هدف اصلي شهید دکتر شقاقی

ابوموسي نامي آشنا در جنبش مقاومت ملي فلسطين است. او همگام با ياسر عرفات رئيس پيشين حكومت خودگردان، نقش برجسته‌اي در تأسيس سازمان آزادي‌بخش فلسطين و جنبش فتح داشت. اما ناكامي‌هايي كه جنبش مقاومت فلسطين در دهه 7 و 8 قرن بيستم در اردن و لبنان با آن مواجه شد ابوموسي را بر آن داشت تا از جنبش
دوشنبه، 2 آبان 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هدف اصلي شهید دکتر شقاقی

هدف اصلي شهید دکتر شقاقی
هدف اصلي شهید دکتر شقاقی


 





 
گفتگو با ابوموسي، دبير كل فتح الانتفاضه
درآمد
ابوموسي نامي آشنا در جنبش مقاومت ملي فلسطين است. او همگام با ياسر عرفات رئيس پيشين حكومت خودگردان، نقش برجسته‌اي در تأسيس سازمان آزادي‌بخش فلسطين و جنبش فتح داشت. اما ناكامي‌هايي كه جنبش مقاومت فلسطين در دهه 7 و 8 قرن بيستم در اردن و لبنان با آن مواجه شد ابوموسي را بر آن داشت تا از جنبش فتح منشعب و جنبش فتح الانتفاضه را تأسيس كند و آن روز همچون ساير گروه‌هاي فلسطيني، دمشق را براي اقامت خود برگزيند. او كه سال‌هاي طولاني مبارزات را از دوران جواني تا به امروز از نزديك ديد و ناكامي‌ها را با همه تلخي‌هايش لمس كرده است براي شهيد فتحي شقاقي و تفكر او ويژگي‌هايي قايل است كه وقتي آنها را با سر سختي‌هاي خاص اين شهيد در تداوم راهي كه برگزيد در كنار هم قرار مي‌دهد به نكات مهمي اشاره مي‌كند كه در زير مي‌خوانيد.
در حقيقت من با «شهيد ابوابراهيم فتحي الشقاقي» زماني كه از وطن (فلسطين) تبعيد شد، آشنا شدم. تبعيد او به لبنان و پس از تبعيد و ورود به لبنان طي فاصله‌اي تا آنجا كه به خاطر دارم كمتر از دو هفته من با تني چند از برادرانم به لبنان آمديم تا به برادر «ابو ابراهيم» خوش‌آمد بگوييم و با وي آشنا شويم، به ويژه كه «جهاد اسلامي» از جمله جنبش‌هايي بود كه در صحنه كارزار فلسطين، به عنوان يك جريان اسلامي پيشگام جهاد و مبارزه‌ي مسلحانه، به شمار مي‌رفت.
تا آنجا كه بخاطر دارم در منطقه‌ي «الملعب» با او ديدار كرديم. در آنجا يك پايگاه نظامي داشتيم و اتومبيلي برايش فرستاديم.
درباره‌ي اوضاع در داخل فلسطين و دور شدن او و برادرانش از موقعيت رهبري كه داشتند، سخن گفتيم. او هيچ اهميتي براي اين امر قائل نبود و در مورد تبعيدش چندان ناراحت نبود زيرا مطمئن بود كه مبارزه و فعاليت‌هاي جهادي در داخل ادامه خواهد داشت و هيچ خطري متوجه آن نيست و تبعيد او نيز لطمه‌اي به اين حركت وارد نمي‌آورد. او بر آن بود كه تبعيدش، مواضع او را كه جهاد اسلامي بر پايه‌ي آن شكل گرفت و آغاز شد، مستحكم‌تر خواهد ساخت. پس از آن مدتي به سوريه آمد و مقر اصلي‌اش در دمشق قرار گرفت زيرا لبنان در آن دوره به لحاظ امنيتي منطقه‌ي بازي به شمار مي‌رفت و به توصيه ما بود كه به دمشق آمد. به او گفتيم كه بقاي تو در لبنان خطرناك است به ويژه كه در منطقه‌اي نزديك به دريا سكونت گزيد و اين محل بسيار خطرناك بود، خود بيروت هم به لحاظ امنيتي نامطمئن بود و نبايد در آن مي‌ماند. بنابراين به اتفاق دوستانش به اردوگاه «يرموك» آمد و آنجا را جايگاه رهبري خود قرار داد. اين در مورد آشنايي اوليه با شهيد «فتحي الشقاقي».
در مورد ويژگي‌هاي «برادر ابوابراهيم فتحي الشقاقي» مي‌توان گفت كه او از ويژگي‌هاي فراواني برخوردار بود، نخست آن كه در خصوص تداوم جهاد و مبارزه‌ي مسلحانه، موضع بسيار سرسختانه‌اي داشت. او اعتقادات اسلامي را به عنوان ايدئولوژي البته در دسته‌بندي‌هايي كه درصحنه فلسطين جريان داشت قرار داده بود ولي در اصل ايدئولوژيش فلسطين، فلسطين هدفش بود و آماده بود كه تا زماني كه هدف، آزادي فلسطين باشد با هر سازماني به گفت و گو بنشيند و جبهه‌ي متحدي تشكيل دهد و هم پيمان گردد.
مسأله ايدئولوژي ازنظر او، مربوط به بعد ازآزادي فلسطين بود. وقتي فلسطين آزاد شدو پس از آزادي قلسطين است كه مي‌توان به اين كه چه عقيده يا ايدئولوژي بايد مطرح باشد، پرداخت، هدفش آزادي فلسطين بود... در هر وضع و موقعيتي كه در جبهه متحد با همديگر ديدار داشتيم، از اين آرمان سخن مي‌گفت. در ديدارهاي خارجي كه بيشتر در ليبي بود، درباره اين موضوع سخن مي‌گفت كه ايدئولوژي، آزادي فلسطين است و اين وجه مشترك ما در فتح هم هست. ازنظر ما آزادي فلسطين، استراتژي دراز مدت است و هيچ مانعي در هم پيماني با هر گروهي با هر پيش‌زمينه فكري و مادام كه هدف اصلي يعني آزادي فلسطين را قبول داشته باشد، نمي‌‌بينيم.

