محمد بن زکریای رازی
منبع : اختصاصي راسخون
اين مقاله قسمتي كوچك از زندگي نامه دانشمند بزرگ اسلامي محمد بن زكرياي رازي و تلاشهاي او در بالا بردن سطح علمي پزشكان و انتظار مردم از آنان و همين طور دستاوردهاي علمي رازي و نوشته هاي اورا در زمينه هاي مختلف مورد بررسي قرار داده است.لازم به ذكر است، با توجه به اين كه در ديگر مقاله هاي مربوط به رازي، نوشته هاي غير پزشكي او كمتر به چشم مي خورد، در اين مقاله ساير نوشته هاي رازي از جمله، طبيعيات، فلسفيات، رياضيات و غيره آورده شده و مختصراً در مورد بعضي از آنها توضيحاتي داده شده است.
كليد واژه
رازي، بيمارستان، الكل، آزمايشگاه، پزشكي، الهيات، منطق، رياضيات، طبيعيات
مقدمه
در كشور ما ايران به خصوص بعد از ورود اسلام، دانشمنداني پا به عرصه وجود گذاشتند كه هر كدام ستاره اي شدند بر تارك ايران اسلامي. لكن به خاطر بي توجهي ما، اين دانشمندان از ياد رفته اند، كه اين ظلم بزرگي در حق آنهاست.اين بي توجهي ما نسبت به دانشمندان باعث شده تا تصويري مبهم از آنها در ذهن ما بماند و فقط از آنها به عنوان دانشمندي بزرگ ياد كنيم و به دنبال اين نباشيم كه اين بزرگي به چه علت به اين دانشمندان نسبت داده شده است. اين تصوير مبهم باعث مي شود، به محض برخورد با يكي از اكتشافات و يا اختراعات غربي ها، عظمت دانشمندان اسلامي در ديد ما كم مي شود. البته عظمت دانشمندان غربي بر كسي پوشيده نيست، اما در نظر داشتن اين مطلب كه، غربي ها اكثر علوم را در مكتب اسلام و مسلمانان شاگردي كرده اند، امري واضح و بديهي است. اين نوشتار قصد دارد تا به بررسي اجمالي زندگي نامه يكي از دانشمندان مشهور ايران زمين، ابوبكر محمد بن زكرياي رازي و همچنين دستاوردهاي علمي و نوشته هاي اين دانشمند بزرگ بپردازد.راقم سطور در نوشتن اين مقاله از كتابهايي چون، فيلسوف ري، نوشته مهدي محقق و فرهنگ اسلام در اروپا، نوشته دكتر زيگريد هونكه، استفاده نموده است، كه به اين دانشمند اهميت قابل ملاحظه اي داده اند.در اين مقاله سعي شده تا برخلاف اكثر مقاله هاي ديگر كه فقط از نوشته هاي رازي در پزشكي بحث به ميان آمده است، از ديگر نوشته هاي رازي در علوم مختلف نيز بحث شود.
ابو بكرمحمد بن زكرياي رازي
در قرن 13 میلادی، کوچکترین کتابخانه دنیا در دانشگاه طب پاریس قرار داشت. این کتابخانه دارای یک کتاب بود و چنان مورد اهمیت بود که حتی پادشاه«لودویگ یازدهم»، که فرد با ایمانی بود، برای امانت گرفتن کتاب می بایست پول زیادی به امانت بگذارد. اهمیت این کتاب در اروپا به خاطر فقدان فعالیت علمی در اروپا بود. در واقع این کتاب شامل مجموع علم پزشکی از دوران یونان باستان تا 925ميلادي بود. اروپاییان نام نویسنده این کتاب را «رازس» می دانند که در واقع همان «الرازی» در عربی است.(1) ابوبکر محمد بن زکریای رازی (313- 251 ه.ق) در شهر ری متولد شد؛ یعنی درست در زمانی که نوه های کارل کبیر(پادشاه فرانسه) در حال تقسیم مملکت پدرشان در بین خود بودند!او در جوانی استعداد چندانی از خود نشان نداد و مثل بقیه به مطالعه فقه اللغه، فلسفه و ریاضیات پرداخت. شاید به فکر خود رازی هم نمی رسید که روزی یکی از بزرگترین مکتشفان جهان می شود. البته او در رشته موسیقی از خود استعداد نشان داد و بین دوستان خود به عنوان خواننده و نوازنده عود، شهرت یافت و زندگی خود را تا سی سالگی از راه شغل صرافی گذرانید.اما این کار او را راضی نکرد و تصمیم گرفت به شهر آرمانی آن روز «بغداد» برود که از تمام دنیای آن روز به آنجا می آمدند برای یافتن علم، شهرت و خوشبختی. رازی راه خود را درست انتخاب کرده بود و چنان که بعداً هم معلوم شد، او در طب خوش درخشید و گوی سبقت را از هم قطاری های خود ربود.او نزد یکی از شاگردان حنین ابن اسحاق ( رئیس مترجمان بنو موسی)، طب ایرانی، یونانی، هندی و طب جدید اسلامی را آموخت. او پس از آموختن علم طب و کسب اطلاعات وسیع و عمیق در این رشته به ری برگشت و رئیس بیمارستان آن جا شد.اما این سِمَت برای او کم بود و طولی نکشید که نامزد ریاست بیمارستان بزرگ بغداد یعنی پایتخت ممالک اسلامی که در آن روز دو میلیون و نیم جمعیت داشت گردید. سر انجام رازی از بین 100 نفر از کسانی که متقاضی این سمت بودند برگزیده شد و علاوه بر این، به عنوان پزشک مخصوص خلیفه نیز انتخاب شد.(2) شهرت او چنان فراگیر شد که جویندگان علم را از سرار کشور به سوی خود می کشید. محصلین او به هنگام سرزدن او به بیماران، به دنبال او راه می افتادند تا هر لحظه از استاد خود مطالب بیشتری بیاموزند.«استادانِ علم طب و شاگردان آنان» همواره بر سر کلاس طب او حاضر می شدند و این اتفاقی بی نظیر بود که در جهان اسلام رخ می داد.(3) او آخرین امید بیمارانی بود که، از همه جا نا امید شده بودند. همچنین بیماری هایی که تشخیص آن از عهده پزشکان خارج بود، به رازی واگذار می شد. از زمان جالینوس تا رازی پزشکی نظیر او وجود نداشت. هرچند جالینوس با آن عظمت علمی، نسخه هایی داشت که بعداً به وسیله ابن سینا ساده و همین طور «بی خطر» شد.(4) رازی مستمراً معلومات خود را چه در بالین بیماران و چه شبها که بیماران خواب بودند با خواندن کتابها و انجام آزمایشهای علمی و نیز با سفر های طولانی و ارتباط با دانشمندان طراز اول آن زمان، گسترش داد. او ارزش اخلاقی شغل پزشکی را در میان شاگردانش بالا برد. رازی علاوه بر معالجه افراد بی بضاعت و فقرا، با پول خود به آنها کمک می کرد و خودش نیز زندگی بی تجمل و فقیرانه ای داشت. وي در پنجم شعبان سال 313 ه.ق در ری در نهایت فقر در گذشت. چرا که همکاران حسود او، به بهانه های مختلف سیاسی و مذهبی او را از همه کارها بر کنار کردند. «خدیجه» خواهر زکریا او را به خانه خود برد. رازی در اواخر عمر به علت ضربات شدیدی حاکم نادان خراسان به سر او زده بود، نابینا شد؛ در حالی که خود هزاران بیمار را درمان کرده بود و امید نا امیدان بود.(5) هنگامی که، پزشکی می خواست چشمان اورا درمان کند رازی نپذیرفت و گفت: « من از دنیا آنقدر ها دیده ام که دیگر دلم را زده است » . استادان رازي عبارتند از: علي بن ربّن طبري، از دانشمندان معروف ايراني؛ بلخي و ايرانشهري.(6) يحيي بن عدي، ابوالقاسم مقانعي؛ ابن قارن رازي؛ ابوغانم طبيب؛ يوسف بن يعقوب و محمد بن يوسف از شاگردان او هستند.(7)
اميد به زندگی
بقراط می گوید:« طب هنری است که باید بیماران را از درد کاملاً آزاد کند ، رنج بیماری را تخفیف دهد و از معالجه مریضانی که مغلوب بیماری شده اند خود داری کند، تا بدانند که در این جا دیگر از هنر طب کاری بر نمی آید.»(8)اما رازی که به وظیفه پزشکی کاملاً واقف بود، این طور فکر نمی کرد. او می گفت:« پزشک باید همیشه بیمار را به بهبودیش امیدوار سازد، اگر چه خودش هم در این مورد کاملاً مطمئن نباشد. همان طور که خوشحالی و بد حالی ذهنی و روحی، روی حالت جسمی مؤثر واقع می شود پزشک هم باید بیمار رو به مرگ را شهامت و بشاشت حیات بخشد.(9)در ممالک اسلامی، دانشمندان علم پزشکی، از جمله رازی، کاملاً محققانه و عالمانه با این موضوع برخورد می کردند تا موجبات تقویت روحی بیماران عادی، بیماران نا علاج و حتی بیماران روانی رافرآهم آورند.(10)درست بر عکس در اروپا، بیماران، به جرم اینکه شیطان در روح آنان حلول کرده و این بیماری، یک مجازات الهی برای آنان است! مورد لعن و نفرین قرار می گرفتند!. آنها دیوانگان مرد را لباس چند رنگ پوشانده، به آنها زنگوله و استخوان پای حیوان می آویختند و در کوچه ها رها می کردند تا همگان آنان را بشناسند و افراد «عاقل!!!» آنها را اذیت کنند.(11)حتی کسانی که روح پلید از بدنشان بیرون نمی رفت! مانند جنایت کاران با غل و زنجیر بسته می شدند! و یا در خانه های مخصوص با نام دار المجانین و یا در جایی به نام دلقکخانه و یا در صندوق جن زده ها انداخته می شدند! و برای همیشه برای کتک خوردن به دست محافظان و نوکران خشن (دیوانگان واقعی) سپرده می شدند.(12)گرچه در غرب با بیماران روانی به طور وحشیانه و غیر انسانی و غیر علمی برخورد می شد، اما در عوض در ممالک اسلامی اوضاع غیر از این بود. مسلمانان در بیمارستانهای خود برای بیماری های روانی بخش اعصاب دائر کرده بودند تا بیماران روانی در آنجا تحت مراقبتهای ویژه قرار گیرند!.(13)اما غربی ها از این روش مسلمانان استفاده نکردند و تا قرن نوزدهم میلادی هم بیماران روانی در زندان تحت کنترل پلیس نگه داری می شدند و با آنها همان رفتاری می شد که با جنایت کاران.(14) و اصلاً چه لزومی داشت که از کارهای علمی مسلمانان استفاده کنند در حالی که معلمی کلیسایی به نام تتیان این گونه به بی دین ها ( مسلمانان ) که در کار داروخانه طبیعت دخالت می کنند ! اعتراض می کند: « چون اگر کسی با اعتماد به مادیات بتواند علاج شود، پس چه اندازه علاج بیشتری خواهد یافت اگر فقط اعتماد به قدرت خداوندی داشته باشد . چرا پیش مقتدر ترین مردان ( خدا ) نمی روید ؟ به جای آن ترجیح می دهید مثل سگ به وسیله گیاه، مثل گوزن به وسیله مار، مثل خوک با خرچنگ رودخانه و یا مثل شیر با میمون، خود را درمان کنید؟ چرا نقش خدایی را به اشیای زمینی محول می کنید؟ »(15) پروفسور ویندیشمن، اهل لایپزیک، در 1824م می نویسد: «محل اصلی بیماری در روح است، روحی که بر اثر هوس و شهوت ملتهب و وحشی شده است. و طبیبی که از چگونگی بیرون کردن ارواح پلید از بدن آگاهی نداشته باشد، مسلم است که به بهترین دارو دست نیافته است. بنابراین به طب مسیحی احتیاج است.»(16)
کارهای علمی رازی
شارلاتان بازی ممنوع!
نوشته های رازی
اکنون به معرفی و شرح اندکی از این نوشته ها می پردازیم:
پزشکی الحاوی در خانه خدیجه صندوقی وجود داشت که پر از یادداشت های زکریا بود . خدیجه یکی از یادداشت ها را بر می دارد: « عبد الله ابن سواده دچار تب متناوب است؛ تناوب آن نیز کاملاً مختلف است، گاهی هر شش روز، بعضی اوقات هر دو روز، چهار روز و گاهی هم هر روز؛ همراه تب، لرز خفیفی هم به او دست می دهد که کراراً هنگام شب در خواب ادرارش می رود. به عقیده من بیماری اش یا از مالاریا می تواند باشد یا اینکه در کلیه اش غده ای به وجود آمده است. چندی بعد در ادرار بیمار چرک دیده شد. به او گفتم که دیگر تب نخواهد کرد و اینچنین شد. آنچه باعث شد که از همان اول وجود غده در کلیه را نتوانم با اطمینان اظهار کنم این بود که بیمار قبلاً هم به تب متناوب دچار شده بود. با این ترتیب نظر من مبنی بر اینکه این تناوب، بر اثر زخم کلیه به وجود آمده، به خوبی اثبات شده است. اضافه بر این، بیمار ابتدا نگفت که کمرش درد می کند، یا اظهاری مبنی بر اینکه موقع برخاستن احساس می کند که وزنه ای به کورش آویزان است نکرد، و من هم فراموش کردم در این مورد از او سؤال کنم. اینکه کراراً در خواب ادرارش می رود، گمان مرا در مورد بیماری کلیه تقویت می کرد. بخصوص اگر بیمار به من گفته بود که پدرش گرفتار ضعف مثانه است و این رنج دائمی اوست و اینکه بیمار خودش در روزهای سلامتی هم با این نگرانی سر و کار دارد.بنابر این وظیفه ما پزشکان است کاملاً سعی کنیم تا آنجا که می توانیم دچار کمبود دقت نشویم- انشاء الله! پس از اینکه در پیشاب بیمار چرک ملاحظه شد، دارو های ازدیاد کننده بول دستور دادم، تا اینکه در پیشاب دیگر چرک وجود نداشت. بعد از این خاک رس و بخور و غیره توصیه کردم.» این جا پایان برگه بود . خدیجه ورقه های دیگر را نیز می بیند: «ابو بکر بن هلال درد معده دارد ... » «محمد بن عیسی را به سبب درد مفاصل به بیمارستان آوردند ... » .(29) خدیجه آن صندوق را سالها به حال خود واگذار کرد تا اینکه ابن العمید وزیر سلطان به شهر ری آمد و وارد خانه خدیجه شد. او صندوق رازی را با دادن مقدار هنگفتی پول از خدیجه می خرد. سپس شاگردان رازی را گرد هم جمع می کند و به آنها دستور می دهد، یادداشت ها را پس از بررسی، تنظیم و به شکل کتاب در آورند.کتاب هایی که از این طریق تهیه شد «الحاوی»؛«جامع الکبیر»یا«جامع الخاص» نام دارد که در اروپا معروف به «کُنتینِنس» است. این کتابها، شامل سی مجلد است که دائره المعارف تکمیل علم طب است، از زمان بقراط تا رازی.(30)این کتاب در سال 1486م در شهر برسیکا برای اولین با به زبان لاتینی چاپ شد و در سالهای1505، 1506، 1509، 1542 در «ونیز» به چاپ رسید.(31) ابن ابی اصیبعه در باره این کتاب می گوید:«کتاب الحاوی، و هو اجلّ کتبه و اعظمها فی صناعة الطبّ و ذلک انّه جمع فیه کل ما وجده مفترقاً فی ذکر الأمراض و مداواتها من سائر الکتب الطّبیة للمتقدمین و من اتی بعدهم الی زمانه و نسب کلّ شئٍ نقله فیه الی قائله هذا مع ما انٌ الرازی توفی و لم یفسح له فی الأجل ان یحررّ هذا الکتاب.»(32)
الکناش(33)المنصوری
کتاب الجدری و الحصبه
القراباذین الکبیر و الصغیر
من لایحضره الطبیب
تقاسیم العلل
الأدویة المسهله الموجوده فی کلّ مکانٍ
الطب الملوکی
با توجه به حجم مقاله، مابقی کتاب های او را در پزشکی به اختصار نام می بریم:اثبات علم پزشکی؛ پیش درآمد علم پزشکی؛ رد مناقضه الطّب جاحظ؛ رد نقض الطب ناشی (ابو العباس عبد الله بن محمد متفی 293 از متکلمین مشهور معتزلی)؛ راهنمای؛ تاج؛ کتاب فاخر؛ جلو گیری از زیانهای غذا؛ در پدید آمدن سنگ ریزه؛ در درد رودکان؛ در درد پا ودرد پیوندهای اندام؛ در فالج؛ در دهان؛ در هیئت کبد؛ در هیئت قلب؛ در هیئت دو بیضه مرد، در هیئت سوراخ کردن گوش؛ در رگ زدن؛ صیدنه؛ کتاب ابدال؛ غذای بیماران؛ سود های سکنجبین(سرکنگبین)؛ درمان های ابنه؛ کتابی که در آن چگونگی استعمال ابزار آهنی در پزشکی جمع شده است؛ در عطر و انبه ها و روغن؛ خورد میوه قبل از غذا و یا بعد از غذا؛ گفتگو میان او و جریر طببی، در مورد خوردن توت بعد از خربزه؛ در نزله ای که به ابو زید، در فصل گل سرخ (بهار) عارض می شود؛ در علت بوجود آمدن ورم و زکام در سر مردم، در هنگام روییدن گل سرخ؛ در لازم بودن استفراغ، در آغاز تب؛ در آبی که با برف سرد شده و آب سردی که روی برف بوده و سرد شده؛ در علت گمان پزشکان نادان، در اینکه برف تشنگی می آورد؛ در درد پا؛ در بیماری هایی که کشنده است به دلیل بزرگ بودن بیماری و کشنده بودن بیماری ها به سبب بروز ناگهانی آنها؛ در دلیل مرگ سریع از سَم ها؛ در اینکه گرسنگی مفرط برای انسان های سالم ضرر دارد؛ در اینکه گرسنگی مفرط برای انسان های سالم ضرر دارد؛ در خاکی که از آن نقل می سازند، دارای منافعی است؛ در دلیل اینکه، ماهی باعث تشنه شدن می شود؛ در علت عرق کردن خواب بیش از بیدار؛ در علت، بیماری آوردن پاییز؛ در علت دفع گرما، یک بار با برهنه شدن و یک بار با پوشیده شدن؛ در اینکه پزشک ماهر، توانایی درمان همه بیماری ها را ندارد و این کار در حد توانائی بشر نیست؛ در لطف داشتن پزشک به رساندن مردم به امیالشان؛ در اغراضی که بسیاری از مردم را، از پزشکان فاضل، به سوی پزشکان پایین تر، سوغ می دهد؛ در علت اینکه مردم و عامه آنان، پزشک را رها می کنند، و اگر چه پزشک ماهری باشد؛در علت موفق شدن، پزشکان جاهل و عامه مردم و زنان، بیش از پزشکان دانشمند.(47)
طبيعيات سمع الکیان
الرد علی المسمعی فی رده علی القائلین بقدم الهیولی
الهیولی الصغیر و الهیولی الکبیر
فی الزمان و المکان
في اللذت
في علت جذب المغناطيس الحديد
في السعر
مابقي نوشته هاي رازي در طبيعيات عبارتند از :
گفتگو ميان او و ابوالقاسم كعبي در باره زمان؛ فرق ميان آغاز مدت و آغاز حركت؛ در اثبات استحاله و رد آنكه گفته است تغيير كمون و ظهور است؛ در چگونگي اغتذاء؛ در چگونگي نمو؛ در تركيب و اين كه آن دو نوع است؛ در تركيب؛ در اين كه جسم محركي طبيعي از ذات خود دارد؛ در اين كه ممكن است كه سكون و افتراق ازلي باشد و ممكن نيست حركت و اجتماع ازلي باشد؛ در عادت و اين كه آن به طبيعتي تبديل مي گردد؛ در بحث از زمين كه آيا سنگي است يا خاكي؛ در تشنگي و علت زياد شدن حرارت به خاطر آن؛ در اين كه مركز زمين منبع سرما است، در هواي نقاط زير زميني؛ در رد بر حسين تمّار در مورد هواي نقاط زير زميني؛ در خيار تلخ؛ در رد بر سرخسي در مورد مزه تلخ؛ در علت آن كه آنچه از بدن جدا گشت به آن نمي پيوندد؛ در شناخت به هم زدن پلكهاي چشم؛ در زمان ها و هوا ها؛ در بحث از آنچه در كتاب اسطقسات و كتاب طبيعت انسان(هر دو از جالينوس)آمده است؛ آنچه گذشتگان در مورد مبادي و كيفيات گفته اند؛ شكوك بر جالنوس؛ تناقضاتي كه براي جاحظ در كتاب «فضيله الكلام» رخ داده است؛(55)
منطقيات
المدخل الي المنطق
في المنطق بالفاظ المتكلمي الاسلامي
نوشته هاي ديگر رازي در منطقيات عبارتند از:
جوامع كتاب المقولات و كتاب العباره و كتاب القياس؛ كتاب برهان؛ چگونگي استدلال؛ قصيده او در منطق؛ درباره خبر و اينكه چگونه پذيرفته مي شود و نشانه محقق آن چيست.(58)
رياضيات و نجوميات في الهيئة
في انه لا يتصور لمن يرتض بالبرهان انّ الارض كريّة و الناس حواليها
في كيفية الابصار
نوشته هاي ديگر رازي در رياضيات و نجوم عبارتند از:
در مقدار آنچه ممكن است از ستارگان درك شود در نزد كساني كه قائل به زنده بودن و گويا بودن ستارگان هستند و كساني كه قائل به آن نيستند؛ در علت برپايي زمين در وسط آسمان؛ در اين كه طلوع و غروب ستارگان به خاطر حركت آسمان است نه حركت زمين؛ در اين ستارگان در نهايت استدارت و دايره بودن هستند و در آنها برآمدگي و فرورفتگي وجود ندارد؛در اين كه ضلع، مشارك قطر نيست؛در علت آنكه ديده در روشنائي تنگ و در تاريكي گشاد مي شود.(62)
فلسفيه و تخمينيّه
في الفلسفة القديمة
نقض كتاب فرفوريوس(64) الي انابو(65) المصري
رازي اين كتاب را به عنوان رد فرفوريوس به انابوي مصري نوشت است. فرفوريوس صوري يكي از دانشمندان قرن سوم ميلادي است و انابو، كاهن مصري است كه از ياري دهندگان فلسفه طبيعيه مي باشد. مسعودي مي گويد: « و پرسش ها و پاسخهايي در باره علوم الهي ميان فرفوريوس صوري، صاحب كتاب ايساغوجي در مدخل كتاب ارسطو در منطق نصراني كه پوشيده مذاهب صابيان يوناني را ياري مي كرد و ميان انابو، كاهن مصري واقع شد و نامه هايي كه يان آنان رد و بدل شده نزد آنان كه به علوم اوائل آشنا هستند معروف است.» شهرستاني قسمتي از نامه فرفوريوس به انابو را اين گونه نقل مي كند كه فرفوريوس در اين نامه مي گويد: « اين كه شما گمان مي بريد كه افلاطون ابتداي زماني براي عالم قائل است دعوي
الشكوك علي ابرقلس(67)
ديگر نوشته هاي رازي در فلسفيه و تخمينيه عبارتند از:
كتاب كوچك در علم الهي بر اساس راي سقراط؛ كتاب بزرگ در علم الهي؛ پاسخ او به انتقاد ابولقاسم بر او؛ در روشن كردن كسي كه به علم الهي او انتقاد كرده است؛ در فلسفه قديم؛ در انتقاد و بر حذر داشتن عليه معتزليان؛ دلسوزي بر متكلمان(منظور متكلمان معتزلي بوده، كه در زمان او قدرت زيادي داشتند)؛ ميدان خرد؛ حاصل؛ رساله راهنماي فهرست(رازي در اين رساله آثار خود را آورده است)؛ قصيده الهي؛ در علت خلق درندگان؛ نقض كتاب تدبير؛ دو نامه به حسن بن محارب قمي.(69)
كيميائيات
الهيات
فنون مختلف
در آنچه كه از كتابهاي جالينوس درك كرده كه حنين در رساله خود ياد نكرده ست؛ در اين كه كسي كه كه مبرّز در همه علوم باشد وجود ندارد؛ در رد كساني كه به تحريم كسب و پيشه ها معتقند؛ در حكمت نرد؛ در عذر كسي كه مشغول شطرنج است؛ در اين كه چيزي نمي تواند جاي مُسكِر(مست كننده) را بگيرد؛ در شرف چشم؛ در نشانه هاي اقبال و دولت؛ كتاب خواص(ابن ابي اصيبعه ازآن با عنوان «درخواص اشياء»ياد كرده است)؛ كتاب حيله هاي نويسندگان.(72)
مافوق الطبيعة
كفريات
تفسير ها و تلخيص ها و اختصارات
نتيجه
اكنون ما در داروخانه ها، بيمارستانها، آزمايشگاهها، آشپزخانه ها و خيلي جاهاي ديگر، موادي را مي بينيم كه كه ياد آور آن پزشك بزرگ مي باشد. تلاشهاي علمي رازي چنان بود كه امروزه زندگي بدون چيزهايي كه رازي براي ما به ارمغان آورد سخت و مشگل مي نمود. زندگي بدون الكل و فرآورده هاي آن، بدون محل مناسب براي تأسيس بيمارستان، بدون رب برا ي آشپزي، و بدون قرصهاي روكشدار براي بيماران.امروزه نه تنها پزشكي ايران، بلكه پزشكي جهان بايد خود را مديون، زكرياي رازي بداند و همين طور دانشمندان وپزشكان بزرگ اسلامي ديگر از جمله، ابن نفيس؛ تمساح الشياطين؛ جابر ابن حيان؛ ابن سينا و بسياري ديگر از دانشمندان كه ذكر همه آنها در اين مقال گنجايش ندارد.اميد است كه در جامعه ما، بيش از پيش براي بزرگداشت نام اين دانشمند تلاش شود و بيش از پيش به زحمات بي شائبه اين دانشمند ارج نهاده شود؛ دانشمندي كه شب و روز زحمت كشيد تا ما امروز به سبب آن زحمتها آسوده باشيم.
پي نوشت ها :
1 . زيگريدهونكه، فرهنگ اسلام در اروپا، ص 238
2. همان ص 238
3. زيگريدهونكه، فرهنگ اسلام در اروپا، ص 239
4. همان، ص 331
5. همان، ص 240
6. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري؛ ص 9
7. همان، ص 21
8. زيگريدهونكه، فرهنگ اسلام در اروپا، ص 248
9 . همان، ص 248
10 . همان، ص 248
11. همان، ص 249؛ پروین اعتصامی در این باره از زبان یک دیوانه می گوید:
ما سبک ساریم از لغزیدن ما چاره نیست عاقلان با این گران سنگی چرا لغزیده اند؟
12. همان، ص 249
13. زيگريدهونكه، فرهنگ اسلام در اروپا، ص 249
14. . همان ص 250
15. همان، ص 213
16. همان، ص 251
17. همان، ص 245
18 . زيگريدهونكه، فرهنگ اسلام در اروپا، ص 245
19 . همان، ص 246
20 . همان، ص 339
21 . زيگريدهونكه، فرهنگ اسلام در اروپا ، ص 340
22 . همان، ص 340
23. همان، ص 244
24. همان، ص 225
25. زيگريدهونكه، فرهنگ اسلام در اروپا ،ص 247
26. زيگريدهونكه، فرهنگ اسلام در اروپا، ص 241
27. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري، ص 55
28. همان، ص 53
29. زيگريدهونكه، فرهنگ اسلام در اروپا، ص 242
30. زيگريد هونكه، فرهنگ اسلام در اروپا، ص 242
31. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري، ص57
32 . همان، ص 137
33 . «کناش» در عربی ، به مجموعه های طبی گویند.
34. همان، ص 64
35. همان، ص 64
36. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري ، ص 61
37. همان، ص 69
38. همان، ص170
negahak.com39.
40. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري، 67
41. همان، ص 68
42. همان، ص 66
43 . تشجیر یعنی اینکه، از یک اصل فرعهای مختلف جدا کنند، درست مثل درخت که همه شاخه ها دارای اصلی واحد است.
44 . دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري، ص 65
45 . همان، ص 66
46. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري ، ص 65
47. همان، صفحات 58 تا 76
48. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري ، ص 78
49. همان، ص 79
50. همان، ص 79
51. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري،ص 80
52 . همان، ص 82
53 . همان، ص 85
54 . همان، ص 87
55. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري ، صفحات 81 تا 89
56. همان، ص 90
57. همان، ص 92
58. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري ، صفحات 90 تا 93
59. همان، ص 95
60. همان، ص 96
61. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري، ص 97 و دكتر علي اكبر ولايتي، پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، جلد اول، ص 205
62. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري، ، صفحات 95 تا 98
63. همان، ص 102
.Porphyry64.
.Anebon65.
66. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري، ص 106
Proclus67 .
68. همان، ص 105
69. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري ، صفحات 102 تا 106
70. همان، صفحات 116 تا 123
71. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري ، صفحات 112 تا 115
72. همان، صفحات 127 تا 133
73. همان، صفحات 108تا 111
74. همان، ص 125
75. دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري ، صفحات 99 تا 100
1.دكتر مهدي محقق، فيلسوف ري، انتشارات مؤسسه مطالعات اسلامي دانشگاه مك گيل كانادا_ مونترال شعبه تهران، 1352
2.دكتر زيگريد هونكه، فرهنگ اسلام در اروپا(خورشيد الله بر فراز مغرب زمين)، ترجمه مرتضي رهباني، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ هشتم،1389
3.دكتر علي اكبر ولايتي، پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، انتشارات مركز اسناد و تاريخ ديپلماسي وزارت امور خارجه،جلد اول، چاپ دوم ، 1387
4.ديوان كامل پروين اعتصامي، انتشارات انسان كده، قم، 1388
/ع