محمد بن زکریای رازی

اين مقاله قسمتي كوچك از زندگي نامه دانشمند بزرگ اسلامي محمد بن زكرياي رازي و تلاشهاي او در بالا بردن سطح علمي پزشكان و انتظار مردم از آنان و همين طور دستاوردهاي علمي رازي و نوشته هاي اورا در زمينه هاي مختلف مورد بررسي قرار داده است.لازم به ذكر است، با توجه به اين كه در ديگر مقاله هاي مربوط به رازي، نوشته
دوشنبه، 2 آبان 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
محمد بن زکریای رازی

محمد بن ذکریای رازی
محمد بن زکریای رازی


 

نویسنده :محمود باغی
منبع : اختصاصي راسخون



 

محمد بن ذکریای رازی

چکیده
اين مقاله قسمتي كوچك از زندگي نامه دانشمند بزرگ اسلامي محمد بن زكرياي رازي و تلاشهاي او در بالا بردن سطح علمي پزشكان و انتظار مردم از آنان و همين طور دستاوردهاي علمي رازي و نوشته هاي اورا در زمينه هاي مختلف مورد بررسي قرار داده است.لازم به ذكر است، با توجه به اين كه در ديگر مقاله هاي مربوط به رازي، نوشته هاي غير پزشكي او كمتر به چشم مي خورد، در اين مقاله ساير نوشته هاي رازي از جمله، طبيعيات، فلسفيات، رياضيات و غيره آورده شده و مختصراً در مورد بعضي از آنها توضيحاتي داده شده است.
كليد واژه
رازي، بيمارستان، الكل، آزمايشگاه، پزشكي، الهيات، منطق، رياضيات، طبيعيات
مقدمه
در كشور ما ايران به خصوص بعد از ورود اسلام، دانشمنداني پا به عرصه وجود گذاشتند كه هر كدام ستاره اي شدند بر تارك ايران اسلامي. لكن به خاطر بي توجهي ما، اين دانشمندان از ياد رفته اند، كه اين ظلم بزرگي در حق آنهاست.اين بي توجهي ما نسبت به دانشمندان باعث شده تا تصويري مبهم از آنها در ذهن ما بماند و فقط از آنها به عنوان دانشمندي بزرگ ياد كنيم و به دنبال اين نباشيم كه اين بزرگي به چه علت به اين دانشمندان نسبت داده شده است. اين تصوير مبهم باعث مي شود، به محض برخورد با يكي از اكتشافات و يا اختراعات غربي ها، عظمت دانشمندان اسلامي در ديد ما كم مي شود. البته عظمت دانشمندان غربي بر كسي پوشيده نيست، اما در نظر داشتن اين مطلب كه، غربي ها اكثر علوم را در مكتب اسلام و مسلمانان شاگردي كرده اند، امري واضح و بديهي است. اين نوشتار قصد دارد تا به بررسي اجمالي زندگي نامه يكي از دانشمندان مشهور ايران زمين، ابوبكر محمد بن زكرياي رازي و همچنين دستاوردهاي علمي و نوشته هاي اين دانشمند بزرگ بپردازد.راقم سطور در نوشتن اين مقاله از كتابهايي چون، فيلسوف ري، نوشته مهدي محقق و فرهنگ اسلام در اروپا، نوشته دكتر زيگريد هونكه، استفاده نموده است، كه به اين دانشمند اهميت قابل ملاحظه اي داده اند.در اين مقاله سعي شده تا برخلاف اكثر مقاله هاي ديگر كه فقط از نوشته هاي رازي در پزشكي بحث به ميان آمده است، از ديگر نوشته هاي رازي در علوم مختلف نيز بحث شود.
ابو بكرمحمد بن زكرياي رازي
در قرن 13 میلادی، کوچکترین کتابخانه دنیا در دانشگاه طب پاریس قرار داشت. این کتابخانه دارای یک کتاب بود و چنان مورد اهمیت بود که حتی پادشاه«لودویگ یازدهم»، که فرد با ایمانی بود، برای امانت گرفتن کتاب می بایست پول زیادی به امانت بگذارد. اهمیت این کتاب در اروپا به خاطر فقدان فعالیت علمی در اروپا بود. در واقع این کتاب شامل مجموع علم پزشکی از دوران یونان باستان تا 925ميلادي بود. اروپاییان نام نویسنده این کتاب را «رازس» می دانند که در واقع همان «الرازی» در عربی است.(1) ابوبکر محمد بن زکریای رازی (313- 251 ه.ق) در شهر ری متولد شد؛ یعنی درست در زمانی که نوه های کارل کبیر(پادشاه فرانسه) در حال تقسیم مملکت پدرشان در بین خود بودند!او در جوانی استعداد چندانی از خود نشان نداد و مثل بقیه به مطالعه فقه اللغ‍ه، فلسفه و ریاضیات پرداخت. شاید به فکر خود رازی هم نمی رسید که روزی یکی از بزرگترین مکتشفان جهان می شود. البته او در رشته موسیقی از خود استعداد نشان داد و بین دوستان خود به عنوان خواننده و نوازنده عود، شهرت یافت و زندگی خود را تا سی سالگی از راه شغل صرافی گذرانید.اما این کار او را راضی نکرد و تصمیم گرفت به شهر آرمانی آن روز «بغداد» برود که از تمام دنیای آن روز به آنجا می آمدند برای یافتن علم، شهرت و خوشبختی. رازی راه خود را درست انتخاب کرده بود و چنان که بعداً هم معلوم شد، او در طب خوش درخشید و گوی سبقت را از هم قطاری های خود ربود.او نزد یکی از شاگردان حنین ابن اسحاق ( رئیس مترجمان بنو موسی)، طب ایرانی، یونانی، هندی و طب جدید اسلامی را آموخت. او پس از آموختن علم طب و کسب اطلاعات وسیع و عمیق در این رشته به ری برگشت و رئیس بیمارستان آن جا شد.اما این سِمَت برای او کم بود و طولی نکشید که نامزد ریاست بیمارستان بزرگ بغداد یعنی پایتخت ممالک اسلامی که در آن روز دو میلیون و نیم جمعیت داشت گردید. سر انجام رازی از بین 100 نفر از کسانی که متقاضی این سمت بودند برگزیده شد و علاوه بر این، به عنوان پزشک مخصوص خلیفه نیز انتخاب شد.(2) شهرت او چنان فراگیر شد که جویندگان علم را از سرار کشور به سوی خود می کشید. محصلین او به هنگام سرزدن او به بیماران، به دنبال او راه می افتادند تا هر لحظه از استاد خود مطالب بیشتری بیاموزند.«استادانِ علم طب و شاگردان آنان» همواره بر سر کلاس طب او حاضر می شدند و این اتفاقی بی نظیر بود که در جهان اسلام رخ می داد.(3) او آخرین امید بیمارانی بود که، از همه جا نا امید شده بودند. همچنین بیماری هایی که تشخیص آن از عهده پزشکان خارج بود، به رازی واگذار می شد. از زمان جالینوس تا رازی پزشکی نظیر او وجود نداشت. هرچند جالینوس با آن عظمت علمی، نسخه هایی داشت که بعداً به وسیله ابن سینا ساده و همین طور «بی خطر» شد.(4) رازی مستمراً معلومات خود را چه در بالین بیماران و چه شبها که بیماران خواب بودند با خواندن کتابها و انجام آزمایشهای علمی و نیز با سفر های طولانی و ارتباط با دانشمندان طراز اول آن زمان، گسترش داد. او ارزش اخلاقی شغل پزشکی را در میان شاگردانش بالا برد. رازی علاوه بر معالجه افراد بی بضاعت و فقرا، با پول خود به آنها کمک می کرد و خودش نیز زندگی بی تجمل و فقیرانه ای داشت. وي در پنجم شعبان سال 313 ه.ق در ری در نهایت فقر در گذشت. چرا که همکاران حسود او، به بهانه های مختلف سیاسی و مذهبی او را از همه کارها بر کنار کردند. «خدیجه» خواهر زکریا او را به خانه خود برد. رازی در اواخر عمر به علت ضربات شدیدی حاکم نادان خراسان به سر او زده بود، نابینا شد؛ در حالی که خود هزاران بیمار را درمان کرده بود و امید نا امیدان بود.(5) هنگامی که، پزشکی می خواست چشمان اورا درمان کند رازی نپذیرفت و گفت: « من از دنیا آنقدر ها دیده ام که دیگر دلم را زده است » . استادان رازي عبارتند از: علي بن ربّن طبري، از دانشمندان معروف ايراني؛ بلخي و ايرانشهري.(6) يحيي بن عدي، ابوالقاسم مقانعي؛ ابن قارن رازي؛ ابوغانم طبيب؛ يوسف بن يعقوب و محمد بن يوسف از شاگردان او هستند.(7)
اميد به زندگی
بقراط می گوید:« طب هنری است که باید بیماران را از درد کاملاً آزاد کند ، رنج بیماری را تخفیف دهد و از معالجه مریضانی که مغلوب بیماری شده اند خود داری کند، تا بدانند که در این جا دیگر از هنر طب کاری بر نمی آید.»(8)اما رازی که به وظیفه پزشکی کاملاً واقف بود، این طور فکر نمی کرد. او می گفت:« پزشک باید همیشه بیمار را به بهبودیش امیدوار سازد، اگر چه خودش هم در این مورد کاملاً مطمئن نباشد. همان طور که خوشحالی و بد حالی ذهنی و روحی، روی حالت جسمی مؤثر واقع می شود پزشک هم باید بیمار رو به مرگ را شهامت و بشاشت حیات بخشد.(9)در ممالک اسلامی، دانشمندان علم پزشکی، از جمله رازی، کاملاً محققانه و عالمانه با این موضوع برخورد می کردند تا موجبات تقویت روحی بیماران عادی، بیماران نا علاج و حتی بیماران روانی رافرآهم آورند.(10)درست بر عکس در اروپا، بیماران، به جرم اینکه شیطان در روح آنان حلول کرده و این بیماری، یک مجازات الهی برای آنان است! مورد لعن و نفرین قرار می گرفتند!. آنها دیوانگان مرد را لباس چند رنگ پوشانده، به آنها زنگوله و استخوان پای حیوان می آویختند و در کوچه ها رها می کردند تا همگان آنان را بشناسند و افراد «عاقل!!!» آنها را اذیت کنند.(11)حتی کسانی که روح پلید از بدنشان بیرون نمی رفت! مانند جنایت کاران با غل و زنجیر بسته می شدند! و یا در خانه های مخصوص با نام دار المجانین و یا در جایی به نام دلقکخانه و یا در صندوق جن زده ها انداخته می شدند! و برای همیشه برای کتک خوردن به دست محافظان و نوکران خشن (دیوانگان واقعی) سپرده می شدند.(12)گرچه در غرب با بیماران روانی به طور وحشیانه و غیر انسانی و غیر علمی برخورد می شد، اما در عوض در ممالک اسلامی اوضاع غیر از این بود. مسلمانان در بیمارستانهای خود برای بیماری های روانی بخش اعصاب دائر کرده بودند تا بیماران روانی در آنجا تحت مراقبتهای ویژه قرار گیرند!.(13)اما غربی ها از این روش مسلمانان استفاده نکردند و تا قرن نوزدهم میلادی هم بیماران روانی در زندان تحت کنترل پلیس نگه داری می شدند و با آنها همان رفتاری می شد که با جنایت کاران.(14) و اصلاً چه لزومی داشت که از کارهای علمی مسلمانان استفاده کنند در حالی که معلمی کلیسایی به نام تتیان این گونه به بی دین ها ( مسلمانان ) که در کار داروخانه طبیعت دخالت می کنند ! اعتراض می کند: « چون اگر کسی با اعتماد به مادیات بتواند علاج شود، پس چه اندازه علاج بیشتری خواهد یافت اگر فقط اعتماد به قدرت خداوندی داشته باشد . چرا پیش مقتدر ترین مردان ( خدا ) نمی روید ؟ به جای آن ترجیح می دهید مثل سگ به وسیله گیاه، مثل گوزن به وسیله مار، مثل خوک با خرچنگ رودخانه و یا مثل شیر با میمون، خود را درمان کنید؟ چرا نقش خدایی را به اشیای زمینی محول می کنید؟ »(15) پروفسور ویندیشمن، اهل لایپزیک، در 1824م می نویسد: «محل اصلی بیماری در روح است، روحی که بر اثر هوس و شهوت ملتهب و وحشی شده است. و طبیبی که از چگونگی بیرون کردن ارواح پلید از بدن آگاهی نداشته باشد، مسلم است که به بهترین دارو دست نیافته است. بنابراین به طب مسیحی احتیاج است.»(16)

کارهای علمی رازی
 

او برای تهیه مواد غذایی سالم توصیه هایی دارد. از جمله این که : لوبیا و حبوباتی که موجب نفخ می شوند باید در آب خیسانده شود تا علت نفخ آنها بر طرف شود؛ راهنمای تهیه انواع ترشی مارچوبه، بادمجان، پیاز، خیار و فلفل سبز؛ تهیه مربا و کمپوت پرتقال ، نارنج، آلو، گل سرخ و قیسی و بهترین روش پخت آنها.(17)رازی برای درمان بیماری ها، دارو های گیاهی را نسبت به دارو های شیمیایی ترجیح می داد. او روش درمان خود را که درمان با دارو های ساده است را به شاگردانش می آموزد: «جایی که می توانی مریضت را با تغذیه صحیح معالجه کنی، دارو تجویز نکن و جایی که داروهای ساده برای رفع بیماری کفایت می کند، داروهای ترکیب شدة شیمیایی انتخاب نکن.»(18) او برای خود یک آزمایشگاه داشت و هر دارویی را که برای بیماران تجویز می کرد، آن را مورد آزمایش قرار می داد. آزمایشگاه رازی مجهز به حیوانات آزمایشگاهی بود! که رازی مواد شیمیایی را روی آنها آزمایش می کرد و به مطالعه تأثیر آنها بر بدن می پرداخت: «خوردن جیوه درد شدیدی در روده و زیر شکم به وجود می آورد، ولی بعداً همان طور که وارد بدن شده است همان طور هم دفع می شود، بخصوص اگر حیوان مورد آزمایش حرکت هم داشته باشد. من آن را به میمونی که در خانه داشتم خوراندم و همان طور که شرح دادم دوباره دفع شد. من ملاحظه کردم که او چگونه به خود می پیچد، دندان قروچه می کرد و دستهایش را روی شکمش فشار می داد. ولی بعکس ترکیبات حاصل از جیوه مثلاً «زئبق(=جیوه) الحلو» و بخصوص «زئبق(=جیوه) المصعد» سموم مؤثر و خطرناکی هستند. این مواد شیمیایی در بدن، سبب درد بسیار شدید زیر شکم، قولنج و ظهور خون در مدفوع می گردند. جیوه به حالت بخار استشمامش فلج را سبب می شود ... »(19)زکریای رازی علم شیمی را در پزشکی به کار برد و مواد شیمیایی زیادی را به عنوان دارو برای بیماران تهیه کرد. امروزه بسیاری از نام های در آزمایشگاه ها و آشپزخانه ها وجود دارد، یادگار کارهای علمی رازی و دیگر دانشمندان مسلمان است: شیمی، کیمیا، انبیق، زاج سفید، آلدئید، حنظل، آلیزارین، قلیایی، اثال، ملقمه، نیل( آنیلن)، سرمه(انتی مون)، عرق، لاجورد، بدوار(غدة برگ گیاه)، بنزین، حسن لبه(لبان جاوی)، پاد زهر، سنگ پاد زهر، براق(بوره)، دارو(تریاک- تریاق)، داروخانه، اکسیر، آهک، قلیا، پتاسیم، زاج سرخ(قلقدیس)، لاک، سولفور، ناتریم، نترن، ارسن، سودا، طلق، براکس و ... . رازی به وسیله تقطیر، اسید سولفوریک را درست کرد و از مایعاتی که دارای قند بودند و همچنین از نشاسته الکل خالص (الکحول) تهیه کرد . (20)رازی می دانست که می تواند با ایجاد تغییر در مواد طبیعی، چیز های جدیدی بسازد. او از حشیش و تریاک دارویی ساخت و برای مصارف بیهوشی به کار برد.(21) رازی عصاره گیاهان را می جوشانید تا با تبخیر، صفت شود تا هم بتوان آن ماده را که به شکل «رُب» در آمده بود برای مدت زیادی مصرف کرد و هم بتوان آن را با خود حمل کرد.او همچنین برای بیماران « بد دوا» شکل جدیدی از دارو را تهیه کرد. او روی داروها را با روکشی از شکر یا لعاب می پوشانید(چیزی شبیه دراژه های امروزی).(22) او برای سالم زیستن، گرما؛ رطوبت هوا؛ تمییز بودن محل زندگی؛ هوای سالم؛ دود کردن دانه های معطر برای راندن حشرات؛ تهویه هوا و تنظیم درجه حرارت اتاق بیمار و همین طور، نوشیدن آب آشامیدنی سالم و شستشو را بسیار مورد اهمیت قرار می دهد. به راستی اگر رازی، این حرف ها در میان اربابان کلیسا، در قرون وسطی و قبل از جنگ های صلیبی، که بهداشت و ورزش و نرمش بدن را، کارهای خلاف وضد عفت و معصیت می شمردند و آنها را که دست به چنین اعمالی می زدند را سرزنش می کردند!!! به زبان می آورد، آیا جز تیغه تیز گیوتین، انتظار گردن او را می کشید.(23) رازی علاوه بر خدمات پزشکی فوق، کارهای دیگری را ابداع کرد که امروزه نیز در سراسر دنیا مورد استفاده است. مثلاً او برای تأسیس بیمارستان عضدی چند تکه گوشت را در محل های مختلف شهر آویزان نمود و در آخر، محل تمییز ترین گوشت را برای تأسیس این بیمارستان پیشنهاد داد.(24)

شارلاتان بازی ممنوع!
 

رازی به شدت در مقابل پزشکانی که با اعمال زشت و شرم آور از جمله فرستادن جاسوس برای بدست آوردن اطلاعات بیمار و اعمال زشت دیگر، سعی در خالی کردن جیب بیماران ساده لوح را داشتند، ایستاد.او می نویسد: « موقعی که من شروع به طبابت کردم، تصمیم داشتم پس از اینکه بیمار شیشة بولش را به من داد دیگر از او سؤالی نکنم و به این ترتیب مسلماً به من زیاد اهمیت می دادند. ولی بعد ها که دیدند از بیمار سؤالات مفصلی می کنم اهمیتم به طور قابل توجهی تقلیل یافت. و بعضی به طور سربسته به فهماندند که با دادن شیشه ادرار انتظار دارند تمام اسرار بیماریشان را عیناً بیان کنم، حال آنکه می بینند اینچنین نیست. بیهوده سعی می کردم به آنها بفهمانم که این کار به طبابت ربطی ندارد و کسانی که چنین انتظاری از پزشک دارند، مسلماً با صحنه سازی های شارلاتانها منحرف شده اند. شاید هم پزشک از علایم، خیلی چیز ها را بتواند درک کند، چیزهایی که بیمار خودش بیان نکرده، ولی نه تا این حد که مانند بعضی ها که با دیدن شیشة بول می توانند تعریف کنند که صاحب ادرار دیشب مثلاً با آدم مستی همخوابگی کرده، یا اینکه حتی طرف راست او خوابیده و فلان مدت و آن هم در چه موقع و نظیر این چرندیات ...همچنین مردم انتظار دارند که طبیب در یک چشم به هم زدن، مثل جادو گر بیماری آنان را علاج کند. چون فقط تأثیر گذاشتن فوری توجه آنان جلب می کند، نه آنکه هر تصمیم طبیبش را با مسؤلیت وجدانی هماهنگ سازد. با دستورات طبی معجزه آسا سر و صدا راه می اندازند، ولی فراموش می کنند یا مخفی نگه می دارند، اگر آن دستورات بی اثر بماند».(25)

