رابطه ابعاد جهت گيري مذهبي با پايداري هيجاني (1)

يكي از موضوعات عرصه مناسبات مذهب با سلامت روان و مؤلفه هاي شخصيت، توجه به نوعي جهت گيري ديني است كه به بهزيستي رواني كمك مي كند. هدف پژوهش حاضر بررسي رابطه و ابعاد جهت گيري مذهبي و پايداري هيجاني در پايان دوره نوجواني مي باشد.
شنبه، 29 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رابطه ابعاد جهت گيري مذهبي با پايداري هيجاني (1)

رابطه ابعاد جهت گيري مذهبي با پايداري هيجاني (1)
رابطه ابعاد جهت گيري مذهبي با پايداري هيجاني (1)


 

نويسندگان: مهدي عباسي * /مسعود جان بزرگي **




 

چكيده
 

يكي از موضوعات عرصه مناسبات مذهب با سلامت روان و مؤلفه هاي شخصيت، توجه به نوعي جهت گيري ديني است كه به بهزيستي رواني كمك مي كند. هدف پژوهش حاضر بررسي رابطه و ابعاد جهت گيري مذهبي و پايداري هيجاني در پايان دوره نوجواني مي باشد.
نمونه آماري اين پژوهش 295 نفر؛ (168 دختر و 127 پسر)از دانش آموزان مقطع پيش دانشگاهي شهرستان قم مي باشند كه با استفاده از روش نمونه گيري خوشه اي انتخاب شدند. تمامي آزمودني ها با دو پرسش نامه جهت گيري مذهبي آلپورت و شخصيت NEO مورد بررسي قرار گرفتند.
يافته هاي پژوهشي نشان داد كه بين پايداري هيجاني و جهت گيري مذهبي رابطه معناداري وجود دارد؛ به اين صورت كه بين جهت گيري مذهبي درون سو با ناپايداري هيجاني رابطه عكس، و بين جهت گيري مذهبي برون سو با ناپايداري هيجاني رابطه مستقيم وجود دارد. همچنين هرچه جهت گيري مذهبي افراد بروني تر مي شود، پايداري هيجاني آنها پايين تر مي رود. در اين جامعه آماري، افراد كمتر متصف به دين گريزي هستند و كمتر افرادي به جهت گيري مذهبي نامتمايز متصف مي باشند.
كليد واژه ها: جهت گيري مذهبي، مذهب درون سو، مذهب برون سو، پايداري هيجاني

مقدمه
 

از جمله ابعاد گسترده شخصيت، ثبات و پايداري هيجاني در برابر ناپايداري هيجاني مي باشد. داشتن احساسات و هيجانات منفي همچون ترس، غم، برانگيختگي، خشم، احساس گناه، احساس كلافگي دائمي و فراگير، اساس ناپايداري هيجاني را تشكيل مي دهند. فردي كه ازلحاظ هيجاني ناپايدارترباشد، احتمال بيشتري وجود دارد كه داراي باورهاي غيرمنطقي بوده و قدرت كمتري در كنترل تكانه ها داشته باشد و درجه انطباق ضعيف تري با ديگران و محيط از خود نشان دهد. (1)البته در زندگي همه ما، موقعيت هايي وجود دارد كه چنين احساسات منفي را تجربه مي كنيم، اما اگر اين حالات به صورت اختلال هاي رواني درآيند، نوع، تعداد، شدت و طول مدت آنها به حدي مي رسند كه به جريان بهنجار زندگي وسلامت رواني فرد آسيب مي رسانند. (2)در مقابل، افرادي كه در شاخص عصبيت يا روان نژندي نمره پاييني دارند، از نظر عاطفي افراد باثباتي به شمار مي روند. اين افراد معمولاً آرام، داراي خلقي يكنواخت و راحت بوده و به آساني مي توانند بدون برآشفتگي و مشكل رفتاري باموقعيت هاي سخت رو به رو شوند. (3)به نظر مي رسد، پايداري هيجاني به عنوان يك شاخص سلامت رواني مد نظر قرار گرفته است.
يكي از موضوعاتي كه از ديرباز در حوزه مطالعات و تحقيقات روان شناسي براي كنترل هيجانات منفي و فراهم آوردن سلامت روان مطرح بوده، بررسي تاثيرات دينداري و معنويت گرايي مي باشد. درحال حاضر مطالعات نسبتاً قابل توجهي وجود دارد كه چگونگي تاثير دين داري و معنويت را بر سلامت جسمي و رواني مد نظر قرار مي دهند. (4)
در اولين تحقيقات نظام مند آماري در حوزه روان شناسي دين، فرانسيس گالتون (1872) مشهورترين كار خود را درباره تاثير عيني نيايش حاجتمندانه انجام داد. (5)ازاين پس، تحقيقات درحوزه تاثيرات دينداري و موضوعات همبسته بادين ادامه يافت و منجر به توليد نظريات بسيار واحياناً با نتايج متفاوت گرديد. روبرت امونز(1999)معتقد است كه دين تا حدودي به اين علت كه يكپارچگي شخصيت را فراهم مي سازد، موجب افزايش بهزيستي مي گردد. (6)بابايي و همكاران (1383)ازآموزش مجموعه معارف و فرائض ديني (نماز، روزه، مناجات)وتاثير آن در جهت تسكين(كاهش)افسردگي بهره بردند و به اين نتيجه رسيدند كه 55 درصد ازافرادي كه در اين بررسي شركت كرده بودند، پس از انجام عبادت ها احساس آرامش بهتري داشتند. يافته هاي ديگري نيز حاكي ازارتباط معناداري ميان نگرش مذهبي وسلامت رواني دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي واحد بهبهان بوده است. (7)در پژوهشي كه بهرامي احسان و تاشك (1383)رابطه ميان جهت گيري مذهبي و سلامت روان را مورد مطالعه قرار دادند، ميان جهت گيري مذهبي و اختلالات رواني، همبستگي منفي به دست آمد.
بااينكه بسياري ازمطالعات و پژوهش ها نشان داده اند كه بين دين داري و بهزيستي روان شناختي رابطه وجود دارد، اما تحقيقات روان شناسان يك رابطه مطلق وساده راميان دينداري و بهزيستي به دست نداده است، بلكه اين تحقيقات يافته هاي ناهمسان را ارائه مي دهند. مثلاً آرگيل(1999)نشان داده است كه ارتباط ميان بهزيستي و دين داري در زنان معمولاً قوي تر از مردان است و يا اين ارتباط در ميان امريكايي هاي آفريقايي تبار قوي تر از سفيد پوستان است. حتي سن نيز مي تواند عاملي تعيين كننده باشد، به طوري كه مك فادن(1995)ارتباط بين دينداري و بهزيستي را در افراد مسن به طور معمول، قوي تر يافته است. (8)
در رابطه با ناهمساني اين يافته ها، يك فرضيه اين است كه عوامل متفاوتي به چگونگي تاثير دينداري و بهزيستي رواني كمك مي كند. بنابراين، يافته هاي ناهمسان ضرورتاً ارتباط ميان بهزيستي و دينداري را نفي نمي كنند، بلكه موقعيت هايي را مشخص مي كنند كه ارتباطات در آنها قوي تر است. ازجمله بايد بين نوعي از جهت گيري ديني، كه به سلامت روان كمك مي كند و نوعي كه در بهزيستي كمتر تاثير دارد يا ندارد، تفاوت قائل شد. يكي از نخستين تلاش ها در اين زمينه، اقدامات گوردون آلپورت است. وي به شيوه هاي گوناگون كاربرد دين در زندگي افراد، علاقمند بود و براي كمك به فهم و ارزيابي اين تفاوت ها، مفاهيم دين داري دروني وبيروني و مقياس جهت گيري ديني رابر همين اساس ابداع نمود. از‌ آن پس، چنين نگرشي به جهت گيري مذهبي در مطالعات و تحقيقات مورد توجه قرار گرفت. مثلاً، باتسون و همكارانش يافته هاي 115 مطالعه در مورد همبستگي ميان دينداري و بهداشت رواني را تجزيه و تحليل كردند ودريافتند كه 37 مورد ازاين مطالعات، نشان دهنده همبستگي مثبت اين دو و 47 مورد، نشان از ارتباط منفي دارد و 31 مورد نيز هم هيچ گونه همبستگي نشان نداند. اين پژوهشگران، نتايج اين مطالعات را به صورت جداگانه اي براي دينداري درون سو و برون سو تحليل كردند. نتايج تحليل 115 مطالعه باتسون و همكاران براي دينداري درون سو و برون سو نشان داد كه نگرش مذهبي درون سو با بهداشت رواني همبستگي دارد، اما نگرش مذهبي برون سو غالباً با بهداشت رواني، همبستگي منفي دارد. (9) احسان بهرامي و همكاران(1384)نيزدريك مطالعه، كه رابطه ابعاد جهت گيري مذهبي(جهت گيري مذهبي، سازمان نايافتگي مذهبي، ارزنده سازي مذهبي وكامجويي)وابعاد مختلف سلامت-اختلال رواني بررسي كرديد، به اين نتيجه رسيدند كه ابعاد مختلف جهت گيري مذهبي الگوي منسجمي را براي تبيين شاخص هاي كلي اختلالات رواني مطرح مي سازند. (10)
به نظر مي رسد، مناسبات مذهب و سلامتي، واجد ملاحظاتي پيچيده وچندبعدي است كه تحقيقات در اين قلمرو نيازمند غناي بيشتري است. يكي ازموضوعات اين عرصه توجه به نوعي ازجهت گيري ديني است كه به بهزيستي رواني كمك مي كند، در برابر نوعي كه در بهزيستي كمتر تاثير دارد يا ندارد. چنانچه گونه اي خاص از جهت گيري مذهبي با پايداري هيجاني رابطه مثبت نشان دهد، احتمالاً مي توان بااستفاده اي مفاهيم وآموزه هاي مرتبط با آن، سبك هاي تربيتي را، كه منتج به پايداري هيجاني بالاتر دركودكان مي شود، سازمان دهي كرد. به علاوه، اهميت ناپايداري هيجاني(شامل اضطراب، خشم، افسردگي، هوشياري به خويشتن، تكانشوري وآسيب پذيري از استرس)، به عنوان يك عامل شخصيت، در سنين گذار از نوجواني به جواني بر ضرورت اين پژوهش افزوده است. از اين رو، هدف پژوهش حاضر بررسي رابطه ابعاد جهت گيري مذهبي و پايداري هيجاني در پايان دوره نوجواني مي باشد.

روش و ابزار پژوهش
 

پژوهش حاضرازنوع پژوهش توصيفي همبستگي است كه رابطه بين جهت گيري مذهبي و پايداري هيجاني را مورد بررسي قرار مي دهد. جامعه آماري پژوهش حاضر را تعداد 8051 دانش آموزان مقطع پيش دانشگاهي شهرستان قم تشكيل داده اند كه از هر چهار منطقه آموزش و پرورش شهرستان قم، با استفاده از روش نمونه گيري خوشه اي پنج آموزشگاه در مقطع پيش دانشگاهي انتخاب شد. در هر آموزشگاه نيز به تناسب تعداد كلاس ها، يكي الي دو كلاس به روش خوشه اي انتخاب شده و پرسش نامه ها در بين دانش آموزان آن كلاس ها منتشر و پس از تكميل جمع آوري شد. نمونه آماري اين پژوهش 295 نفر، شامل 168 دانش آموز دختر(56/94)و 127 دانش آموز پسر (43/06)مي باشد. دانش آموزان در جريان اين تحقيق قرار گرفتند و تاكيد شد به غير از جنسيت و سن، مشخصات فردي ديگري را در پرسش نامه ننويسند. ميانگين سني جامعه آماري 18/53 سال بود.
به منظور بررسي ابعاد جهت گيري مذهبي و پايداري هيجاني، به ترتيب از دو مقياس زير استفاده شده است:
1. مقياس جهت گيري مذهبي: (11) اين مقياس 20 ماده دارد كه براي فهم و ارزيابي دين داري دروني و بيروني به كارمي رود. به اعتقاد آلپورت افرادي كه فعاليت هاي ديني شان بيروني است، دين را به عنوان ابزاري براي اهداف شخصي و اجتماعي مورد استفاده قرار مي دهند. در مقابل دين داري دروني، بدون لحاظ منافع اجتماعي كه ممكن است براي فرد حاصل شود، سبكي از دين داري را براي به دست آوردن احساس معني و هدف شامل مي شود. آلپورت وراس (1967)باافزودن دو مقوله ي اضافي، جهت گيري مذهبي را به يك سنخ شناسي چهار قسمتي گسترش دادند. دو مقوله ي اضافي عبارتند از:دين مداري نامتمايز؛ (12)يعني نمرات بالاي همزمان در دروني و بيروني. و دين گريزي نامتمايز؛ (13)يعني نمرات پايين همزمان در دروني و بيروني. (14)بنابراين، به وسيله اين مقياس مي توان چهار سنخ از جهت گيري مذهبي را شناخت:دينداري درون سو، دينداري برون سو، دين مداري نامتمايز و دين گريزي نامتمايز. اين مقياس درايران، توسط جان بزرگي‌(1387)ترجمه و بر روي 45 نفر دانشجوي دانشگاه هاي تهران اجرا و اعتبار آن با ضريب آلفاي كرونباخ 0/737 محاسبه گرديد. (15)
2. پرسش نامه پنج عاملي شخصيت NEO- FFI : اين پرسش نامه فرم كوتاه شده آزمون NEO PI-R(NEO personality inventory - Revised(است كه ويژگي هاي نابهنجار شخصيت را مي سنجد. مقياس اول (N (16))، ثبات هيجاني و دربر گيرنده اضطراب، خشم و كينه، افسردگي، حساسيت، تكانشوري و آسيب پذيري مي باشد. مقياس دوم (E (17))، برون گرايي و دربرگيرنده صميميت، جمع گرايي و ... ؛ مقياس سوم (O (18))، بازبودن به تجربه و دربرگيرنده تخيل، زيباشناسي و ... ؛ مقياس چهارم (A (19)) توافق دربرگيرنده اعتماد، سادگي و ...؛ ومقياس پنجم (C (20))، وجداني بودن و دربرگيرنده شايستگي، نظم و ... مي باشد. بر خلاف آزمون هاي شخصيتي رايج در محدوده ي روان شناسي باليني، كه بر آسيب شناسي تاكيد دارند، مجموعه NEO PI-R به بررسي ويژي هاي سالم شخصيت مي پردازد. هدف عمده آن بررسي بافت شخصيت است. اگر چه هدف از ساخت اين آزمون، بررسي ابعاد سالم شخصيتي است، اما براي اهداف باليني نيز مناسب است و شواهد پژوهشي به دست آمده حاكي از كارآمد بودن اين آزمون در اهداف باليني مي باشد. اعتبار اين آزمون براي فرم NEO PI-R، توسط كاستا و مك ري، در يك نمونه آمريكايي به دست آمد. ضرايب آلفاي كرونباخ براي مقياس هاي اين آزمون برابر بود با: C=0/90,N=0/92, E=0/89, O=0/87, A=0/86 . حق شناس (1378) نيز بر روي نمونه 502 نفري جمعيت شيراز به نتايج مشابهي رسيد. ضريب آلفاي كرونباخ برابر بود با: (N=0/81, E=0/71, O=0/57, A=0/71, C=0/83. (21)
NEO-FFI نوع 60 ماده اي NEO PI-R است كه براي ارزيابي مختصر و سريع پنج عامل اصلي شخصيت طراحي و در اين پژوهش از آن استفاده شده است. اين آزمون از پنج مجموعه 12 جمله اي مربوط به هريك از شاخص هاي بيان شده تشكيل شده است. در اين فرم، ضرايب آلفاي كرونباخ براي شاخص هاي C,A, O, E, N توسط كاستا و مك ري به ترتيب 0/86، 0/77، 0/73، 0/68، 0/81 به دست آمد. براي نمونه ايراني اين فرم، همان جمله هاي انتخاب شده توسط كاستا و مك ري به كار برده شدند كه در آزمون NEO PI-R ايراني قرار داشتند. (22)
آزمودني ها ابتدا پرسش نامه جهت گيري مذهبي را دريافت كردند. پس از قرار گرفتن توضيحات لازم و دستورالعمل اجراي آن، فرم ها را تكميل نمودند. سپس، فرم پرسش نامه شخصيت NEO راتحويل گرفته وتكميل كردند. داده ها از طريق ضريب همبستگي پيرسون با نرم افزار( SPSS (version 11. 0,SPSS Inc, USA مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند.

پي نوشت ها :
 

* دانش آموخته حوزه و دانش پژوه كارشناسي ارشد روانشناسي باليني.
** استاديار پژوهش گاه حوزه و دانشگاه.
1. ر. ك: حسن حق شناس، طرح پنج عاملي ويژگي هاي شخصيت، راهنماي تفسير و هنجارهاي آزمون هاي NEO PI-R و NEO-FFI
2. پريرخ دادستان، روان شناسي مرضي تحولي از كودكي تا بزرگسالي، ص 269.
3. حسن حق شناس، همان، ص17.
4. C. f. compton c. William, USA: An Introduction In Positive Psychology.
5. ولف، روانشناسي دين، ترجمه دهقاني، ص300.
6. C. f. compton c. William, Ibid.
7. ر. ك: هادي كجباف نژاد؛ صديقه اعتباري، «بررسي رابطه بين نگرش مذهبي و سلامت رواني دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي واحد بهبهان»، دانشگاه آزاد اسلامي، ش27.
8. Ibid. C. f. compton c. William,
9. مسعود آذربايجاني، مهدي موسوي اصل، درآمدي بر روان شناسي دين، ص 153.
10. هادي بهرامي احسان و همكاران، رابطه بين ابعاد جهت گيري مذهبي، سلامت رواني و اختلال هاي روان شناختي، ص41.
11. Extrinsic- intrinsic religious orientation.
12. Indiscriminately religiousness.
13. Indiscriminately anti religiousness.
14. . IbidC. f. compton c. William,
15. مسعود جان بزرگي، «جهت گيري مذهبي و سلامت روان»، پژوهش در پزشكي، ش4، ص347.
16. Neuro ticism.
17. Extraversion.
18. Openness to experience.
19. Agreeableness.
20. Conscientiousness.
21. حق شناس، همان، ص84.
22. حق شناس، همان، ص131.
 

منبع: نشريه روان شناسي و دين شماره 11



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.