بررسي رابطه باورهاي غيرمنطقي اليس و پرخاشگري دانش آموزان دختر پايه سوم مقطع راهنمايي شهر بهبهان (2)
بحث و نتيجه گيري
يافته حاصل از تحقيق حاضر در اين زمينه با نتايج تحقيقات انجام شده توسط هارت، تورنر، هيتز، كاردوزو و پاراز؛ معتمدين و عبادي و عزتي راد، همسو و هماهنگ است و يافته هاي پژوهشي آنها را تاييد مي كند.اين پژوهشگران تبيين مي كنند كه هرگاه باورهاي غيرمنطقي بالا باشد پرخاشگري افزايش مي يابد.
در تبيين احتمالي تاييد اين فرضيه شايد يكي از بهترين تبيين ها، نظريه عقلاني - عاطفي- رفتاري اليس (1) باشد، زيرا وي معتقد است كه وقتي حادثه فعال كننده اي رخ مي دهد (A)، رفتاري كه از فرد سر مي زند به طور مستقيم از اين حادثه فعال كننده ناشي نمي شود، بلكه بين حادثه فعال كننده و رفتار فرد، (B) و تفكرات فرد و در حقيقت، نظام باورهاي وي قرار دارد كه بر چگونگي و نوع رفتارهاي وي تاثير مي گذارد. بنابراين، رفتاري مانند پرخاشگري مي تواند به عنوان پيادمد (C) باورهاي غيرمنطقي فرد باشد. حال به نظر مي رسد كه وقتي حادثه فعال كننده اي براي دانش آموزان اتفاق مي افتد، دانش آموزاني كه ميزان باورهاي غيرمنطقي آنها بيشتر است تحت تاثير نظام باورهاي غيرمنطقي خود دست به رفتار پرخاشگرانه زده، در حالي كه رفتار پرخاشگرانه بيشتر حاصل فرايند باورها و تفكرات غيرمنطقي خود آنهاست تا حادثه ي فعال كننده. همچنين به نظر مي رسد، پرخاشگري در افراد پرخاشگر، مانند دانش آموزان پرخاشگري كه ميزان پرخاشگري را در پرسش نامه پژوهش حاضر گزارش كرده اند، به صورت يك باور و ايده ثابتي در آمده است كه در مقابل هر پديده اي كه اتفاق مي افتد، بايد با پرخاشگري برخورد كرد. تكرار اين نوع رفتار، اعتقاد به آن را به صورت يك باور غلط و غيرمنطقي در مي آورد. حال آنكه عكس اين قضيه صادق است و باورهاي غيرمنطقي نيز مي توانند در طول زمان، رفتارهاي غيرمنطقي مانند پرخاشگري را نيز در پي داشته باشند.
اين يافته، تاييدي بر نظريه عقلاني- عاطفي- رفتاري اليس است، چرا كه وي معتقد است باورها و افكار فرد بر رفتار وي تاثير مي گذارند و اين نوع باورهاي فرد است كه تعيين كننده رفتارهاي اوست نه حادثه ي فعال كننده يا همان اتفاقي كه رخ داده است. طبق اين ديدگاه، پرخاشگري رفتاري است كه پيامد باورهاي غيرمنطقي فرد است و هرچه ميزان باورهاي غيرمنطقي فرد بالاتر باشد، ميزان پرخاشگري وي نيز بيشتر خواهد بود.
همچنين اين يافته، تاييدي بر نظريه انتقال برانگيختگي است كه به تعامل هيجان و شناخت در شكل گيري رفتار پرخاشگرانه توجيه مي كند. بر اساس اين نظريه، افكار مي توانند ما را به ارزيابي وقايع هيجاني برانگيزنده هدايت كنند و بدين وسيله بر چگونگي واكنش ما در مورد آن وقايع تاثير بگذارند. بنابراين به نظر مي رسد كه داشتن باورهاي غيرمنطقي به عنوان شناخت عمل كرده و پرخاشگري كه حاصل چنين شناختي است، تعامل هيجان- پرخاشگري را ايجاد مي كند. آلبرت اليس نوع خاصي از درمان شناختي به نام درمان عقلاني- عاطفي - رفتاري (REBT) ابداع كرده است. REBT بر اين مقدمه و پيش فرض استوار است كه مردم، هشيارانه تصميم مي گيرند كه چگونه فكر و احساس كنند. در اين ديدگاه، مردم مشكلات عاطفي و احساسي خود را از طريق تفكر غيرمنطقي يا آنچه اليس آن را باورهاي غيرعقلاني مي نامد، به وجود مي آورند. اليس مي گويد كه بدون در نظرگرفتن وراثت و تربيت، افراد مي توانند به صورت هوشيارانه، تصميم به تغيير روش تفكر خود بگيرند، به طوري كه بتوانند مشكلات خود را با «نزاع» با باورهاي خود يا «عملي تر» فكر كردن، حل كنند. (2)
به عقيده اليس، (3) بنيان گذار درمان عقلاني - عاطفي- رفتاري، اختلال عاطفي و به خصوص آنچه امروز نوروتيك يا روان آزردگي ناميده مي شود، خاستگاه هاي متعدد شناختي، عاطفي و رفتاري دارد كه نه تنها از شناخت و تفكر ناشي مي شود، بلكه به طور عمده تحت تاثير آن است. او معتقد است انسان اساساً آسيب پذير متولد مي شود و به مرور زمان در محيط فيزيكي و اجتماعي او رفتار سالم و ناسالم از تعامل بين آمادگي هاي ذاتي و محيط بيروني، به ويژه محيط اجتماعي شكل مي گيرد. او مي گويد: انسان ها به ندرت تفكرات، احساس ها و رفتارهاي خالص دارند. آنها حاصل تعامل بين جنبه هاي مختلف هستند و عواطف و تفكر آنها آن قدر به هم وابسته اند كه گاهي به جاي يكديگر به كار مي روند. اليس بر عوامل شناختي و به خصوص اعتقادات نامعقول انسان ها در ايجاد اختلالات رواني تاكيد دارد. او بر اين باور است كه انسان ها غالباً با بايد ها و حتماً هايي روبه رو هستند كه آنها را از تعامل با ديگران گرفته اند. به نظر وي انسان ها بايد بتوانند اين بايدها و حتماً هاي مطلق خود را زير سؤال ببرند. وي معتقد است كه معمولاً انسان ها مي خواهند از تنهايي خويش، روابط اجتماعي خويش، روابط جنسي خويش با ديگران يا از كاركردن و تفريحات خويش لذت ببرند، ولي عقايد معيوب آنها اجازه نمي دهد به هدفشان برسند. اعتقادات غلط باعث نگاه غلط و رفتار غلط مي شوند. وقتي انسان ها معتقدند بايد هماني اتفاق بيفتد كه آنها مي خواهند، اختلال عاطفي ايجاد مي شود. اين اختلال، به ويژه وقتي پيش مي آيد كه تحمل ناكامي شخص كم است. عقايد نامعقول از ديدگاه اليس سه دسته اند: توقع از خود، توقع از ديگران، توقع از دنيا و زندگي كه اليس براي اشاره به تمام اظهاراتي كه در آنها «بايد» به كار مي رود از اصطلاح «بايد انديشي» استفاده مي كند. برخي از اعتقادات نامعقول از نظر اليس عبارت است از:
1. اعتقاد نامعقول در مورد كفايت و موفقيت؛ 2. اعتقاد نامعقول در مورد عشق و تاييد؛ 3. اعتقاد نامعقول در مورد مظلوم واقع شدن؛ 4. اعتقاد نامعقول در مورد آرامش و امنيت. به نظر اليس هرچه اين عقايد فراوان تر باشند، انسان در برابر اختلال رواني آسيب پذيرتر مي شود. اين را هم به خاطر داشته باشيد كه: انسان هايي كه احساس بدبودن يا بي ارزشي مي كنند كساني هستند كه براي نظرات و ارزش هاي ديگران اهميت بسياري قائل اند. (4)
اليس اختلالات رفتاري را زاده تفكر خيالي و بي معناي انسان مي داند به همين دليل وجود چند اعتقاد را در ذهن خود غيرمنطقي مي داند:
انتظار تاييد از ديگران
زياده از خود انتظار داشتن
سرزنش كردن
واكنش به ناكامي
بي مسئوليتي عاطفي (كنترل هيجاني)(17)
نگراني زياد توام با اضطراب(توجه مضطربانه)(20)
اجتناب از رويارويي با مسائل(مشكلات)
وابستگي
درماندگي نسبت به تغيير
كمال طلبي (كمال گرايي)
سالاري فر (35) بيان مي دارد كه ايمان به خدا موجب مي شود نگرش فرد به تمام هستي، هدف دار و معنادار باشد. عدم ايمان به خدا موجب مي شود كه فرد انسجام و آرامش نداشته باشد و همين امر موجب ضعف و منشا اختلاف هاي بسياري در زندگي مي شود. مذهب باعث صبر و بردباري، احساس همدلي و انعطاف پذيري در روابط با ديگران مي شود.
مارش و دالاس (36) خاطر نشان مي سازند كه اعمال مذهبي از لحاظ درون فردي، فرد را قادر مي سازد تا از لحاظ فيزيولوژيكي، شناختي و عاطفي، پرخاشگري و خشمش را كنترل كند. اين امر به او كمك مي كند تا مسئوليت اعمال خود را در تعارض ها بپذيرد و از لحاظ بين فردي، شرايطي ايجاد كند كه فرد هنگام پرخاشگري و خشم، به خدا توجه كند.
عشق و ايمان به مبدا يكتاست كه مي تواند بشر را، هادي و آرامش بخش باشد، به او تفكر صحيح بخشد و تكاپوي وي را نظم دهد و در برابر ناملايمات، استوار و راسخ بدارد كه او خود فرموده است «آگاه باشيد كه دلها تنها با ياد خدا آرام مي گيرد». (رعد: 28). (37)
انسان گاه پس از چند قرن دوري از عقيده و آرمان هاي الهي، دست خويش را تهي تر از هميشه يافته و در گرداب سرگرداني ها فرو افتاده است، بايد دريابد كه ديگر بار، رو به سوي اعتقادات عميق خويش آورده و با ايمان و اعتقادات ديني اصيل كه پيوندي راستين با خداوند را طراحي مي نمايد، ارتباطي خالصانه يابد و حيات خويش را بر اساس ايمان پي ريزي نموده و هدف هاي خود را بر اين اساس، بنياد سازد و خود را در اين مسير دريابد و بالاخره با بازگشتي زيبا به سوي تنها معبود جهان خلقت، مسير صحيح تكامل انسانيت را جلوه گر سازد.
عميد زنجاني (38) معتقد است كه آرامش، نتيجه ايمان مذهبي است و نه علت آن. آرامش حالتي است كه انسان معتقد به مذهب بر اثر عوامل ايمان، به آن دست مي يابد، بدون آنكه اين حالت در كشيده شدن وي به مذهب تاثير داشته باشد. اصولاً انسان به اين دليل كه آرامش يابد به مذهب كشيده نمي شود، بلكه پس از آنكه معتقد شد اين حالت را به دست مي آورد.
شرقاوي (39) درباره آرامش و سكينه برگرفته از ايمان مي گويد كه اگر بخواهيم خصيصه جامع و فراگيري براي شخصيت ايماني يك فرد مؤمن ياد كنيم، بايد بگوييم اين خصيصه عبارت از سكينه و آرامش اوست. بنابراين، آرامش، حالت مشخص و مستقلي است كه حاكي از توانايي انسان در تسلط بر مملكت دروني و فرمانروايي و تدبير او بر خويشتن است. آرامش مؤمن خصوصيت ويژه اي است كه نمايانگر انسجام روان او و رام بودن نفس از نظر خضوع و رهوار بودن در برابر صاحب آن مي باشد.
پريور (40) معتقد است كه پرستش خداي يگانه، حافظ سلامت جسم و روان انسان است كه سبب ايجاد شخصيت مقاوم و مبارز مي گردد و انسان را آن قدر متكي به مشيت الهي مي گرداند كه از هيچ مشكلي نمي هراسد و از هيچ گرفتاري و برخوردي شكايت نمي كند و در نتيجه، زندگي سالم و با نشاطي به او مي بخشد كه به خوبي مي تواند با اقناع غرايز خود به سوي هدف هاي صحيح و مفيد در راه عشق حقيقي رهسپار شود و از رنج روزگار، رهايي يابد. انسان متدين هرچه بيشتر به خصال انساني آراسته باشد سبب تقويت مراكز رواني مغز مي گردد و سلامت جسمي و رواني فرد را نيز تامين مي كند.
نتايج تحقيق، بيانگر اين مطلب است كه دين مي تواند به عنوان عاملي در بهتر زيستن بشر و ايجاد يك اجتماعي سالم نقش ايفا نمايد و انسان در سايه دين و توكل بر خداوند تبارك و تعالي مي تواند از باورهاي غيرمنطقي خود كه در نهايت به خشم و پرخاشگري و اختلالات رواني مي انجامد جلوگيري كند.
پي نوشت ها :
* عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد بهبهان.
** عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد دزفول.
1. Ellis, A, Rational- Emotive Therapy, In Four psychotherapies, edited by R. Corsini, PP. 167-206. Itasca, III: peacock.
2.ر مشاك، «مقايسه باورهاي غيرمنطقي، حمايت اجتماعي و اضطراب اجتماعي دانش آموزان دختر داراي مادران شاغل و غيرشاغل دبيرستان هاي شهر اهواز»، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه آزاد اسلامي واحد اهواز. ص154.
3. Ellis, A, Humanistic psychotherapy, The rational - emotive approach, p. 15-17.
4. ر مشاك، همان.
5. م تقي پور، «باورهاي غيرمنطقي و آشفتگي هاي رواني»، مجله بهداشت جهان، ش3، دوره 12، ص55-52.
6. ع شفيع آبادي و غ ر ناصري، همان.
7. م تقي پور، همان.
8. ع شفيع آبادي و غ ر ناصري، همان.
9. م تقي پور، همان.
10. جورج آر. ال، كريستياني تي. اس. همان.
11. م تقي پور، همان.
12. جورج آر. ال، كريستياني تي. اس. همان.
13. م تقي پور، همان.
14. اليس آ، و هارپر، ر. زندگي عاقلانه، ترجمه مهرداد فيروزبخت، ص119.
15. ع شفيع آبادي و غ ر ناصري، همان.
16. اليس آ، و هارپر، ر، همان.
17. emotional irresponsibility.
18. م تقي پور، همان.
19. ع شفيع آبادي و غ ر ناصري، همان.
20. anxious over concern (future problem).
21. م تقي پور، همان.
22. اليس آ، و هارپر، ر، همان.
23. ع شفيع آبادي و غ ر ناصري، همان.
24. همان.
25. م تقي پور، همان.
26. ع شفيع آبادي و غ ر ناصري، همان.
27. م تقي پور، همان.
28. اليس آ، و هارپر، ر، همان.
29. م تقي پور، همان.
30. ع شفيع آبادي و غ ر ناصري، همان.
31. جورج آر. ال، كريستياني تي. اس. همان.
32. م تقي پور، همان.
33. ع شفيع آبادي و غ ر ناصري، همان.
34. م تقي پور، همان.
35. ح عليپور بهبهاني، همان.
36. همان.
37. قرآن مجيد، ترجمه مهدي الهي قمشه اي.
38. ح عليپور بهبهاني، همان.
39. همان.
40. همان.
اليس آ، و هارپر، ر. زندگي عاقلانه، ترجمه مهرداد فيروزبخت، تهران، رشد، 1383.
استاديان، مريم، «اثر بخشي مشاوره گروهي بر عزت نفس و اضطراب امتحان دانش آموزان دختر پايه سوم مقطع راهنمايي شهر بهبهان»، پايان نامه كارشناسي ارشد رشته مشاوره، واحد علوم و تحقيقات خوزستان.
تقي پور، م، «باورهاي غيرمنطقي و آشفتگي هاي رواني»، بهداشت جهان، ش3، دوره 12، 1377.
جورج آر. ال.، كريستياني تي، اس، روانشناسي مشاوره (مشاوره ها، نظريه ها و كاربردها و اهداف و فرآيندهاي مشاوره و روان درمانگري)، ترجمه رضا فلاحي و محسن حاجيلو، تهران، رشد، 1377.
شفيع آبادي، ع و ناصري، غ ر،نظريه هاي مشاوره و روان درماني، تهران، مركز نشر دانشگاهي، 1365.
عبادي، غ و معتمدين، م، «بررسي ساختار عاملي آزمون باورهاي غيرمنطقي جونز در شهر اهواز»، دانش و پژوهش در روان شناسي، سال هفتم.
عبادي، غ و معتمدين، م، «نقش باورهاي غيرمنطقي و پرخاشگري بر عملكرد تحصيلي دانش آموزان پسر دوره متوسطه شهر تبريز»، دانش و پژوهش در علوم تربيتي، سال چهارم، شماره 14، 1386.
عزتي راد، م، «بررسي باورهاي هنجاري كودكان و نوجوانان شهر شيراز درباره پرخاشگري و رفتارهاي پرخاشگرانه»، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشكده روان شناسي و علوم تربيتي دانشگاه الزهرا عليه السلام، 1378.
ح عليپور اصفهاني، «بررسي رابطه رضايت زناشويي و خودپنداره در دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي واحد بهبهان»، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقيقات اهواز، 1385.
قائمي، ع، سازندگي و تربيت دختران، انجمن اوليا و مربيان، 1380.
مشاك، ر، «مقايسه باورهاي غيرمنطقي، حمايت اجتماعي و اضطراب اجتماعي دانش آموزان دختر داراي مادران شاغل و غيرشاغل دبيرستان هاي شهر اهواز»، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه آزاد اسلامي واحد اهواز، 1385.
Ellis, A, Rational- Emotive Therapy, In Four psychotherapies, edited by R. Corsini, PP. 01970.. Istasca, III: peacock.
Ellis, A, Humanistic psychothrapy, The rational - emotive approach, new york: crown and MC Grww- Hill, 1973.
Haree, R,. & Lamb, R, The Encyclopedic Dictionary of psychology, Oxford, England: Basil Black well, 1983.
Hart, K, Tunrner et al,.. Life stress and anger: Moderating effects of type and irrational beliefs, Available at, 2002.
Kerjcie, R. V, & Morgan, D. W, Determinunng sample size for research, Actiities, Educational and pasychological Measurments, 30, 1970
منبع: نشريه روان شناسي و دين شماره 11