نوشته های رازی
 

امروزه از زکریای رازی میراث گرانبهایی به جای مانده است که شامل : دویست و سی جلد کتاب از، شرح های علمی(مونو گرافی)، رسالات و کتابهایی در مورد، فلسفه، الهیات، ریاضیات و نجوم، فیزیک، منطق و ... .(26)البته کتابهای رازی بر حسب تقسیم بندی بیرونی صد و هشتاد و چهار مجلد و اما ابن ابی اصیبعه از رازی دویست و سی و هشت جلد کتاب را بر می شمارد.(27)رازی در پایان کتاب «السیره الفلسفیه» در مورد تلاش های خود در تألیف این کتابها می نویسد:«اما علاقه من به دانش و حرص و اجتهادی را که در اندوختن آن داشته ام آنان که معاشر من بوده اند می دانند و دیده اند که چگونه از ایام جوانی تا کنون عمر خود را وقف آن کرده ام تا آنجا که اگر چنین اتفاق می افتاد که کتابی را نخوانده و یا دانشمندی را ملاقات نکرده بودم تا از این کار فراقت نمی یافتم به امری دیگر نمی پرداختم و اگر هم در این مرحله ضرری عظیم در پیش بود تا آن کتاب را نمی خواندم و از آن دانشمند استفاده نمی کردم از پای نمی نشستم و حوصله و جهد من در طلب دانش تا آن حد بود که در یک فن بخصوص به خط تعویذ(یعنی خط مقرمط و ریز) بیش از بیست هزار ورقه چیز نوشته و پانزده سال از عمر خود را شب و روز در تألیف جامع کبیر(الحاوی) صرف کرده ام و بر اثر همین کار قوه بینائیم را ضعف دست داده و عضله دستم گرفتار سستی شده و از خواندن و نوشتن محرومم ساخته است. با این حال از طلب باز نمانده ام و پیوسته به یاری این وآن می خوانم و بر دست ایشان می نویسم».(28)
اکنون به معرفی و شرح اندکی از این نوشته ها می پردازیم:
پزشکی الحاوی در خانه خدیجه صندوقی وجود داشت که پر از یادداشت های زکریا بود . خدیجه یکی از یادداشت ها را بر می دارد: « عبد الله ابن سواده دچار تب متناوب است؛ تناوب آن نیز کاملاً مختلف است، گاهی هر شش روز، بعضی اوقات هر دو روز، چهار روز و گاهی هم هر روز؛ همراه تب، لرز خفیفی هم به او دست می دهد که کراراً هنگام شب در خواب ادرارش می رود. به عقیده من بیماری اش یا از مالاریا می تواند باشد یا اینکه در کلیه اش غده ای به وجود آمده است. چندی بعد در ادرار بیمار چرک دیده شد. به او گفتم که دیگر تب نخواهد کرد و اینچنین شد. آنچه باعث شد که از همان اول وجود غده در کلیه را نتوانم با اطمینان اظهار کنم این بود که بیمار قبلاً هم به تب متناوب دچار شده بود. با این ترتیب نظر من مبنی بر اینکه این تناوب، بر اثر زخم کلیه به وجود آمده، به خوبی اثبات شده است. اضافه بر این، بیمار ابتدا نگفت که کمرش درد می کند، یا اظهاری مبنی بر اینکه موقع برخاستن احساس می کند که وزنه ای به کورش آویزان است نکرد، و من هم فراموش کردم در این مورد از او سؤال کنم. اینکه کراراً در خواب ادرارش می رود، گمان مرا در مورد بیماری کلیه تقویت می کرد. بخصوص اگر بیمار به من گفته بود که پدرش گرفتار ضعف مثانه است و این رنج دائمی اوست و اینکه بیمار خودش در روزهای سلامتی هم با این نگرانی سر و کار دارد.بنابر این وظیفه ما پزشکان است کاملاً سعی کنیم تا آنجا که می توانیم دچار کمبود دقت نشویم- انشاء الله! پس از اینکه در پیشاب بیمار چرک ملاحظه شد، دارو های ازدیاد کننده بول دستور دادم، تا اینکه در پیشاب دیگر چرک وجود نداشت. بعد از این خاک رس و بخور و غیره توصیه کردم.» این جا پایان برگه بود . خدیجه ورقه های دیگر را نیز می بیند: «ابو بکر بن هلال درد معده دارد ... » «محمد بن عیسی را به سبب درد مفاصل به بیمارستان آوردند ... » .(29) خدیجه آن صندوق را سالها به حال خود واگذار کرد تا اینکه ابن العمید وزیر سلطان به شهر ری آمد و وارد خانه خدیجه شد. او صندوق رازی را با دادن مقدار هنگفتی پول از خدیجه می خرد. سپس شاگردان رازی را گرد هم جمع می کند و به آنها دستور می دهد، یادداشت ها را پس از بررسی، تنظیم و به شکل کتاب در آورند.کتاب هایی که از این طریق تهیه شد «الحاوی»؛«جامع الکبیر»یا«جامع الخاص» نام دارد که در اروپا معروف به «کُنتینِنس» است. این کتابها، شامل سی مجلد است که دائره المعارف تکمیل علم طب است، از زمان بقراط تا رازی.(30)این کتاب در سال 1486م در شهر برسیکا برای اولین با به زبان لاتینی چاپ شد و در سالهای1505، 1506، 1509، 1542 در «ونیز» به چاپ رسید.(31) ابن ابی اصیبعه در باره این کتاب می گوید:«کتاب الحاوی، و هو اجلّ کتبه و اعظمها فی صناعة الطبّ و ذلک انّه جمع فیه کل ما وجده مفترقاً فی ذکر الأمراض و مداواتها من سائر الکتب الطّبیة للمتقدمین و من اتی بعدهم الی زمانه و نسب کلّ شئٍ نقله فیه الی قائله هذا مع ما انٌ الرازی توفی و لم یفسح له فی الأجل ان یحررّ هذا الکتاب.»(32)

الکناش(33)المنصوری
 

رازی این کتاب را برای خویشاوند والی خراسان، منصور بن اسد نوشته است که به «الطب المنصوری» نیز معروف است. این کتاب مهمترین اثر رازی پس از جامع الکبیر در پزشکی است. رازی کتاب «الطب الروحانی» را نیز برای منصور این اسحق نوشت ( که با هم دو کتاب پزشکی بودند برای جسم و روح) .(34)در 1481 برای اولین بار این کتاب به لاتینی ترجمه شد و این ترجمه در سالهای 1484، 1492، 1493 ،1497، 1501، 1510، و 1519 م در ونیز و در سالهای 1533، 1544 و 1551م در بازل سویس و در سالهای 1641 و 1674م در اُلم به چاپ رسید. ابن ابی اصیبعه از این کتاب با عنوان، «در بیماری های موجود از سر تا پا» یاد کرده است.(35) فی محنة الطبیب و کیف ینبغی ان یکون؟کتاب در مورد امتحان کردن پزشک و اینک یک پزشک باید چه خصوصیاتی داشته باشد، نوشته شده است. این کار از قدیم مورد اهتمام پزشکان بوده و جالینوس نیز کتابی به نام«محنه الطّبیب» دارد که حنین بن اسحق یک مقاله از آن را ترجمه کرده است. خود حنین نیز کتابی دارد با عنوان «فی امتحان الأطبّاء» و نیز به یوحنّا بن ماسویه کتابی با عنوان «فی محنه الطبّ» نسبت داده شده است. در امتحان پزشکی که سنان بن ثابت بن قرّه با دستور مقتدر برگزار کرد، بیش از هشتصد و شصت تن شرکت کردند. در این امتحانات اطبّاء، چشم پزشکان، جراحان و شکسته بندان شرکت می کردند.رازی همان طور که قبلاً نیز گفته شد با حقه بازی پزشکان مبارزه کرد و حیله های آنان را برای مردم روشن کرد و مردم را از مراجعه به این نوع پزشکان باز داشت. او در کتاب خود مفصلاً به شرح خصوصیات یک پزشک مثل خوش رفتاری و عجله و حرص نداشتن پرداخته است. او می نویسد یک پزشک باید علاوه بر پزشکی به علومی مانند فلسفه و منطق آگاهی داشته باشد .(36)

