راستي و رستگاري
دكتر محمدعلي فياضبخش
در مباحثي كه امروزه در علوم رفتاري و روانشناختي در زمينهي اصلاح و تغيير رفتار مطرح است بر اين نكته فراوان تأكيد ميشود كه ايجاد رفتار مطلوب، مبتني بر اصل اكتساب است.1 بدين معني كه فرد از مشاهدهي رفتار ديگران آن عمل را ميآموزد. امام صادق عليهالسّلام ميفرمايد: با رفتارهاي خود و نه با گفتارتان راهنماي مردم به خوبيها باشيد.2
با يك نگاه به رفتارهاي اخلاقي و غيراخلاقي، تميز اين نكته بر ما چندان دشوار نخواهد بود كه هنگامي كه راستي و صداقت، دستمايه و بنيان رفتارهاي آدمي ميشود، ديگر صفات اخلاقي نيز يك به يك جاي خود را پيدا ميكنند. به اين مثال توجه كنيد:
اگر نوجواني از اختلال رفتاري به نام پرخاشگري در رنج باشد، به مربيان توصيه ميشود كه با فراهم كردن محيط آرام و برنينگيختن تحريكات محيطي، وي را از درافتادن به پرخاش و ستيز بازدارند. اگر كودكي به لجبازي مبتلاست، با خونسردي و عدم مواجههي رودررو با وي، او را تنها گذارند تا تعارض خود را در تنهايي حل كند. اگر فردي به انزوا مبتلا شده است، با سپردن مسئوليت در جمع و تشويق موفقيتهاي وي، او را از اين ترس موهوم، يعني حضور در جمع، نجات دهند. اگر كودكي به ترسهاي طبيعي دچار است، با مكانيزمهاي مختلف حسّاسّيتزدايي ـ كه راههاي آن در مباحث روانشناختي به صورت كاملاً تجربي و كارآمد بيان شده است ـ به رفع اين اختلال در وي مبادرت كنند.
اكنون ميگوييم اگر همهي اختلالات ذكر شده، يعني پرخاشگري، انزوا، ترس و ... به مجموعهي كلّيتري از يك اختلال رواني بنام اضطراب تحويل و منتسب شوند، به جاي آن كه خود را درگير و معطّل اصلاح جزءجزء اختلالات يادشده كنيم، بهتر است به رفع اضطراب از فرد بپردازيم؛ چرا كه، اضطراب ما در بسياري از اختلالات رفتاري و رواني است كه گاه در پرخاشگري، گاه در لجبازي، زماني در گوشهگيري و يا ديگر رفتارهاي نابههنجار جلوهگر ميشود. حال اگر بدين نكته توجه داشته باشيم كه منشأ همهي اين رفتارها، در اختلال كلّيتري است به نام اضطراب، بديهي است كه مستقيماً به اضطرابزدايي وي اقدام ميكنيم. در اينجا ميتوان گفت به جاي آن كه به رفع صفات اختلالي به صورت جزء به جزء مبادرت كرده باشيم به اصلاح و تربيت موصوف پرداختهايم و ريشهي مشكل را از بن بركندهايم.
در روايات ائمّهي معصومين عليهمالسّلام جايجاي به دو گناه و رذيلت اخلاقي اشاره شده كه از آنها به عنوان كليد همهي ديگر رذايل ياد شده است: دروغ و شرابخواري؛ كه يكي راه دل را ميبندد و ديگري طرايق عقل را مسدود ميكند. امام محمدباقر عليهالسّلام ميفرمايد: خداوند تعالي براي بديها قفلهايي نهاده است كه كليد همهي آنها در دروغگويي و شرابخواري نهفته است و دروغ بدتر از شراب است.3
در مقايسه با مثال پيشين، همانگونه كه اختلالي به نام اضطراب منشأ بسياري اختلالات ديگر است، ناهنجاري اخلاقي دروغ و عادت ناپسند و گناهآلود شرابخواري مادر ديگر گناهان و رذايل اخلاقي قلمداد شده است. شايد رمز آن همه تأكيد و دستورهاي اخلاقي ديني ما بر راستگويي و صداقت و پرهيز از دروغ و دورويي از آن روي باشد كه فرد راستگو و بيريا بر پايهي كرامت نفس زندگي ميكند و خويشتن را به ناراستي و بيهويتي نميآلايد. در اين صورت گفتار و رفتار چنين فردي، به عنوان شخصيتي مقبول ميتواند الگوي متربّي قرار گيرد.
بر اساس پارهاي پژوهشها در زمينهي همانندسازي نوجوانان با والدين و نيز عوامل مقبوليّت، چهار صفت در والدين به ترتيب اهمّيت توسط فرزندان فهرست شده است:
راستگويي و صداقت، عمل به قول و وعده، محرميّت و صميميّت، قاطعيّت در ارتباط.
نتايج جالب اينگونه تحقيقات نشان ميدهد كه صفت صداقت و راستگويي، مقدم بر ديگر صفات ترجيحي فرزندان ذكر شده و نشانگر آن است كه شالودهي كرامت نفس در كودكان و نوجوانان برخورد صداقتآميز با ايشان و نيز تجلّي شخصيتي صادق و راستگو در جنبههاي مختلف زندگي است. همچنين پايبندي به قول و وعدههايي كه به عنوان عهد و پيمان با فرزندان بسته ميشود، وجههي ديگري از صداقت و راستگويي است. تجربههاي بيشمار بيانگر آن است كه فرزندان در سنين 13 تا 19سالگي بيش از آن كه زيادهخواه و بلندپرواز باشند، طالب محرميّت، صميميّت و رفاقت از سوي والدين خويشاند. عاطفهورزي، تبادل پرحجم كلمات و صميميّت و رفاقت جز در سايهي شخصيتي بيريا و صادق و يكرنگ عملي نيست. بچههاي ما جز اين از ما نميخواهند!
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
در مباحثي كه امروزه در علوم رفتاري و روانشناختي در زمينهي اصلاح و تغيير رفتار مطرح است بر اين نكته فراوان تأكيد ميشود كه ايجاد رفتار مطلوب، مبتني بر اصل اكتساب است.1 بدين معني كه فرد از مشاهدهي رفتار ديگران آن عمل را ميآموزد. امام صادق عليهالسّلام ميفرمايد: با رفتارهاي خود و نه با گفتارتان راهنماي مردم به خوبيها باشيد.2
با يك نگاه به رفتارهاي اخلاقي و غيراخلاقي، تميز اين نكته بر ما چندان دشوار نخواهد بود كه هنگامي كه راستي و صداقت، دستمايه و بنيان رفتارهاي آدمي ميشود، ديگر صفات اخلاقي نيز يك به يك جاي خود را پيدا ميكنند. به اين مثال توجه كنيد:
اگر نوجواني از اختلال رفتاري به نام پرخاشگري در رنج باشد، به مربيان توصيه ميشود كه با فراهم كردن محيط آرام و برنينگيختن تحريكات محيطي، وي را از درافتادن به پرخاش و ستيز بازدارند. اگر كودكي به لجبازي مبتلاست، با خونسردي و عدم مواجههي رودررو با وي، او را تنها گذارند تا تعارض خود را در تنهايي حل كند. اگر فردي به انزوا مبتلا شده است، با سپردن مسئوليت در جمع و تشويق موفقيتهاي وي، او را از اين ترس موهوم، يعني حضور در جمع، نجات دهند. اگر كودكي به ترسهاي طبيعي دچار است، با مكانيزمهاي مختلف حسّاسّيتزدايي ـ كه راههاي آن در مباحث روانشناختي به صورت كاملاً تجربي و كارآمد بيان شده است ـ به رفع اين اختلال در وي مبادرت كنند.
اكنون ميگوييم اگر همهي اختلالات ذكر شده، يعني پرخاشگري، انزوا، ترس و ... به مجموعهي كلّيتري از يك اختلال رواني بنام اضطراب تحويل و منتسب شوند، به جاي آن كه خود را درگير و معطّل اصلاح جزءجزء اختلالات يادشده كنيم، بهتر است به رفع اضطراب از فرد بپردازيم؛ چرا كه، اضطراب ما در بسياري از اختلالات رفتاري و رواني است كه گاه در پرخاشگري، گاه در لجبازي، زماني در گوشهگيري و يا ديگر رفتارهاي نابههنجار جلوهگر ميشود. حال اگر بدين نكته توجه داشته باشيم كه منشأ همهي اين رفتارها، در اختلال كلّيتري است به نام اضطراب، بديهي است كه مستقيماً به اضطرابزدايي وي اقدام ميكنيم. در اينجا ميتوان گفت به جاي آن كه به رفع صفات اختلالي به صورت جزء به جزء مبادرت كرده باشيم به اصلاح و تربيت موصوف پرداختهايم و ريشهي مشكل را از بن بركندهايم.
در روايات ائمّهي معصومين عليهمالسّلام جايجاي به دو گناه و رذيلت اخلاقي اشاره شده كه از آنها به عنوان كليد همهي ديگر رذايل ياد شده است: دروغ و شرابخواري؛ كه يكي راه دل را ميبندد و ديگري طرايق عقل را مسدود ميكند. امام محمدباقر عليهالسّلام ميفرمايد: خداوند تعالي براي بديها قفلهايي نهاده است كه كليد همهي آنها در دروغگويي و شرابخواري نهفته است و دروغ بدتر از شراب است.3
در مقايسه با مثال پيشين، همانگونه كه اختلالي به نام اضطراب منشأ بسياري اختلالات ديگر است، ناهنجاري اخلاقي دروغ و عادت ناپسند و گناهآلود شرابخواري مادر ديگر گناهان و رذايل اخلاقي قلمداد شده است. شايد رمز آن همه تأكيد و دستورهاي اخلاقي ديني ما بر راستگويي و صداقت و پرهيز از دروغ و دورويي از آن روي باشد كه فرد راستگو و بيريا بر پايهي كرامت نفس زندگي ميكند و خويشتن را به ناراستي و بيهويتي نميآلايد. در اين صورت گفتار و رفتار چنين فردي، به عنوان شخصيتي مقبول ميتواند الگوي متربّي قرار گيرد.
بر اساس پارهاي پژوهشها در زمينهي همانندسازي نوجوانان با والدين و نيز عوامل مقبوليّت، چهار صفت در والدين به ترتيب اهمّيت توسط فرزندان فهرست شده است:
راستگويي و صداقت، عمل به قول و وعده، محرميّت و صميميّت، قاطعيّت در ارتباط.
نتايج جالب اينگونه تحقيقات نشان ميدهد كه صفت صداقت و راستگويي، مقدم بر ديگر صفات ترجيحي فرزندان ذكر شده و نشانگر آن است كه شالودهي كرامت نفس در كودكان و نوجوانان برخورد صداقتآميز با ايشان و نيز تجلّي شخصيتي صادق و راستگو در جنبههاي مختلف زندگي است. همچنين پايبندي به قول و وعدههايي كه به عنوان عهد و پيمان با فرزندان بسته ميشود، وجههي ديگري از صداقت و راستگويي است. تجربههاي بيشمار بيانگر آن است كه فرزندان در سنين 13 تا 19سالگي بيش از آن كه زيادهخواه و بلندپرواز باشند، طالب محرميّت، صميميّت و رفاقت از سوي والدين خويشاند. عاطفهورزي، تبادل پرحجم كلمات و صميميّت و رفاقت جز در سايهي شخصيتي بيريا و صادق و يكرنگ عملي نيست. بچههاي ما جز اين از ما نميخواهند!
پينوشتها:
1ـ نظريهي يادگيري اجتماعي، آلبرت بندورا، 1976
2ـ بحار،ج 5، ص 198
3ـ ميزانالحكمة، 9 ـ 171
codex26x
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج