلان خودشان در قمار را از بازاريان و سرمايه داران مي گرفتند.
خسرواني زيرزمين خانه اش را مبدل به قمارخانه کرده بود و هر روز در آنجا ميليون ها تومان برد و باخت مي شد. ماجراي اخاذي آنها از اين قرار بود که يکي از اعضاي باند خسرواني به نام جلال آهنچيان (143)
- که ظاهرا از تجار بزرگ و کلان سرمايه داران بازار تهران بود - اطلاعاتي درباره ملاکين بزرگ اراضي مرغوب اطراف تهران و شهرستان هاي بزرگ کسب مي کرد. پس از آن به ناصر گلسرخي، وزير منابع طبيعي مي گفت که مثلا فلان شخص يک ميليون متر زمين در فلان منطقه دارد که متري چند هزار تومان مي ارزد. ناصر گلسرخي هم فورا در جرايد کثيرالانتشار آگهي مي داد و با چاپ کروکي زمين مربوطه، اعلام مي کرد که اين اراضي به استناد ماده 56 منابع طبيعي، ملي اعلام شده است. پس از آن جلال آهنچيان با مالک اين زمين وارد گفت وگو مي شد و پس از دريافت ميليون ها تومان رشوه، بار ديگر ناصر گلسرخي آگهي مي داد که اشتباه شده است و از آن زمين رفع توقيف مي کرد. آنگاه اين رشوه ها بين خسرواني، گلسرخي، پرتو و آهنچيان تقسيم مي شد.
خسرواني در سال هاي آخر حيات رژيم پهلوي زنش را طلاق داد و مبلغ 5 ميليون تومان پول نقد به اضافه معادل چند ميليون تومان جواهرات و البسه گرانقيمت به او بخشيد و خود به دنبال عياشي رفت. خسرواني در زمان انقلاب از ايران فرار کرد و به اسپانيا رفت و پس از مدتي به آمريکا مهاجرت کرد و در آنجا ساکن شد.
سپهبد حسين رستگار نامدار
اصولا مستشاران آمريکايي را در ارتش به کار گرفت، تامين کننده وسايل و مهمات و ساز و برگ نظامي و وسايل سنگين نظامي اعم از توپ و تانک و هلي کوپتر براي سرکوب مردم ظفار و مردم مسلمان ايران در زمان اوج گيري انقلاب اسلامي، مدير عامل بانک ايرانيان متعلق به هژير يزداني، رئيس رکن چهار لشکر گارد، از سرکوبگران عشاير و مردم مسلمان جنوب در اسفند 1341 تا تير 1342 به فرماندهي ارتشبد بهرام آريانا، از شرکت کنندگان در شوراي فرماندهان به همراه ارتشبد غلامعلي اويسي، سپهبد خاتمي، ارتشبد طوفانيان و... و مسئول کامپيوتريزه کردن نيروي زميني ارتش بود؛ که با وجود حيف و ميل فراوان هيچ گاه نيروي زميني کامپيوتريزه نشد. وي همچنين با صرف هزينه بسيار بالا کليه مبلمان و تزئينات باغ عفيف آباد را از خارج وارد کرد و هزينه گزافي بر دوش مردم مستضعف ايران گذاشت.( 144)
سرهنگ مهتدي
از جمله کتاب هايي که توسط ذبيح الله منصوري ترجمه شده ولي به نام سرهنگ مهتدي انتشار يافته است، بايد از کتاب «روح القوانين» اثر معروف «مونتسکيو» ياد کرد. ذبيح الله منصوري در ازاي دريافت مبلغ سه هزار تومان اين کتاب را ترجمه کرد و در اختيار سرهنگ مهتدي گذاشت و وي آن را به نام خود به چاپ رساند.
سرلشکر مقربي
در اواسط سال 1356 پرده از راز جاسوسي سرلشکر مقربي برداشته شد و نمي دانم اهميت اطلاعات کاتالوگ هايي که او به شوروي داده بود تا چه حد بود که وي را در فاصله چند روز پس از دستگيري محاکمه و تيرباران کردند.
عده اي اين اقدام سرلشکر مقربي را محصول روحيه منفعت طلبي بهائيان مي دانند و بر اين اعتقادند که وي به خاطر پول، دست به اين کار زده است. زيرا او توده اي يا کمونيست نبود که به خاطر گرايش ها و علايق ايدئولوژيک دست به اين کار زده باشد.
البته کار جاسوسي براي روسيه يا انگلستان هيچ گونه قبحي در ميان بهائيان ندارد؛ تا جايي که خود عبدالبهاء، سرکرده بهائيان به خاطر اين گونه خدماتش از پادشاه انگلستان لقب «سر» دريافت کرد. رهبر و سرکرده بهائيان جان خود را مديون انگليسي ها مي دانست و همکاري با انگلستان را جزو وظايف مهم بهائيان اعلام کرده بود و خود نيز چند لوح در حمايت و دعا براي پادشاه انگلستان صادر کرده بود که در کتاب هاي بهائيان آمده است. لذا بعد از جنگ جهاني، بهائيان براي انگليسي ها هر کاري مي کردند. البته جاسوسي براي شوروي توسط بهائيان نيز بي سابقه نبود و عبدالبهاء - دومين سرکرده اين فرقه - جاسوس روسيه نيز بود.
سرتيپ هدايت الله سهراب
سرتيپ علي اکبر درخشاني
سرتيپ درخشاني در آذر ماه 1324 به تهران آمد. اما به دليل عدم مقاومت در برابر نيروهاي تجزيه طلب فرقه دموکرات بازداشت و در دادرسي ارتش محاکمه شد. دادگاه اول او را به حبس ابد محکوم ساخت، ولي کانون هاي قدرت بهايي به تکاپو برخاستند و از رهگذر اعمال نفوذ آنان، ابتدا دادگاه تجديد نظر ميزان محکوميت او را به پانزده سال تقليل داد و پس از مدت زمان کوتاهي از زندان آزاد شد و پس از آزادي مجددا به خدمت در ارتش بازگشت. پس از بازداشت سرلشکر مقربي، سرتيپ علي اکبر درخشاني هم در فروردين 1357 به اتهام جاسوسي براي شوروي دستگير شد، اما از شدت ترس و وحشت، چند ساعت پس از انتقال به زندان سکته کرد و مرد. خانواده و فرزندان سرتيپ درخشاني پس از پيروزي انقلاب به آمريکا رفتند و خاطرات او را به زبان فارسي انتشار دادند. درخشاني در خاطرات خود به فعاليت هايي که در ارتباط با فرقه بهائيت در ارتش انجام داده اشاره کرده است.
سپهبد ابولحسن سعادتمند
سرهنگ فردوس
سرهنگ شاهقلي
تلاش منوچهر شاهقلي در اين ايام موجب شد تا اميرعباس هويدا وي را به عنوان وزير بهداري به کابينه خود ببرد. دکتر منوچهر شاهقلي از اعضاي موسس «کانون مترقي» - که از سوي آمريکايي ها براي جذب و جلب و کنترل جوانان فارغ التحصيل آمريکا و تربيت نسل جديد سياستمداران ايراني هوادار آمريکا به سرکردگي حسنعلي منصور ايجاد شده بود- به حساب مي آمد. او پس از کناره گيري از مقام وزارت همچنان به دوستي خود با هويدا ادامه داد. به قرار اطلاعات موجود، وي در روز 22 بهمن 1357 و پيروزي انقلاب اسلامي، تلاش هايي براي فراري دادن اميرعباس هويدا که در باشگاه ساواک واقع در شيان تحت نظر بود، انجام داد. اما به دليل حضور مردم در صحنه موفق به اجراي اين برنامه نشد.
منوچهر تاييدي
او که زني بسيار هوسران و بي پروا بود پس از چند ماه با بهروز به نژاد - که چهره اي جذاب داشت و تازه از رشته تئاتر دانشکده هنرهاي زيبا فارغ التحصيل شده بود - آشنا شد و با او بدون ازدواج و به صورت کولي وار زندگي مي کرد. فرزانه تاييدي و بهروز به نژاد از اوايل دهه 1350 آلوده به مواد مخدر شدند و به دليل همين آلودگي و براي تامين هزينه هاي ترياک و مواد مخدر، بي توجه به سوابق و جايگاهشان در عرصه هنرهاي نمايشي، به تئاترهاي لاله زار مي آمدند و پس از چند ماه کار در تئاتر نصر و تئاتر پارس از ايران رفتند. فرزانه تاييدي از طريق مرز ميرجاوه در بلوچستان به پاکستان گريخت و از دولت انگلستان درخواست پناهندگي کرد و چون بهايي بود، فورا پذيرفته شد.
از جمله فعاليت هاي ضد ملي فرزانه تاييدي پس از انقلاب و فرار از ايران، بازي در فيلم ضد ايراني «بدون دخترم هرگز» است.
پي نوشت:
141- کابينه حسنعلي منصور به روايت اسناد ساواک، ج2، مرکز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات،چاپ اول، تابستان 1384، ص 496.
142- مرکز اسناد انقلاب اسلامي، پرونده سپهبد پرويز خسرواني.
143- براي آشنايي با شرح حال و عملکرد آهنچيان به کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوي مراجعه فرماييد.
144- آرشيو مرکز اسناد انقلاب اسلامي، کد 508/1.
145- مسئول راه اندازي کاروان خاور و باختر در آمريکا.
146- خاطرات صبحي مهتدي، خاطرات انحطاط و سقوط، پيام پدر، ص 400.
147- پرويز کاردان، هنرپيشه اي است که نقش «مراد برقي» را در تلويزيون زمان شاه اجرا مي کرد و هم اکنون از شرکا و مدير برنامه هاي تلويزيون ماهواره اي پارس است و هفته اي دو ساعت برنامه سلطنت طلبان دراين تلويزيون اجرا مي کند.