کتاب الجدری و الحصبه
 

این کتاب در مورد آبله و حصبه نوشته شده است و مهمترین و قدیمی ترین کتابی است که در مورد این بیماری ها نوشته شده است. البته قبل از رازی مسیحیانی به این دو بیماری اشاره کرده بودند ولی رازی اولین کسی بود که آن دو را از هم تفکیک کرد.(37)در 1548م در پاریس، ترجمه یونانی این کتاب منتشر شد و در ونیز ترجمه های لاتینی آن در 1498 و1555م و در بازل 1529و1544م و در استراسبورگ در 1549م و در لندن در 1749م و در گوتینگن در 1781م به چاپ رسید.(38)رازی اولین کسی است که در مورد ایمنی اکتسابی سخن گفته است. اما ظاهراً ای افتخار بزرگ به اسم یک پزشک انگلیسی، به نام «ادوارد جنر» ثبت شده است و در نهایت تأسف و تأثر در دوره آموزشی کشور ما، به دانش آموزان نام همین دانشمند یا داده می شود!!!. ادوارد جنر در 1797م مشاهده کرد، دخترانی که شیر گاوهایی را که آبله دارند، می دوشند، در برابر آبله مرغی در امان هستند. بر اساس این مشاهدات بود که جنر، ایمنی اکتسابی را مطرح نمود. اما رازی قرنها قبل از جنر، در کتاب خود الجدری و الحصبه، با توصیف علمی آبله مرغان، واینکه اگر بیماری، یک بار به این بیماری دچار شود، در صورت زنده بودن، دیگر به آن مبتلا نمی شود، نام خود را برای همیشه، به عنوان کاشف «ایمنی اکتسابی بدن» زنده نگه داشت.(39)

القراباذین الکبیر و الصغیر
 

قراباذین(کرابادین) در عربی به معنی نسخه طبیب و همین طور به کتابهای داروشناسی، چه خود یک کتاب مستقل باشد و یا جزئی از یک کتاب باشد، گفته می شود. البته دانشمندان زیادی، با این عنوان کتاب نوشته اند، از جمله، اسحق الکندی، ساهر، مروزی، پسر سرابیون، حنین بن اسحق، عیسی صهار بخت و محمد زکریا.(40) چنانچه از اسم این دو کتاب مشخص است، محتوای آن دو یکی است و سطح هریک، متناسب با خواننده آن متفاوت است. در بین دانشمندان قدیم، مرسوم بوده که برای یک موضوع دو کتاب بنویسند، یکی بزرگ، برای اهل علم و خواص و دیگری کوچک، برای مبتدیان و دانشجویان و گاهی هم، نویسنده به طور اجمال در یک کتاب، از موضوعی بحث می کرده و سپس همان موضوع را در کتابی دیگر مفصلاً بحث می نمود.(41)

من لایحضره الطبیب
 

رازی این کتاب را، چنانچه از اسم آن مشخص است، برای کسانی نوشته است که امکان دسترسی به پزشک برای آنان مقدور نیست. ابن ابی اصیبعه می گوید، این کتاب به طب الفقرا نیز معروف است و و رازی کتابی جدا گانه به نام «کتاب طب الفقراء» نیز دارد. نام کتاب معروف و گرانقدر ابن بابویه (متوفی 381) از محدثان و فقیهان امامیه، «من لا یحضره الفقیه» از همین نام اقتباس گردیده است.(42)

تقاسیم العلل
 

رازی در این کتاب به تقسیم بیماری ها و عامل و درمان آنها به دو روش التقسیم و التشجیر(43)پرداخته است. ترجمه این کتاب که یک فرهنگ پزشکی است، توسط جرارد کرمونائی انجام پذیرفت.(44)

الأدویة المسهله الموجوده فی کلّ مکانٍ
 

رازی در این کتاب از داروهایی نام می برد، که می توان با موادی که در خانه ها و آشپزخانه ها یافت می شود، از داروهای دیگر بی نیاز شد. جالینوس نیز کتابی با عنوان«داروهایی که یافتن آنها آسان است» نوشته است .(45)

الطب الملوکی
 

رازی، کتاب پزشکی شاهانه را، براي علی بن وهسودان والی طبرستان نوشته است.(46)
با توجه به حجم مقاله، مابقی کتاب های او را در پزشکی به اختصار نام می بریم:اثبات علم پزشکی؛ پیش درآمد علم پزشکی؛ رد مناقضه الطّب جاحظ؛ رد نقض الطب ناشی (ابو العباس عبد الله بن محمد متفی 293 از متکلمین مشهور معتزلی)؛ راهنمای؛ تاج؛ کتاب فاخر؛ جلو گیری از زیانهای غذا؛ در پدید آمدن سنگ ریزه؛ در درد رودکان؛ در درد پا ودرد پیوندهای اندام؛ در فالج؛ در دهان؛ در هیئت کبد؛ در هیئت قلب؛ در هیئت دو بیضه مرد، در هیئت سوراخ کردن گوش؛ در رگ زدن؛ صیدنه؛ کتاب ابدال؛ غذای بیماران؛ سود های سکنجبین(سرکنگبین)؛ درمان های ابنه؛ کتابی که در آن چگونگی استعمال ابزار آهنی در پزشکی جمع شده است؛ در عطر و انبه ها و روغن؛ خورد میوه قبل از غذا و یا بعد از غذا؛ گفتگو میان او و جریر طببی، در مورد خوردن توت بعد از خربزه؛ در نزله ای که به ابو زید، در فصل گل سرخ (بهار) عارض می شود؛ در علت بوجود آمدن ورم و زکام در سر مردم، در هنگام روییدن گل سرخ؛ در لازم بودن استفراغ، در آغاز تب؛ در آبی که با برف سرد شده و آب سردی که روی برف بوده و سرد شده؛ در علت گمان پزشکان نادان، در اینکه برف تشنگی می آورد؛ در درد پا؛ در بیماری هایی که کشنده است به دلیل بزرگ بودن بیماری و کشنده بودن بیماری ها به سبب بروز ناگهانی آنها؛ در دلیل مرگ سریع از سَم ها؛ در اینکه گرسنگی مفرط برای انسان های سالم ضرر دارد؛ در اینکه گرسنگی مفرط برای انسان های سالم ضرر دارد؛ در خاکی که از آن نقل می سازند، دارای منافعی است؛ در دلیل اینکه، ماهی باعث تشنه شدن می شود؛ در علت عرق کردن خواب بیش از بیدار؛ در علت، بیماری آوردن پاییز؛ در علت دفع گرما، یک بار با برهنه شدن و یک بار با پوشیده شدن؛ در اینکه پزشک ماهر، توانایی درمان همه بیماری ها را ندارد و این کار در حد توانائی بشر نیست؛ در لطف داشتن پزشک به رساندن مردم به امیالشان؛ در اغراضی که بسیاری از مردم را، از پزشکان فاضل، به سوی پزشکان پایین تر، سوغ می دهد؛ در علت اینکه مردم و عامه آنان، پزشک را رها می کنند، و اگر چه پزشک ماهری باشد؛در علت موفق شدن، پزشکان جاهل و عامه مردم و زنان، بیش از پزشکان دانشمند.(47)

طبيعيات سمع الکیان
 

در عربی این کلمه همان معنی فوسیکه اکروآسیس(فوسیکوس= طبیعی؛ اکروآسیس= سماع) یونانی را می دهد، که معنی دروس شفاهی حکمت طبیعی را دارد. ابن ابی اصیبعه در مورد این کتاب رازی می گوید، رازی قصد داشته تا این کتاب را به عنوان مدخلی برای علم طبیعی قرار دهد تا مطالب کتابهای طبیعی برای دانشجویان آسان گردد. در کتابخانه اسکوریال مادرید نسخه ای از این کتاب وجود داشته که بعداً طعمه آتش می شود.(48)

الرد علی المسمعی فی رده علی القائلین بقدم الهیولی
 

ابن ابی اصیبعه، این کتاب را با عنوان«رد بر مسمعی متکلم در باب رد او اصحاب الهیولی را»یاد می کند. اصحاب هیولی کسانی هستند که عقیده به قدم عالم دارند. البته ناصر خسرو«دهریان»و«اصحاب هیولی»را از هم جدا دانسته است در اینکه، دهریان منکر ابداع و خلق هستند ولی اصحاب هیولی بر این باورند که هیولی قدیم ولی صورت آن مبدع است. ناصر خسرو، رازی و ایرانشهری را از اصحاب هیولی دانسته است، با توجه به متن کتاب نیز می توان فهمید، رازی از قدم هیولی که عقیده خود بوده است، دفاع کرده است.(49)

الهیولی الصغیر و الهیولی الکبیر
 

ناصر خسرو می گوید، اصحاب هیولی می گویند، هیولی جوهری قدیم است و زکریای رازی پنج چیز را قدیم دانسته است؛ هیولی، زمان، مکان، نفس و باری سبحانه. ناصر خسرو ادامه می دهد:« و گفته است قدیم است از بهر آنکه روا نیست که چیزی قائم به ذات چیز که جسمیت باشد نه از چیزی موجود شود که عقل این سخن را نپذیرد.»(50)

فی الزمان و المکان
 

رازی زمان و مکان را قدیم می دانسته و منظور او از زمان «مدت» و از مکان«خلاء»بوده است. ناصر خسرو در مورد نظر رازی مبنی بر قدیم بودن زمان و مکان چنین می گوید: «از حکما آن گروه که گفتند هیولی و مکان قدیمان اند و مر زمان را جوهر نهادند و گفتند که زمان جوهریست دراز و قدیم ورد کردند قول آن حکما را که گفتند مر زمان را عدد حرکات جسم و گفتند اگر زمان عدد حرکات جسم بودی روا نبودی که دو متحرک اندر یک زمان بدو عدد متفاوت حرکت کردندی و حکیم ایرانشهری گفته است که زمان و دهر و مدت نام هایی است که معنی آن از یک جوهر است و زمان دلیل علم خدای است چنانکه مکان دلیل قدرت خدایست و حرکت دلیل فعل خدایست و جسم دلیل قوت خدایست و هر یکی از این چهار بی نهایت و قدیم است و زمان جوهری رونده است و بی قرار و قولی که محمد زکریا گفت در بر اثر ایرانشهری رفته است همین است که گوید زمان جوهری گذرنده است.»(51)

في اللذت
 

رازي در كتاب طب روحاني خود در باره لذت مي گويد، افرادي تصور مي كنند كه لذت بدون رنج است، در حالي كه چنين نيست. او لذت را اين گونه تعريف مي كند: «لذت عبارت است از برگشت به حالت اولي و طبيعي، پس از آنكه به وسيله امري موذي از حالت طبيعي خود خروج حاصل شده باشد، همچون مردي كه از جايي سرپوشيدة سايه ناك به بياباني در رود و در برابر خورشيد تابستاني قرار گيرد تا گرما او را رنجه دارد و سپس به جاي نخستين خو باز گردد او در اين مكان لذت مي برد تا هنگامي كه به حالت اول برگردد و با برگشتن بدن به حالت نخستين، لذت پايان مي يابد، پس شدت لذت در اين مكان به مقدار شدت گرم شدن او و سرعت اين مكان در سرد گردانيدن اوست و فيلسوفان طبيعي لذت را بدين گونه تعريف كرده اند زيرا نزد آنان لذت عبارت از رجوع به طبيعت است»(52)

في علت جذب المغناطيس الحديد
 

اين كتاب كه در مورد علت جذب آهنربا مي باشد كه از آن اثري در دست نيست، اما در كتاب الشكوك، در اين موضوع، به تفصيل بحث شده است(53)

في السعر
 

احتمالاً نام اين كتاب«في الشعر» درباره ي مو مي باشد. در گذشته مسأله ابرو و مژه مورد بحث دانشمنداني همچون، ايوب رهاوي، قسطا بن لوقا بعلبكي و جالينوس بوده است.(54)
مابقي نوشته هاي رازي در طبيعيات عبارتند از :
گفتگو ميان او و ابوالقاسم كعبي در باره زمان؛ فرق ميان آغاز مدت و آغاز حركت؛ در اثبات استحاله و رد آنكه گفته است تغيير كمون و ظهور است؛ در چگونگي اغتذاء؛ در چگونگي نمو؛ در تركيب و اين كه آن دو نوع است؛ در تركيب؛ در اين كه جسم محركي طبيعي از ذات خود دارد؛ در اين كه ممكن است كه سكون و افتراق ازلي باشد و ممكن نيست حركت و اجتماع ازلي باشد؛ در عادت و اين كه آن به طبيعتي تبديل مي گردد؛ در بحث از زمين كه آيا سنگي است يا خاكي؛ در تشنگي و علت زياد شدن حرارت به خاطر آن؛ در اين كه مركز زمين منبع سرما است، در هواي نقاط زير زميني؛ در رد بر حسين تمّار در مورد هواي نقاط زير زميني؛ در خيار تلخ؛ در رد بر سرخسي در مورد مزه تلخ؛ در علت آن كه آنچه از بدن جدا گشت به آن نمي پيوندد؛ در شناخت به هم زدن پلكهاي چشم؛ در زمان ها و هوا ها؛ در بحث از آنچه در كتاب اسطقسات و كتاب طبيعت انسان(هر دو از جالينوس)آمده است؛ آنچه گذشتگان در مورد مبادي و كيفيات گفته اند؛ شكوك بر جالنوس؛ تناقضاتي كه براي جاحظ در كتاب «فضيله الكلام» رخ داده است؛(55)

منطقيات
 

المدخل الي المنطق
 

جالينوس نيز كتابي با عنوان، پيش در آمدي بر علم منطق دارد كه حبيش آن را براي محمد بن موسي ترجمه كرده است. متأسفانه نه از كتاب رازي اثري در دست است و نه از ترجمه عربي كتاب جالينوس.(56)

في المنطق بالفاظ المتكلمي الاسلامي
 

از آن جايي كه بسياري از الفاظ منطق، يوناني هستند، متكلمين اسلامي براي اين كه به الحاد و كفر نسبت داده نشوند الفاظ خاصي را به كار مي بردند. بيروني مي گويد، چون منطق منسوب به ارسطو است و برخي از عقائد او مخالف اسلام است، برخي از اهل تعصب، هر كه را نام او با حرف سين تمام شود به كفر نسبت مي دهند، در حاليكه حرف سين در يوناني حكم رفع را براي مبتدا در زبان عربي دارد.تغيير دادن الفاظ يوناني امري سابقه دار است و ابتكار آن به غزالي نسبت داده شده است.(57)
نوشته هاي ديگر رازي در منطقيات عبارتند از:
جوامع كتاب المقولات و كتاب العباره و كتاب القياس؛ كتاب برهان؛ چگونگي استدلال؛ قصيده او در منطق؛ درباره خبر و اينكه چگونه پذيرفته مي شود و نشانه محقق آن چيست.(58)

رياضيات و نجوميات في الهيئة
 

اين كتاب مورد استفاده ابوريحان بيروني بوده است. او آنجا كه به بيان فصله از بغداد تا ري مي پردازد، به نزديك بودن آن فاصله با آنچه محمد بن زكرياي رازي بدست آورده و در مقاله خود «در هيئت» آورده، اشاره مي كند.(59)

في انه لا يتصور لمن يرتض بالبرهان انّ الارض كريّة و الناس حواليها
 

اين كتاب در مورد كسي است كه نمي پذيرد زمين كروي است و مردم در اطراف آن هستند. در رسائل اخوان الصفا چنين آمده است كه، خداوند به اين علت عالم را كروي خلق كرد كه، اين شكل برتر از ساير شكلهاي، مثلث، مربع، مخروط و غير آن است و اين كه مساحت كره از بقيه بيشتر و سرعت آن زياد تر و و از آفت ها دور تر است و قطرهاي آن برابر است و مركز آن در وسط قرار دارد.(60)

في كيفية الابصار
 

ابن ابي اصيبعه در مورد اين كاب مي گويد: «كتاب او در چگونگي ابصار(ديدن) كه در آن بيان كرده كه ابصار با خروج شعاع از چشم صورت نمي گيرد و در اين كتاب اشكالي را كه در مناظر اقليدس است رد نموده است»(61)
نوشته هاي ديگر رازي در رياضيات و نجوم عبارتند از:
در مقدار آنچه ممكن است از ستارگان درك شود در نزد كساني كه قائل به زنده بودن و گويا بودن ستارگان هستند و كساني كه قائل به آن نيستند؛ در علت برپايي زمين در وسط آسمان؛ در اين كه طلوع و غروب ستارگان به خاطر حركت آسمان است نه حركت زمين؛ در اين ستارگان در نهايت استدارت و دايره بودن هستند و در آنها برآمدگي و فرورفتگي وجود ندارد؛در اين كه ضلع، مشارك قطر نيست؛در علت آنكه ديده در روشنائي تنگ و در تاريكي گشاد مي شود.(62)

فلسفيه و تخمينيّه
 

في الفلسفة القديمة
 

فلسفه قديمه يا طبيعيّه در مقابل فلسفه مدنيه است. مسعودي مي گويد، سقراط، افلاطون و ارسطو، فلسفه مدنيه را رواج دادند و فيثاغورث و ثاليس ملطي و يونانيان عوام و صابيان مصري كه در اين زمان صابيان حرّاني هستند بر آن بوده اند. همچنين او از زبان ارسطو نقل مي كند كه بيست سال پس از سقراط مردم از فلسفه طبيعيّه به سوي فلسفه مدنيه گرايش پيدا كردند.(63)
نقض كتاب فرفوريوس(64) الي انابو(65) المصري
رازي اين كتاب را به عنوان رد فرفوريوس به انابوي مصري نوشت است. فرفوريوس صوري يكي از دانشمندان قرن سوم ميلادي است و انابو، كاهن مصري است كه از ياري دهندگان فلسفه طبيعيه مي باشد. مسعودي مي گويد: « و پرسش ها و پاسخهايي در باره علوم الهي ميان فرفوريوس صوري، صاحب كتاب ايساغوجي در مدخل كتاب ارسطو در منطق نصراني كه پوشيده مذاهب صابيان يوناني را ياري مي كرد و ميان انابو، كاهن مصري واقع شد و نامه هايي كه يان آنان رد و بدل شده نزد آنان كه به علوم اوائل آشنا هستند معروف است.» شهرستاني قسمتي از نامه فرفوريوس به انابو را اين گونه نقل مي كند كه فرفوريوس در اين نامه مي گويد: « اين كه شما گمان مي بريد كه افلاطون ابتداي زماني براي عالم قائل است دعوي

الشكوك علي ابرقلس(67)
 

ابرقلس يا برقلس(=بركلس) با اين كه افلاطوني بود ولي در مورد قدم عالم از ارسطو جانب داري كرد و بر آن حجت اقامه نموده است. احتمالاً رازي در كتاب شكوك خود در مورد همين مسأله به رد برقلس پرداخته است.(68)
ديگر نوشته هاي رازي در فلسفيه و تخمينيه عبارتند از:
كتاب كوچك در علم الهي بر اساس راي سقراط؛ كتاب بزرگ در علم الهي؛ پاسخ او به انتقاد ابولقاسم بر او؛ در روشن كردن كسي كه به علم الهي او انتقاد كرده است؛ در فلسفه قديم؛ در انتقاد و بر حذر داشتن عليه معتزليان؛ دلسوزي بر متكلمان(منظور متكلمان معتزلي بوده، كه در زمان او قدرت زيادي داشتند)؛ ميدان خرد؛ حاصل؛ رساله راهنماي فهرست(رازي در اين رساله آثار خود را آورده است)؛ قصيده الهي؛ در علت خلق درندگان؛ نقض كتاب تدبير؛ دو نامه به حسن بن محارب قمي.(69)

كيميائيات
 

مدخل تعليمي؛ علل معادن و آن مدخل برهاني است؛ اثبات صناعت؛ كتاب سنگ يا سنگ نامه؛ كتاب تدبير؛ كتاب اكسير (كه در دو نسخه يافت شده)؛ كتاب شرف صناعت؛ كتاب تدابير؛ كتاب شواهد؛ كتاب آزمايش كردن طلا و نقره؛ كتاب راز حكيمان؛ كتاب سر و يا راز نامه؛ كتاب سرّ سرّ(ابن ابي اصيبع اين كتاب را سر الاسرار خوانده است )؛ دو كتاب در ازمايش ها؛ رساله به فان(احتمالاً ابن فاتك؛ غلام معتضد خليف كه در 296 قمري به قتل رسيد)؛ آرزوي آرزوخواه؛ رساله اي به وزير قاسم بن عبيد الله؛ كتاب تبويب؛ ردّ كندي بر رد او بر كتاب الكيمياء؛ در رد محمد بن ليث رسائلي در رد او بر الكيميائيين؛(70)

الهيات
 

در اين كه انسان را خاقي استوار كار و داناست؛ در لزم بودن دت پيامبر بر رد كسي كه به نبّوات خرده گرفته است؛ در واجب بودن دعا از راه دور انديشي؛ رد بر سيسين ثنوي؛ رد بر شهيد در معماي معاد(رازي در اين كتاب بر اين است كه معاد را اثبات كند)؛ در اين كه امكان ندارد عالم، هميشه بر اين صورتي كه ما مشاهده مي كنيم بوده باشد؛ در اين كه اختلاف ميان دهريان و و موحدان به خاطر كوتاهي تقسيم در اسباب فعل است؛ در استدراك برتري قائلان به حدوث اجسام بر قائلان به قدم اجسام؛ در امام و مأموم؛ در امامت؛ در امامت رد بر كيّال؛ طب روحاني؛ سيرت فلسفي؛ قصيده او در موعظه يوناني.(71)
فنون مختلف
در آنچه كه از كتابهاي جالينوس درك كرده كه حنين در رساله خود ياد نكرده ست؛ در اين كه كسي كه كه مبرّز در همه علوم باشد وجود ندارد؛ در رد كساني كه به تحريم كسب و پيشه ها معتقند؛ در حكمت نرد؛ در عذر كسي كه مشغول شطرنج است؛ در اين كه چيزي نمي تواند جاي مُسكِر(مست كننده) را بگيرد؛ در شرف چشم؛ در نشانه هاي اقبال و دولت؛ كتاب خواص(ابن ابي اصيبعه ازآن با عنوان «درخواص اشياء»ياد كرده است)؛ كتاب حيله هاي نويسندگان.(72)

مافوق الطبيعة
 

كتاب كوچك در نفس؛ كتاب بزرگ در نفس؛ در گوهرهايي كه جسم نيستند؛ نقض كتاب الوجود از منصور بن طلحه؛ در خواب هاي ترساننده؛ در اين كه حركت دانستني است و نا ديدني.(73)

كفريات
 

در نبوات كه «نقض اديان» خوانده مي شود؛ در نيرنگ پيامبر نمايان كه «مخاريق پيامبران» خوانده مي شود؛(74)

تفسير ها و تلخيص ها و اختصارات
 

تفسير كتاب طيماوس؛ اختصار كتاب بزرگ نبض(از آثار جالينوس)؛ تلخيص كتاب چاره بهبود (از آثار جالينوس)؛ تلخيص كتاب بيماري ها و عارضه ها(از آثار جالينوس)؛ تلخيص كتاب اعضاي دردناك (از آثار جالينوس)؛ تلخيص كتاب فصول بقراط؛ تلخيص كتاب پلوتارك(فيلسوف و بيو گرافي نويس يوناني).(75)
نتيجه
اكنون ما در داروخانه ها، بيمارستانها، آزمايشگاهها، آشپزخانه ها و خيلي جاهاي ديگر، موادي را مي بينيم كه كه ياد آور آن پزشك بزرگ مي باشد. تلاشهاي علمي رازي چنان بود كه امروزه زندگي بدون چيزهايي كه رازي براي ما به ارمغان آورد سخت و مشگل مي نمود. زندگي بدون الكل و فرآورده هاي آن، بدون محل مناسب براي تأسيس بيمارستان، بدون رب برا ي آشپزي، و بدون قرصهاي روكشدار براي بيماران.امروزه نه تنها پزشكي ايران، بلكه پزشكي جهان بايد خود را مديون، زكرياي رازي بداند و همين طور دانشمندان وپزشكان بزرگ اسلامي ديگر از جمله، ابن نفيس؛ تمساح الشياطين؛ جابر ابن حيان؛ ابن سينا و بسياري ديگر از دانشمندان كه ذكر همه آنها در اين مقال گنجايش ندارد.اميد است كه در جامعه ما، بيش از پيش براي بزرگداشت نام اين دانشمند تلاش شود و بيش از پيش به زحمات بي شائبه اين دانشمند ارج نهاده شود؛ دانشمندي كه شب و روز زحمت كشيد تا ما امروز به سبب آن زحمتها آسوده باشيم.

پي نوشت ها :
 

1 . زيگريدهونكه، فرهنگ اسلام در اروپا، ص 238
2. همان ص 238
3. زيگريدهونكه، فرهنگ اسلام در اروپا، ص 239
4. همان، ص 331
5. همان، ص 240
6. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري؛ ص 9
7. همان، ص 21
8. زيگريدهونكه، فرهنگ اسلام در اروپا، ص 248
9 . همان، ص 248
10 . همان، ص 248
11. همان، ص 249؛ پروین اعتصامی در این باره از زبان یک دیوانه می گوید:
ما سبک ساریم از لغزیدن ما چاره نیست عاقلان با این گران سنگی چرا لغزیده اند؟
12. همان، ص 249
13. زيگريدهونكه، فرهنگ اسلام در اروپا، ص 249
14. . همان ص 250
15. همان، ص 213
16. همان، ص 251
17. همان، ص 245
18 . زيگريدهونكه، فرهنگ اسلام در اروپا، ص 245
19 . همان، ص 246
20 . همان، ص 339
21 . زيگريدهونكه، فرهنگ اسلام در اروپا ، ص 340
22 . همان، ص 340
23. همان، ص 244
24. همان، ص 225
25. زيگريدهونكه، فرهنگ اسلام در اروپا ،ص 247
26. زيگريدهونكه، فرهنگ اسلام در اروپا، ص 241
27. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري، ص 55
28. همان، ص 53
29. زيگريدهونكه، فرهنگ اسلام در اروپا، ص 242
30. زيگريد هونكه، فرهنگ اسلام در اروپا، ص 242
31. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري، ص57
32 . همان، ص 137
33 . «کناش» در عربی ، به مجموعه های طبی گویند.
34. همان، ص 64
35. همان، ص 64
36. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري ، ص 61
37. همان، ص 69
38. همان، ص170
negahak.com39.
40. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري، 67
41. همان، ص 68
42. همان، ص 66
43 . تشجیر یعنی اینکه، از یک اصل فرعهای مختلف جدا کنند، درست مثل درخت که همه شاخه ها دارای اصلی واحد است.
44 . دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري، ص 65
45 . همان، ص 66
46. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري ، ص 65
47. همان، صفحات 58 تا 76
48. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري ، ص 78
49. همان، ص 79
50. همان، ص 79
51. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري،ص 80
52 . همان، ص 82
53 . همان، ص 85
54 . همان، ص 87
55. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري ، صفحات 81 تا 89
56. همان، ص 90
57. همان، ص 92
58. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري ، صفحات 90 تا 93
59. همان، ص 95
60. همان، ص 96
61. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري، ص 97 و دكتر علي اكبر ولايتي، پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، جلد اول، ص 205
62. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري، ، صفحات 95 تا 98
63. همان، ص 102
.Porphyry64.
.Anebon65.
66. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري، ص 106
Proclus67 .
68. همان، ص 105
69. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري ، صفحات 102 تا 106
70. همان، صفحات 116 تا 123
71. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري ، صفحات 112 تا 115
72. همان، صفحات 127 تا 133
73. همان، صفحات 108تا 111
74. همان، ص 125
75. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري ، صفحات 99 تا 100
 

منابع
1.دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري، انتشارات مؤسسه مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل كانادا_ مونترال شعبه تهران، 1352
2.دكتر زيگريد هونكه، فرهنگ اسلام در اروپا(خورشيد الله بر فراز مغرب زمين)، ترجمه مرتضي رهباني، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ هشتم،1389
3.دكتر علي اكبر ولايتي، پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، انتشارات مركز اسناد و تاريخ ديپلماسي وزارت امور خارجه،جلد اول، چاپ دوم ، 1387
4.ديوان كامل پروين اعتصامي، انتشارات انسان كده، قم، 1388



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط