ارتباط ميان سبك هاي عشق و ويژگي هاي شخصيتي (1)

مقاله ي حاضر به بررسي رابطه ي عشق و شخصيت مي پردازد. هدف از اين بررسي شناخت هر چه بيشتر عشق و مهار آن است. براي عملياتي كردن مسئله از آزمون سبك هاي عشق و هنر يك استفاده شده است. اين آزمون بر اساس تحقيقات جان لي شكل گرفته است. او براي عشق، شش سبك را طراحي كرد. اين سبك ها عبارت اند ازسبك عشق پر شور، نمايشي، دوستانه، منطقي، وابسته ي وسواسي (رمانتيك)و ايثارگرانه (1)كه هر كي از زاويه اي به مسئله عشق
شنبه، 29 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ارتباط ميان سبك هاي عشق و ويژگي هاي شخصيتي (1)

ارتباط ميان سبك هاي عشق و ويژگي هاي شخصيتي (1)
ارتباط ميان سبك هاي عشق و ويژگي هاي شخصيتي (1)


 

نويسندگان: حمزه عبدي* / محمود گلزاري**




 

چكيده
 

مقاله ي حاضر به بررسي رابطه ي عشق و شخصيت مي پردازد. هدف از اين بررسي شناخت هر چه بيشتر عشق و مهار آن است. براي عملياتي كردن مسئله از آزمون سبك هاي عشق و هنر يك استفاده شده است. اين آزمون بر اساس تحقيقات جان لي شكل گرفته است. او براي عشق، شش سبك را طراحي كرد. اين سبك ها عبارت اند ازسبك عشق پر شور، نمايشي، دوستانه، منطقي، وابسته ي وسواسي (رمانتيك)و ايثارگرانه (1)كه هر كي از زاويه اي به مسئله عشق پرداخته اند. براي بررسي شخصيت نيز از دو آزمون NEO و MMPI استفاده و باطرح همبستگي اسپيرمن رابطه ي‌ آنها بررسي شد. فرضيه ي مقاله ارتباط عشق و شخصيت و همچنين ارتباط سبك هاي عشق با صفات و اختلالات خاص است. پس از تحليل آماري، فرضيه ي اصلي يعني رابطه ي عشق و شخصيت معنادار و ابعاد آسيب شناسانه ي عشق وابسته ي وسواسي(عشق رمانتيك) آشكار گشت.
كليد واژه ها:سبك هاي عشق پرشور، نمايشي، دوستي، منطقي، وابسته وسواسي، ايثارگرانه.

مقدمه
 

عشق براي اكثر افراد موضوعي جذاب مي باشد. اما تحقيقات روان شناختي، به ويژه در دهه هاي قبل، متناسب با جذابيت اين موضوع نبوده است. اگر چه در دو سه دهه ي قبل و مخصوصاً در سال هاي اخير توجه نسبتاً خوبي به اين موضوع شده است، برخي از محققان به تعريف و طبقه بندي عشق پرداخته اند كه از افرادي مانند اريك فروم، جان لي، استرنبرگ و هاتفيلد مي توان نام برد. اما جالب توجه آن است كه نسبت به اهميت موضوع، تحقيقات زيادي درباره ي علت شناسي اين پديده صورت نگرفته است. استرنبرگ در مقدمه ي كتاب داستان هاي عشق مي گويد: من اجزاي عشق را كشف كردم، اما هنوز به علت عشق نپرداخته ام و لذا تحقيقات گسترده اي راشروع كردم تابه اين مسئله مهم بپردازم. البته استرنبرگ در كتاب داستان هاي عشق با رويكرد شناختي و بررسي طرح واره هاي هرفرد در قالب يك داستان به علت عاشق شدن مي پردازد، اما آن را تحقيقي ناقص مي داند كه بايد كاستي هاي آن جبران شود. بسياري از پژوهشگران ديگر نيز در جست و جوي پاسخ همين سؤال اند كه چرا بعضي ها عاشق مي شوند؟ آيا اين به مسائل ارثي و ژنتيكي وابسته است؟ آيا سبك تربيتي در عاشق شدن و سبك عشق تاثير دارد؟ آيا سطح عزت نفس مي تواند در سبك عشق مؤثر واقع شود؟ دراين ميان مسئله مهم ديگر اين است كه رابطه ي عشق باسلامت روان چيست؟ آيا افراد عاشق از حيث سلامت روان دچار مشكل اند؟ آيا بين انواع عشق و بهزيستي ذهني (2)رابطه وجود دارد؟ بسياري ازسؤالات پژوهشي مشابه در اين ميان هست كه بايد به آنها پاسخ داده شود، و پرسش آخراينكه آيا عشق با ويژگي هاي شخصيتي رابطه دارد يا خير؟ آيا اختلالات شخصيتي مي تواند در سبك عشق تاثير داشته باشد؟ پاسخ به اين پرسش ها مي تواند پرده از اسرار عشق بردارد؛ البته درتحقيق حاضر بيشتر بررابطه شخصيت و عشق تاكيد مي شود. اصولاً پرسش هاي مرتبط با شخصيت را به دو صورت مي توان پيگيري كرد. ابتدا به صورت عادي رابطه ي سبك عشق را با يك پرسش نامه مثل پرسش نامه شخصيت كتل يا پنج عاملي بررسي كنيم. شيوه ي ديگر آن است كه رابطه ي سبك هاي عشق را با يك پرسش نامه ي شخصيت كه ابعاد آسيب شناسانه ي شخصيت را ارزيابي مي نمايند مقايسه كنيم تا در صورت وجود آسيب رواني آن نيز در كانون ارزيابي قرار گيرد. لذا براي پاسخ گويي كامل به اين پرسش تحقيق حاضر طراحي شده است. به همين دليل در تحقيق حاضر از هر دو روش و از دو تست NEO و MMPI استفاده شده است.
ضرورت اين تحقيق، و جوانه هاي فكر نخستين آن در اتاق درمان و مشاوره زده شد؛ زيرا بسياري خواسته يا ناخواسته درگيرچنين علاقه هايي مي شوند كه رهايي از آن براي آنها به آساني ميسور نيست و در بسياري از اوقات آسيب هاي سنگيني رابه خود و خانواده شان وارد مي نمايند. چه بسيار دانشجوياني كه درگيرروابط عاشقانه شده وازادامه ي تحصيل بازمانده اند و چه بسيار زنان و مردان متاهل كه در دام عشق گرفتار شده اند و زندگي خانوادگي آنها دچار آسيب جدي شده است. لذا اين افراد اگر متوجه شوند كه رابطه ي آنها يك رابطه ي پاتولوژيك است براي خلاص شدن از آن يا از بين بردن آثار تخريبي شكست هاي ناشي از آن به مراكز مشاوره مراجعه مي كنند و طالب درمان خواهند بود.
اين اطلاعات در آموزش هاي بهداشت روان، آموزش مهارت هاي ارتباطي و مهارت هاي مقابله اي نيزمي تواند مفيد باشد. اگر دانشجويان يك دانشگاه دربدو ورود به دانشگاه، ازحيث شخصيتي طبقه بندي، و شخصيت هايي كه زمينه مشكلات ارتباطي دارند شناسايي شوند، سپس آموزش هاي لازم براي ارتباط بين فردي مؤثر و صحيح به آنها داده شود و مشكلات احتمالي آنها دراين دوره هاي آموزشي گوشزد گردد، بسياري از مشكلات اين گروه هاي هدف مرتفع خواهد شد. چنان كه تحقيقات بسياري از آموزش هاي از اين دست رامفيد مي دانند. (3)البته تحقيق حاضر تنها به رابطه ي سبك هاي عشق و شخصيت مي پردازد. موارد بالا تنها به اين دليل ذكرشد تا گستره ي اين مسئله و ضروري بودن آن آشكار گردد.

رويكرد تاريخي به پژوهش هاي عشق
 

براي آشكار شدن پديده ي عشق بهتر است ديدگاه برخي از دانشمندان اثرگذار را با نظم تاريخي بياوريم تاهم به پيشينه ي عشق و هم در ميان تحقيقات آنها به مفهوم عشق و علل پيدايي آن اشاره كرده باشيم.

رابين
 

به گفته ي رابين (1970)با وجود اينكه عشق جز عميق ترين و با معناترين احساسات به شمار مي رود، روان شناسان اجتماعي عملاً هيچ توجهي به آن نكرده اند. او مقياسي ساخت با دو نوع اندازه گيري:يكي در مورد پيوند و ارتباط و ديگري در مورد عشق. عامل پيوند شامل مواردي مثل جذابيت، ديدگاه خوب، احترام و دوستي است وعشق شامل عواملي مثل اظهار وابستگي به معشوق، اظهار انحصارطلبي و مسئوليت دربرابر او، اظهار علاقه و ميل به بودن با او. در ميان اين عوامل، عامل جنسي يا جذابيت جنسي به چشم نمي خورد. عشق به عنوان يك نگرش به همراه عناصر رفتاري، شناختي و هيجاني توصيف شده است.
البته كار رابين به عنوان يكي از تلاش هاي سرسختانه براي اندازه گيري تجربي عشق به شمار مي رود. تحقيقات اوبه جاي عشق شهواني به عشق رمانتيك متمركز شده است و تمركز بر حالت غير جنسي حكايت از آن دارد كه اين تحقيق از اين حيث با تحقيقات كنوني مغايرت دارد. (4)

رابرت استرنبرگ
 

استرنبرگ (1988)گفت كه براي تجربه ي عشق كامل-يعني عشقي كه تمام اوصاف عشق را در برداشته باشد-عشق بايد داراي سه مؤلفه باشد؛ يعني صميميت، تعهد و شهوت.
«صميميت»جزء عاطفي است وشامل احساس نزديكي و اشتراك احساسات است. «شور، هيجان و شهوت»جزئي انگيزشي و شامل جاذبه جنسي و احساس شاعرانه ي«عاشق بودن»است. «تعهد»جزء شناختي و بازتابي است و از نيت شخص خبر مي دهد كه از رابطه ي پايدار حكايت دارد. (5)
او معتقد بود كه اگر تعادل اين سه عامل به هم بخورد مفهوم جديدي از عشق شكل مي گيرد كه با مفهوم عشق كامل تفاوت دارد. مثلا اگر فردي نسبت به فرد ديگرفقط احساس صميميت داشته باشد، اينجا بين دو نفر تنها رابطه ي دوستي به وجود خواهد آمد واگر تنها شور، هيجان و شهوت باشد، عشق خياباني شكل مي گيرد. اگر شور، هيجان و شهوت و صميميت باشد و تعهد نباشد، درآن صورت شاهد عشق رمانتيك هستيم واگر رابطه ي صميميت و تعهد بالا و شور و هيجان ضعيف باشد، در‌آن صورت عشق مشفقانه شكل گرفته است.

اريك فروم
 

اريك فروم جزء اولين كساني است كه در روان شناسي در باب عشق مطالبي نوشته اند. اما با وجود اهميت و شهرت او، علمي نبودن و نداشتن پشتوانه ي پژوهشي يكي از انتقادات وارد بر اوست. البته به دليل جايگاه و شهرت فروم در روان شناسي نمي توان ديدگاه هاي او را كاملاً ناديده انگاشت. (6)

جان لي
 

جان لي در دهه ي 1970 با اجراي تحقيقات در پي اين بود كه مردم چگونه عشق را با همه گونه هايي كه دارد تجربه مي كنند. او قصد داشت با اين كار ازجريان عشق در غرب افسانه زدايي كند. لي سبك هاي عشق را به رنگ تشبيه كرد. طيف گسترده اي، از رنگ هاي اصلي تا رنگ هاي ثانوي را تشكيل مي دهند، رنگ هاي ثانوي از تركيب رنگ هاي اولي تشكيل مي شوند. شبيه به همين مسئله در عشق نيز هست. عشق به دو طيف اولي و ثانوي تقسيم مي شود. سبك هاي عشق اولي عبارت اند از:
- عشق پرشور:جذابيت بدني و عاطفي شديد؛
- عشق نمايشي:نمايش عشق را بازي كردن؛
- عشق دوستانه:عشق مبتني بر دوستي.
عشق هاي ثانوي كه از تركيب اين سه عشق اولي تشكيل شده است به سه نوع تقسيم مي شوند:
1. عشق منطقي:تركيبي از سبك عشق نمايشي و سبك عشق دوستانه است. اين افراد ارزيابي معقول انجام مي دهند؛ مثل اينكه صفاتي را كه يك ازدواج خوب به آن احتياج دارد مطالبه مي كنند و معشوق خود را مطابق معيارهايشان.
2. عشق وابسته ي وسواسي:تركيبي از سبك عشق پرشور وسبك عشق نمايشي است و مستلزم انحصار، وسواس، اضطراب و رفتارهاي پرشور است.
مسائل جنسي بيمه ي اين عشق است. آنها اغلب مضطرب يا ناايمن هستند و مي توانند به صورت افراطي حسود باشند. عاشقان وابسته وسواسي به خوبي به درمان پاسخ مي دهند و اغلب ازاين سبك رهايي پيدا مي كنند.
از ويژگي هاي عشق وابسته ي وسواسي، سختي كشيدن، حسادت، وسواس و سيري ناپذيري است. آنها اغلب عزت نفس پايين دارند و اهميت زيادي به روابطشان مي دهند. آنها در رابطه بامعشوقشان از صفات ملكي و صفات تفضيلي استفاده مي كنند، احساس مي كنند كه آنها به معشوقشان احتياج دارند. آنها معشوقشان را به شيوه اي اتفاقي پيدا مي كنند. اين سبك ازعشق رايج ترين سبك هاي عشق است كه معمولاً در نوجواني و اوايل بزرگسالي بيشترين بسامد را دارد و تقريباً مي توان گفت معادل همان عشق هاي آتشين دوران جواني است كه در دانشگاه ها، مدارس در كل سطح جامعه شاهد آن هستيم و مقاله ي حاضر نيز عمدتاً به همين نوع از عشق نظر دارد. لذا نبايد با سبك هاي ديگر دوستي ها خلط شود.
3. عشق ايثارگرانه:تركيبي ازسبك عشق پرشور وسبك عشق دوستانه مي باشد كه معمولاً بشردوستانه، رفاقتي و البته شديد است. لي يادآوري كرد كه اين نوع عشق با ايدئولوژي مسيحي هم آهنگ است، اما در جوامع سكولار امروز غربي بسيارنادر است؛ با وجود اين ممكن است در جوامع ديگر يافت شود.
عشق ايثارگرانه، قرباني و محاصره كردن تمام عيار خود است. عشاق ايثارگر، اغلب، گرايش هاي معنوي دارند. عاشقان ايثارگر، معشوقشان رابه عنوان قديس مشاهده و آرزو مي كنند كه درخدمتشان باشند. عاشقان ايثارگر سرانجام مي توانند به اين احساس برسند كه از آنان سوء استفاده شده است. حالت پيشرفته عشق ايثارگرانه دربخشندگي آن است. (7)

سوزان هندريك و كلايد هندريك
 

هندريك و هندريك(1986 و 1990) با ساختن مقياس نگرش سنجش عشق كوشيدند مفاهيمي راكه لي درباره ي عشق گفته عملياتي كنند. از مقياس آنها به طور گسترده درتحقيقات عشق استفاده شد؛ اما آنها هيچ توجيه نظري گسترده اي براي مقياس خود انجام ندادند. آنان متذكر شدند كه بيشتر اين كار، بر اساس نظريه ي جان لي به سامان رسيده است تا اينكه مستقلاً خود آنها يك مقياس ايجاد كنند. آنها معتقدند كارشان به يك تحقيق علمي و جامع نياز دارد.
سبك هاي عشق ممكن است تغيير كند، همان طور كه روابط تحول پيدا مي كند؛ مثلاً با نزديك شدن به آخر عمر سبك هاي عشق از سبك عشق پرشور به سوي سبك هاي عشق دوستانه و منطقي حركت مي كند. (8)

پي نوشت ها :
 

* دانشجوي دكتري پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
** استاد دانشگاه علامه طباطبايي.
1. Erose, Ludus, Storge, pragma, mania,Agape.
2. Subjective Well being.
3. ر.ك: دانيل گلمن، هوش هيجاني، ترجمه پارسا.
4.Rubin, Z, "Measurment of romantic love" , Journal of personality & social psychology, 16, p.265-273.
5. sternberg, R. et al,. The psychology of love, p 253.
6. ر.ك: اريك فروم، هنر عشق ورزيدن، ترجمه پوري سلطاني، چاپ هيجدهم.
7. Lee,J. A, colours of lofe: An exploration of the ways of loving, p.250-263.
8. Hendrick , s& Hendrick, C, "A Theory and Method of love", Journal of personality social psychology,v50, p. 2.
 

منبع: نشريه روان شناسي و دين شماره 11



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط