هوش اصلا چي هست؟
دانشمندان هنوزهم برسرتعريف هوش به توافق نرسيده اند
نظرروان شناس هاي قديمي تر درباره هوش تقريبا نزديک به همان چيزي بود که بينه و وکسلر مي گفتند هوش به نظر بعضي از آنها يعني توان درک رابطه بين چيزها.آنها بيشتر از همه دلشان مي خواست اين رابطه را با تصويرهاي هندسي بسنجند.يعين چيزي که درهمه دنيا قابل اجرا باشد.آزمون ماتريس هاي پيش رونده ريون که معمولا در دبيرستان هاي خودمان قبل از انتخاب رشته انجام مي شود، دقيقا طبق همين تعريف ساخته شده است.گروه دوم که تحت تأثير داروين بودند، مي گفتند در طول تکامل موجودات باهوش تر باقي مانده اند.پس هوش يعني توان سازگارشدن با محيط جديد.گروه سوم بيشتربه کارکردهاي مدرسه اي هوش توجه مي کردند.آنها مي گفتند هوش يعني ظرفيت يادگيري.هرکسي ظرفيت يادگيري اش بيشترباشد باهوش تراست و مي رود يک کلاس بالاتر.گروه چهارم هم که «ترمن»همان استاد دانشگاه استنفورد سردمدارشان بود مي گفت هوش يعني قدرت تفکر انتزاعي.تفکرانتزاعي هم با استعدادهاي کلامي و قدرت حل مساله سنجيده مي شد.
1.هوش موسيقيايي، يعني توانايي درک يا آفريدن موسيقي (مثلا درنوازندگان)
2.هوش بدني، يعني توانايي انجام کارهاي ظريف و هماهنگ بدن(مثلادر ورزشکاران)
3.هوش رياضي، يعني توانايي انجام محاسبات (مثلا درمعلمان رياضي)
4.هوش زبان شناختي، يعني توانايي فکر کردن با کلمات و آفرينش جملات (مثلا در نويسندگان)
5.هوش بصري، يعني توانايي فکر کردن با تصاويرو درک جزئيات ديداري (مثلا درنقاش ها)
6.هوش درون فردي، يعني توانايي درک حالات دروني (مثلا درعرفا)
7.هوش ميان فردي يعني توانايي درک احساسات اطرافيان رابطه باآنها (مثلادرمدد کاران اجتماعي)
منبع:دانستنيها شماره 23..
نظرروان شناس هاي قديمي تر درباره هوش تقريبا نزديک به همان چيزي بود که بينه و وکسلر مي گفتند هوش به نظر بعضي از آنها يعني توان درک رابطه بين چيزها.آنها بيشتر از همه دلشان مي خواست اين رابطه را با تصويرهاي هندسي بسنجند.يعين چيزي که درهمه دنيا قابل اجرا باشد.آزمون ماتريس هاي پيش رونده ريون که معمولا در دبيرستان هاي خودمان قبل از انتخاب رشته انجام مي شود، دقيقا طبق همين تعريف ساخته شده است.گروه دوم که تحت تأثير داروين بودند، مي گفتند در طول تکامل موجودات باهوش تر باقي مانده اند.پس هوش يعني توان سازگارشدن با محيط جديد.گروه سوم بيشتربه کارکردهاي مدرسه اي هوش توجه مي کردند.آنها مي گفتند هوش يعني ظرفيت يادگيري.هرکسي ظرفيت يادگيري اش بيشترباشد باهوش تراست و مي رود يک کلاس بالاتر.گروه چهارم هم که «ترمن»همان استاد دانشگاه استنفورد سردمدارشان بود مي گفت هوش يعني قدرت تفکر انتزاعي.تفکرانتزاعي هم با استعدادهاي کلامي و قدرت حل مساله سنجيده مي شد.
معاصرين درباره هوش چي مي گويند؟
هوش چند عاملي است
هوش يک مکعب پيچيده است
هوش ارثي با هوش محيطي فرق دارد
هوش فقط يک نوع نيست
1.هوش موسيقيايي، يعني توانايي درک يا آفريدن موسيقي (مثلا درنوازندگان)
2.هوش بدني، يعني توانايي انجام کارهاي ظريف و هماهنگ بدن(مثلادر ورزشکاران)
3.هوش رياضي، يعني توانايي انجام محاسبات (مثلا درمعلمان رياضي)
4.هوش زبان شناختي، يعني توانايي فکر کردن با کلمات و آفرينش جملات (مثلا در نويسندگان)
5.هوش بصري، يعني توانايي فکر کردن با تصاويرو درک جزئيات ديداري (مثلا درنقاش ها)
6.هوش درون فردي، يعني توانايي درک حالات دروني (مثلا درعرفا)
7.هوش ميان فردي يعني توانايي درک احساسات اطرافيان رابطه باآنها (مثلادرمدد کاران اجتماعي)
منبع:دانستنيها شماره 23..