مفهوم حقوق شهروندي در نهج البلاغه(1)
چكيده
در نهايت اين دريافت حاصل مي شود كه برخلاف دوگونه شهروندي درنظام هاي دموكراتيك واقتدارگرا كه به ترتيب عمدتاً مبتني بر حق محوري و تكليف محوري است، در نهج البلاغه اميرمؤمنان(ع) به شهروندي مبتني بر محوريت حق و تكليف به صورت متقابل معتقد است.
كليد واژه ها، حقوق شهروندي، حق و تكليف، انديشه سياسي اسلام، امام علي(ع) و حقوق و تكاليف شهروندان.
مقدّمه
اهميت موضوع با توجه به متون ديني برما روشن است؛ چرا كه تشكيل نظام ديني يكي از اهداف پيامبران و امامان بوده است. بنابراين يكي از راهكارهاي مهمي كه در حفظ نظام ديني وبقاي آن تأثير بسزايي دارد، عملكرد مطلوب و حل مشكلات مختلف جامعه بر اساس مباني اصيل اسلامي است. كاركرد حكومت اسلامي و مفاهيم مورد استفاده اين نظام، امروزه در منظر جهانيان قرار دارد، از اين رو، برهمگان از جمله رهبران، نخبگان و آحاد مردم لازم است تا براي موفقيت هرچه بيشتر حكومت اسلامي و اجراي حقوق مورد نظر آن بكوشند. بي گمان يكي از راههاي كارآمدي نظام بازشناسي مباني فكري، حقوقي و ارزشهايي است كه نظام اسلامي ازآن ناشي شده تا بتوان با الگوبرداري صحيح و متناسب بازمان، نظام اسلامي را در جهان گسترش داد و حكومت علوي را الگويي تمام عيار براي تمام عدالت پيشگان و آزادگان عالم معرفي نمود. در اين زمينه نظام اسلامي ايران نيز بيش از هرزمان ديگر به استفاده كامل از اين الگو نياز دارد. اين استفاده مبتني بر شناخت درست مباني، اصول، روشها و حقوق در حكومت اسلامي و من جمله از زبان حضرت علي(ع) درنهج البلاغه است كه از جمله حقوق مهم، مفهوم و حقوق شهروندي از ديدگاه آن حضرت مي باشد.
در پژوهش حاضر به اين پرسش پاسخ داده مي شود:
1. شهروندي چيست و چگونه مي توان آن را تبيين كرد؟ 2. بسترو مباني شهروندي درنهج البلاغه كدام است؟ 3. محتوا، عمق ونوع شهروندي درنهج البلاغه به چه صورت است؟ 4. گستره و غايت شهروندي در نهج البلاغه، چگونه است؟
الگوي تحليل
بستر، گستره، محتوا و عمق(1) نوع شهروندي در الگوي ترنز نيز اهميت دارد و مي تواند ميزان فعاليت يا انفعال شهروندان را در نظام سياسي مشخص كند.(2) اين الگوها
اغلب در بستر شهروندي مدرن مطرح مي شوند. ازاين رو، براي يافتن الگوي مناسب براي طبقه بندي ديدگاههاي اسلامي از جمله درنهج البلاغه، لازم است برخي مؤلفه هاي مربوط را نيز شناسايي كنيم يكي از مؤلفه هايي كه در اين الگوها مطرح نشده، مبناي مشروعيت در الگوي شهروندي است. همچنين در متون اسلامي و تفكر اسلامي، ما قائل به يك غايت هستيم كه تلاش بشر را در راستاي رسيدن به اين غايت ارزشمند مي دانيم.(3)
براين اساس مي توان با تركيب ديدگاههاي ترنر و فالكس و تكميل آنها الگوي جديدي را با هفت محور بستر، مبنا، محتوا، عمق، نوع، گستره وغايت شهروندي، مطرح كرد و چارچوبي نسبتاً كامل براي بررسي «شهروندي در نهج البلاغه» به دست آورد.(4)
1. بستر شهروندي: چنان كه در الگوي فالكس نيزآمده است، مراد از اين شاخصه، فضاي شكل گيري ايده شهروندي است. در اينجا مي توان بسترهاي مختلفي را براي شكل گيري شهروندي شناسايي كرد، مانند: بستر جامعه سنتي- برده داري يا فئودالي، بستر ديني و بستر بورژوازي/ سرمايه داري.
2. مبناي شهروندي: مبناي شهروندي برمنظر نگرش به شهروندي و حقوق و تعهدات مربوط به آن ناظر است. با توجه به اينكه نظريه هاي مختلفي درباره مشروعيت وجود دارد، مي توان گونه هاي مختلفي را براي شهروندي کاملاً رقيق و تضعيف مي شود، اما اگر شهروندي را در معناي عام آن در نظر بگيريم، ميان اين نظريه ها و الگوي شهروندي تناسب وجود خواهد داشت. نمونه هايي از مباني شهروندي عبارتند از: شهروندي مبتني برآموزه هاي ديني، و شهروندي مبتني بر قرارداد اجتماعي.
بحث از شهروندي بالا/ پايين و شهروندي نخبه گرايانه/دموكراتيك به مبناي شهروندي بازمي گردد.
3. محتواي شهروندي: پرسش از محتواي شهروندي به نسبت ميان تعهدات و مزايا، يا حقوق و تكاليف بازمي گردد. گونه هاي مختلف شهروندي، ديدگاههاي مختلفي را درباره اين حدود و وظايف مطرح كرده اند ومي توان شهروندي در الگوي ماقبل مدرن، ليبرال، پساليبرال و... را با هم مقايسه كرد.
4. عمق شهروندي: عمق شهروندي به حدود اهميت و دخالت شهروندي در حوزه خصوصي و عمومي ارتباط دارد. نظام هاي مدرن، بيشترشهروندي را به حوزه عمومي مربوط مي دانند و حوزه فردي- خصوصي، در اختيار فرد قرار مي گيرد.
5. نوع شهروندي: هريك از نظريه هاي شهروندي، نگرش متفاوتي را نسبت به مشاركت شهروندي در عرصه سياسي مطرح مي كنند. نمونه هاي بارز نوع شهروندي را مي توان در الگوهاي شهروندي منفعل، شهروندي فعال و شهروندي متعهدانه يافت.
6. گستره شهروندي: بحث درباره گستره شهروندي به چگونگي باز يا بسته بودن برخورداري از حقوق شهروندي در يك جامعه و قلمرو آن باز مي گردد. همچنين مي توان از شهروندي واحد يا متكثر نيز بحث كرد.
7. غايت شهروندي: در نظريه هاي مختلف شهروندي، درباره غايت شهروندي ديدگاههاي مختلفي معرفي شده است. غايت شهروندي به غايت نظام سياسي و جامعه بستگي دارد. به اجمال مي توان غاياتي را كه براي شهروندي وجود دارد، غايت رفع نياز در جوامع سنتي؛ زمينه سازي فضيلت؛ رسيدن به كمال و سعادت؛ آزادي؛ يا نفي سلطه و سيطره دانست.(5)
مفاهيم ناظر به شهروندي در نهج البلاغه
بيشتر مواردي كه در نهج البلاغه از واژه «الرعيه» و ساير مشتقات آن استفاده شده، شامل توصيه هاي آن حضرت به كارگزاران حكومت درباره رعايت حقوق شهروندي مردم در جامعه اسلامي مي باشد. اين توصيه ها، با توجه به موقعيت زماني و مكاني، متغير و متنوع است. ساير موارد استفاده از اين واژه نيز شامل مواردي از قبيل شرح حقوق متقابل رهبر و مردم و رعايت حق در جامعه و ثمرات اين مسئله(6) مي باشد و در جايي نيز از رعيت به عنوان فرمانبرداران حكومت(7) ياد شده است. علاوه بر واژه «الرعيه» كه معناي «شهروند» را مي دهد. واژه هايي مثل«الاهل»(8)و«الناس»(9) نيز در برخي موارد درمعناي «شهروند» بكار رفتهاند.
بستر شهروندي در نهج البلاغه
ازاين سخنان درمي يابيم كه آن حضرت ملاك و منبع اعمال خود را بر دو محور اصلي و اساسي، يعني قرآن و سنت پيامبر(ص) معرفي مي كند و خويش را کاملاً تابع اين دو منبع مي داند. در جاهاي مختلف نهج البلاغه نيز با تناسب موارد گوناگون، مي بينيم كه انديشه و نظريات شهروندي ايشان ناشي از همين دومنبع مقدس است.
پي نوشت ها :
*كارشناس ارشد علوم سياسي، دانشگاه باقرالعلوم.
1- غلامرضا بهروز لك، جهاني شدن و اسلام سياسي درايران، ص 122.
2- همان، ص 120.
3- اين نظريه تلفيقي همراه با نظريات مكمل بهروز لك، برگرفته از كتاب جهاني شدن و اسلام سياسي نوشتهي اوست.
4- همان.
5- همان، ص 124-125.
6- نهجالبلاغه، ترجمه سيد علي نقي فيضالاسلام، خ 207، ص 683-684.
7- همان، كلمات قصار 253، ص 1212.
8- همان، خ 170، ص 553 ساير نمونهها: همان، خ 171، ص 556؛ ن1، ص 830؛ ن 61، ص 1047؛ ن67، ص 1063؛ ن 74، ص 1077. همچنين علاوه بر موارد ذكر شده، ميتوان از واژهي «الاهل»، معناي شهروندي را نيز دريافت. همان، خطبههاي 3، 13، 33، 34، 53، 54، 68 و نامههاي 1، 2، 29، 38، 45، 54، 57، 61، 62، 67
9- همان، ن 53، ص 994.
10- در سفارشهايي نيز كه داشتند به افراد مختلف از جمله در نامهاي كه به مالك اشتر دارند، نيز به پيروي از كتاب خدا دستور داده شده است.
11- نهجالبلاغه، خ 234، ص 817، خ 168، ص 549.