بهائيت دست پخت استعمار

پس از فرار بابي ها، آن ها توسط انگليسي ها حمايت شدند و براي خودشان تشکيلات ساختند. از آن به بعد به «بهائيت» تغيير نام داد؛ چرا که «ميرزا حسين علي بهاء الله» تاروپود اين فرقه را با کمک استعمار پير بافت. ميرزا حسين علي در سال 1233 در تهران به دنيا آمد و همان جا درس هاي معمول را در مکتب خواند. او چون به صوفي گري علاقه داشت، وارد گروه درويش ها شد. بيست و هشت ساله بود که محمد علي باب ادعاي امامت و بعد نبوت و بعد هم
چهارشنبه، 19 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بهائيت دست پخت استعمار

بهائيت دست پخت استعمار
بهائيت دست پخت استعمار


 

نويسنده: علي محمد پور




 
پس از اعدام باب، باقي مانده ي طرفداران باب با کمک انگليسي ها و روس ها از زندان فرار کرده و به عراق رفتند. در آن زمان عراق در دست حکومت عثماني بود.
پس از فرار بابي ها، آن ها توسط انگليسي ها حمايت شدند و براي خودشان تشکيلات ساختند. از آن به بعد به «بهائيت» تغيير نام داد؛ چرا که «ميرزا حسين علي بهاء الله» تاروپود اين فرقه را با کمک استعمار پير بافت.
ميرزا حسين علي در سال 1233 در تهران به دنيا آمد و همان جا درس هاي معمول را در مکتب خواند. او چون به صوفي گري علاقه داشت، وارد گروه درويش ها شد. بيست و هشت ساله بود که محمد علي باب ادعاي امامت و بعد نبوت و بعد هم خدايي کرد. ميرزا حسين به او ايمان آورد و از شاگردان فعال او شد. وقتي ميرزا حسين علي به بغداد فراري شد، نماينده ي دولت انگليس و فرانسه با او ديدار کردند؛ به دستور آن ها والي بغداد براي او حقوق تعيين کرد که هر ماه به او مي پرداختند تا بيش تر وقتش را به گسترش بهائيت بپردازد و بتواند شاگرداني تربيت کند.
تا اين جا بهاءالله خودش را نايب باب (محمد علي شيرازي) اعلام مي کرد؛ اما کم کم کارش بالا گرفت و ديگر جانشين بودن، راضي اش نمي کرد. او کم کم ادعاي پيامبري کرد و توهمات باب را تکرار کرد. ادعاي پيامبري حسين علي نه فقط باعث عصبانيت مسلمان ها شد، بلکه اختلاف هاي زيادي را بين خود بابي ها به وجود آورد. اختلاف هاي آن ها آن قدر زياد شد که بينشان جنگ و دعوا در گرفت. عده اي از بابي ها، طرفدار «ميرزا يحيي» (صبح ازل) بودند و او را جانشين واقعي باب مي دانستند. اين گروه به «ازلي» معروف شدند و عده اي به طرفداري از ميرزا حسين علي (بهاءالله) پرداختند که «بهايي» خوانده شدند.
جنگ اين دو گروه، حکومت عثماني را وادار کرد تا اين دو گروه را از هم جدا کند. حکومت عثماني، ازلي ها را جزيره ي قبرس فرستاد و بهايي ها را به شهر عکا که حالا بخشي از سرزمين اشغالي است. شهر عکا محل اصلي شکل گيري بهايي ها شد. آنان کم کم اين شهر را مقدس اعلام کردند و براي خودشان زيارتگاه هاي تقلبي ساختند. تا زماني که عکا در دست حکومت عثماني بود، بهايي ها خيلي جرأت نمي کردند دست به کاري بزنند؛ اما استعمار انگليس با توطئه هايش حکومت عثماني را از هم پاشيد و سرزمين هاي فلسطين و عراق، بين انگليس و فرانسه تقسيم شد. از اين به بعد بهايي ها که توسط خود انگليسي ها ساخته شده بودند، فعاليت هايشان را بسيار گسترش دادند و شدند مزدورهاي انگليسي ها.
حسين علي در سن هفتاد و پنج سالگي از دنيا رفت؛ در حالي که سال ها ادعاي خدايي کرده بود و پيروانش او به عنوان خدا مي پرستيدند. با مرگ او مقبره ي بزرگي برايش ساختند و قبر او را قبله اي بهايي ها خواندند. بعد از حسين علي، پسرش «عباس افندي» ملقب به «عبدالبها» جانشين او شد. عباس افندي آدم زيرکي بود. او خيلي زود توانست رقيبانش را نابود کند و تنها جانشين بهاءالله شود. او در جنگ جهاني اول براي انگليسي ها جاسوسي مي کرد. گروه او کمک زيادي به نابودي حکومت عثماني کرد.
عباس افندي سفرهايي هم به اروپا و آمريکا کرد. او با اين که مي دانست پايه گذار اصلي بهائيت، روس ها هستند، اما پول را درجيب انگليسي ها و آمريکايي ها مي ديد؛ براي همين ارتباط هاي زيادي با اين دو استعمارگر برقرار کرد و روس ها را بي خيال شد. عباس افندي افکار و انديشه هاي زمان خودش را مطالعه کرد و اصول بهائيت را مطابق با باورها و انديشه هاي قرن نوزدهم اروپا نوشت.
با مرگ عباس افندي، «شوقي افندي» ملقب به «شوقي رباني» روي کار آمد. او در دانشگاه هاي انگليس درس خوانده بود و يک دست نشانده ي تمام قد انگليسي بود. شوقي افندي بهائيت را مثل فراماسون ها تشکيلاتي کرد؛ اما روحيه ي فاسد او باعث گسترش فساد اخلاقي زيادي در اين تشکيلات شد. بعد از مرگ شوقي افندي اختلاف زيادي براي جانشيني اش به وجود آمد. در آخر با کمک آمريکايي ها زن او «ماري ماکسول» که يک آمريکايي بود، جانشينش شد. بعد از مرگ ماري، بهايي ها چند دسته شدند. هر کس براي خودش گروهي تشکيل داد و ادعايي کرد.
در زمان شوقي افندي، انگليسي ها توطئه ي کوچ يهودي ها به سرزمين فلسطين را طراحي کردند. آن ها به زور فلسطيني ها را از سرزمين هايشان بيرون کردند تا صهيونيست ها را در اين سرزمين ساکن کنند. در اين دوره، بهايي ها کمک زيادي به انگليسي ها کردند تا يهودي ها سرزمين فلسطين را اشغال کنند. حتي شوقي افندي براي سازمان ملل نامه نوشت و درخواست کرد که اورشليم را مرکز يهوديان سازد. کم کم حمايت بهايي ها از صهيونيست ها آن قدر زياد شد که شوقي افندي اعلام کرد ريشه ي ما از يهود و اسلام با هم است؛ در حالي که همه مي دانستند خانواده ي بهايي ها قرن ها مسلمان بوده اند.
به گفته ي شوقي افندي، تشکيل دولت صهيونيست در فلسطين يک وعده ي الهي بوده است. پاچه خواري بهايي ها از صهيونيست ها باعث شد آن ها براي خودشان در سرزمين اشغالي آزادي کامل داشته باشند و بتوانند با پول صهيونيست ها در سراسر جهان دنبال پيرو بگردند. خوش رقصي بهايي ها براي اسرائيلي ها باعث شد تا اسرائيل اولين کشوري باشد که بهائيت را به عنوان يک دين رسمي مي پذيرد. شوقي افندي هم اسرائيل را سرزمين مقدس اعلام کرد و از بهايي هاي جهان خواست تا به آن جا کوچ کنند.
هم کاري بهايي ها و کمک هاي مالي آن ها به اسرائيل تأثير زيادي در اشغال بقيه ي سرزمين فلسطين توسط صهيونيست ها داشت. حالا ديگر اين دست پخت انگليس جاي امني براي خودش پيدا کرده بود و مي توانست مثل يک کرم در کشور ايران و حکومت ايران نفوذ کرده و شروع به نابودي اسلام کند.
منبع:نشريه انتظار نوجوان شماره 73



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.