هدف اصلي شهید دکتر شقاقی

از نقطه نظر انساني، ديدگاه‌ها و زندگي «فتحي الشقاقي» مي‌توان به فروتني او اشاره كرد. درسفرها و ديدارهاي متعددي كه داشتيم، فروتني ازجمله ويژگي برجسته و هميشگي او بود. او هرگز تكبر و برتري طلبي نداشت. در سخن گفتن فروتن بود. در تقدم ديگران بر خود در هر كاري، متواضع بود؛ اين صفت در همه‌ي رهبران فلسطيني وجود ندارد. بسياري ازرهبران فلسطين برآنند كه حقيقت نزد آنهاست؛ « ابوابراهيم» چنين نبود. گوش فرا مي‌داد و سخن ديگران را مي‌شنيد و بحث مي‌كرد و در برابر استدلال در خصوص مسايلي كه در ديدارهاي ما مطرح مي‌شد، به استدلال مي‌پرداخت، فروتني او فروتني رهبر توانا و رهبري بود كه حقيقت را مي‌داند و مي‌خواهد با استدلال و حجت، آن را به ديگران برساند نه اين كه آن را بر ديگران تحميل كند.
اين از يك طرف، علاوه بر فروتني، از ويژگي‌هاي او، بيان حقيقت بود. او در برابر هر مسأله يا هر شخصيتي حقيقت را هر چقدر هم تلخ بود، مي‌گفت، يادم مي‌آيد در مسأله‌اي وقتي « سرهنگ قذافي» مي‌خواست فلسطيني‌ها را به فلسطين كوچ دهد و گروهي ازآنان را به مرزهاي مصر گسيل داشت و مصري‌ها نيز از آنان استقبال نكردند و در آن منطقه صحرايي ميان ليبي و مصر سرگردان ماندند، ما چندين ديدار با هم داشتيم زيرا مسأله يك يا دو سال به طول انجاميد.
در يكي از نشست‌ها در حالي كه خودم شاهد بودم به « سرهنگ قذافي» گفت: امروز نمي‌توانيم از تو دفاع كنيم
زيرا به دليل موضع ناموجه و غيرقابل دركي كه گرفته‌اي در مساجد تو را دشنام مي‌دهند، چگونه مي‌خواهي اين فلسطيني‌ها را به فلسطين بازگرداني و حال آن كه ميان تو و فلسطين، كشور مصر فاصله است و مصر هم اجازه‌ي اين كار را نمي‌دهد و فلسطين هم همچنان در اشغال است و اسرائيل دشمن، بر دروازه‌ها و مرزها مسلط است؛ مي‌خواهي اينان را به صحرا بفرستي تا در آنجا سرگردان شوند و نه راه پس داشته باشند و نه راه پيش؟ ما نمي‌توانيم... ما هم‌پيمانان تو هستيم... ولي نمي‌توانيم از تو دفاع كنيم... در واقع او حقيقت را مي‌گفت.
و از جمله اين كه به قذافي گفت: راديو لندن كه دشمن به شمار مي‌رود وهمواره دراخبار خود سمپاشي مي‌كند، از اين فلسطيني‌ها كه تو آن‌ها را به اين منطقه فرستادي، به دفاع مي‌پردازد. بدين ترتيب او با برادران ما در نشست‌هاي دو جانبه يا در جبهه‌ي گروه‌هاي دهگانه نيز حقيقت را مي‌گفت: اين مرد با خودش صادق بود و حقيقت را مي‌گفت حتي اگر عليه خودش بود. به همين دليل مورد احترام و ستايش بسياري يا همه‌ي برادران خود در صحنه‌ي فلسطين بود ولي البته نقطه ضعفي هم داشت و آن هم مسأله امنيت بود؛ او هيچ گامي در جهت حفاظت از خود برنمي‌داشت و براي مسايل امنيتي كمترين اهميتي قايل نبود بويژه كه او و ديگر برادران، هدف دشمن بودند. اين درست كه هر چيزي موقع خود را دارد و همه چيز در اختيار خداست «لا تستقدمون ساعه‌ي و لا تستأخرون» ولي بايد مراقب بود و... يعني بايد اين موارد هم رعايت مي‌شد، همين امر باعث شد كه در«طلال ناجي» هم بوديم، دشمن توانست براو دست يابد.
رفتن ما به ليبي به در خواست خودمان نبود بلكه سرهنگ قذافي باما تماس گرفت واز ما سه نفر خواست كه حضور به هم رسانيم وما را به نام، فراخواند؛ «مرحوم محمد المجذوب» كه مسئول كميته‌هاي انقلابي و مسئول تماس با سرهنگ قذافي بود، تماسي با او داشت و به ما گفت كه سرهنگ قذافي خواهان حضور برادر«ابوموسي» و برادر«طلاي ناجي» و برادر «ابوابراهيم فتحي الشقاقي» است. واين به دليل آن بود كه به ما اعتماد داشت و اگر مصلحت ليبي فلسطيني اقتضاء مي‌‌كرد مي‌‌توانست به ما كمك كند ولي ما حدود پانزده روز پيش از آن، آنجا بوديم واز اين دعوت تعجب كرديم و توافق كرديم كه تنها «طلال ناجي» به ليبي برود و ضمنا علت اين احضار و درخواست را متوجه شود؛ او رفت ولي سرهنگ قذافي او را بحضور نپذيرفت مگر با دو برادر ديگر. من با «ابوابراهيم» صحبت كردم و به او گفتم: لطفا شما با «ابوجهاد» (طلال ناجي) برويد و ببينيد با شما چه كار دارد»، «ابوابراهيم» رفت ولي اين بار هم «سرهنگ قذاقي» آن دو را به حضور نپذيرفت و خواهان حضور هر سه نفر ما شد. بنابراين مجبور شدم من هم بروم زيرا دو برادر ديگر در ليبي منتظر آمدن من بودند چه «طلال ناجي» از دو هفته پيش و برادر «ابوابراهيم» از يك هفته پيش در آن جا بودند؛ من رفتم و صبح روز بعد، از طرابلس به «بنغازي» رفتيم و ديديم كه سرهنگ قذاقي از ما درخواست عجيبي دارد و آن اين كه به مرزهاي مصر و ليبي برويم و فلسطيني‌هاي موجود در آنجا را تشويق كنيم كه در آنجا بمانند و از آنجا راهي فلسطين شوند!! حال آن كه ما دو هفته پيش از آن به او گفته بوديم كه رفتن به فلسطين غير ممكن است. به او گفتيم كه امكان ندارد چنين كاري بكنيم. اين سخن خلاف حقيقت، خلاف واقع و خلاف انسانيت است و به طرابلس بازگشتيم. در اين جا بود كه «طلال ناجي» فوراً گذرنامه‌اي گرفت واز راه جزيره‌ي جربه‌ي تونس به طور مستقيم راهي دمشق شد و پس از حدود يك هفته من با «ابوابراهيم» باقي ماندم و در آخرين روز حضور من با او، برادري از جنبش فتح، در آنجا بود كه نهار را با هم خورديم و با ما يك جوان مصري بود كه بعدها «مركز پژوهشي يافا» را تأسيس كرد. او «سيد احمد رفعت» از دوستان شهيد ابوابراهيم فتحي الشقاقي بود و به اتفاق رفتيم. سه‌شنبه روزي بود كه در ساعت چهار صبح روز چهارشنبه به من اطلاع دادند كه بايد حركت كنيم و از اينجا خارج شوم. به او گفتم خودم مي‌خواستم بروم. اتومبيلي به قصد جزيره‌ي جربه گرفتم، در ساعت 9 شب، او شهيد فتحي شقاقي ساكن همان هتل در طبقه بالايي من بود. در حالي ملاقاتش كردم كه با تلفن همراهش با مالت و درباره‌ي مسير سفر و چيزهايي راجع به گذرنامه‌ها، صحبت مي‌كرد كه البته همه‌ي جزئيات را متوجه نشدم و بنا بود كه من ساعت چهار صبح به جزيره جربه بروم.
به او پيشنهاد كردم همراه من با اتومبيل به جزيره بيايد و گفتم: بيا، گذرنامه‌ها را درست مي‌كنيم و با هم مي‌رويم و از خطر صحبت‌هاي تلفني‌اش درباره‌ي سفر به مالت برايش گفتم و خاطرنشان ساختم: اين درست نيست «ابوابراهيم» خسارت بزرگي است ميان سازمان يعني جنبش جهاد همچنان كه بود ادامه پيدا كرد؛ او مطمئن بود كه جنبش به عمليات خود ادامه خواهد داد، پس از شهادت او نيز اين جنبش و رهبران و كارها و فعاليت‌هاي آن همچنان پا برجاست ولي وجود او ضروري بود و زماني كه قرارداد «اسلو» امضا شد بسيار اندوهگين شد؛ در آن روز در اردوگاه با او ديداري داشتم از شدت خشم و درد، ياراي سخن گفتن نداشت اين معاهده را مصيبت و جنايتي مي‌دانست كه در حق ملت فلسطين مرتكب شده بودند؛ ما آنان را در حالي كه معاهده‌ي صلح را امضا مي‌كردند و يكديگر را در آغوش مي‌گرفتند، بر صفحه‌ي تلويزيون‌ها ديديم؛ او خيلي ناراحت و خشمگين بود و با ديد سياسي عميقي كه داشت آن را خطر بزرگي بر آينده‌ي فلسطين ارزيابي بود.
نتيجه‌ي «اسلو» چيزي است كه اكنون در زندگي روزمره‌ي خود از آن رنج مي‌بريم. ما از پيامدهاي «اسلو» و نتايجي كه در پي داشته رنج مي‌بريم؛ «ابوابراهيم» مبارز، انسان و شخصيتي بود كه ديدگاه‌هاي نيروهاي مختلف فلسطيني را به يكديگر نزديك مي‌ساخت. او هدف را فلسطين مي‌ديد. ايدئولوژي را فلسطين مي‌ديد و به نظرش همين هدف است كه همه‌ي كوشش‌ها و كار و جهاد ما بايد در مسير آن، در مسير جهاد براي آزادي آن قرار گيرد. او معتقد بود كه مبارزه‌ي مسلحانه راه وصول به اين هدف است و ياوه‌هايي چون گفتگوها و راه‌حل‌ها كه راه‌حل هم نيستند يا سازش‌ها يا آنچه كه به اصطلاح سازش ناميده مي‌شود همه و همه تسويه حساب‌هايي است كه حق و كرامت و وطن و بازگشت به فلسطين را براي ملت ما به ارمغان نمي‌آورد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 26




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط