درس‏ها و عبرت‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سياسى(1)

درس‏هاى عاشورا همواره بحثى زنده،حيات‏بخش و حركت‏آفرين است. هر چنداين رويداد در مكان و زمان محدودى بهوقوع پيوست اما درس‏هاى آن ويژه زمان ومكان خاصى نيست. عدالت‏خواهى وستم‏ستيزى، عزت، پاسدارى از اسلام وارزشهاى اسلامى، شهادت در راه خدا، جمعميان سياست و معنويت، امر به معروف ونهى از منكر از جمله درس‏هاى مهم درعرصه رفتارسياسى رويداد عاشورا است.
پنجشنبه، 18 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
درس‏ها و عبرت‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سياسى(1)

درس‏ها و عبرت‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سياسى(1)
درس‏ها و عبرت‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سياسى(1)


 

نویسنده : محمدصادق مزينانى




 

درس‏ها و عبرت‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سياسى
 

يكى از اساسى‏ترين ابعاد حادثهعاشورا، درس‏ها و عبرت‏هاى ايننهضت‏است.
درس‏هاى عاشورا همواره بحثى زنده،حيات‏بخش و حركت‏آفرين است. هر چنداين رويداد در مكان و زمان محدودى بهوقوع پيوست اما درس‏هاى آن ويژه زمان ومكان خاصى نيست. عدالت‏خواهى وستم‏ستيزى، عزت، پاسدارى از اسلام وارزشهاى اسلامى، شهادت در راه خدا، جمعميان سياست و معنويت، امر به معروف ونهى از منكر از جمله درس‏هاى مهم درعرصه رفتارسياسى رويداد عاشورا است.
نويسنده پس از تبيين مسائل ياد شدهو بيان نمونه‏هايى از آن در كلام و رفتارامام حسين(ع)، به بررسى عبرت‏هاىعاشورا مى‏پردازد. وى تحليل عواملزمينه‏ساز حادثه عاشورا را مايه عبرتجامعه اسلامى و نظام دينى دانسته،مهم‏ترين آن‏ها را تحت عنوان دگرگونىارزش‏ها و آرمان‏هاى حاكم بر جامعه نبوىو كوتاهى خواص از انجام رسالت خود،بازگو مى‏نمايد. جدايى مردم از اهل‏بيت(ع)و دنياگرايى خواص از جمله موضوعاتىاست كه در اين بخش مورد توجه قرارگرفته است.

مقدمه
 

در باره رويداد عاشورا بسيار گفته و نوشته‏اند. باز هم جاى گفتن و نوشتن باقى است، چراكه اين رويداد از چنان ابعاد بزرگ و گسترده‏اى برخوردار است كه هر چه بيش‏تر به تحليل وبررسى آن پرداخته شود زواياى نوتر و تازه‏ترى از آن آشكار خواهد شد.
قيام عاشورا از سال 61 هجرى تا امروز همچون چشمه‏اى جوشان و خروشان از آبزلال و گواراى خود تشنگان معرفت و حقيقت را سيراب كرده، و الهام‏بخش بسيارى ازنهضت‏هاى حقّ عليه باطل بوده است. انقلاب اسلامى، به رهبرى امام خمينى(ره) از عاشوراالهام گرفت. ماندگارى و پايايى آن نيز در گرو بهره‏گيرى از درس‏ها و عبرت‏هاى آن است.درس‏هاى عاشورا در گستره زمان و زمين همچنان ادامه دارد، چرا كه در ادبيات عاشوراآمده‏است:
«كلّ يوم عاشورا و كل ارض كربلا و كل شهر محرم.»
[1]
يعنى درگيرى حقّ‏جويان و عدالت‏خواهان با باطل و ستمگران هميشگى است. رويدادعاشورا در تاريخ همواره قابل تكرار است. از اين روى، عاشورا رسالت بزرگى را بر دوشهمه دينداران به ويژه آگاهان جامعه نهاده است. همگان پس از شناخت ابعاد آن موظف‏اندخود و جامعه خود را با آن مقايسه و از آن درس و عبرت بياموزند، چرا كه زنده بودن تاريخ بهترسيم و تصويب آن و سنجش خودمان با آن است.
سخن ما در اين گفتار با عنوان : «درس‏ها و عبرت‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سياسى»در باره يكى از اساسى‏ترين ابعاد اين حادثه بزرگ است كه در دو بخش آن را پىخواهيم‏گرفت:
الف. درس‏هاى عاشورا؛
ب. عبرت‏هاى عاشورا.
پيش از آن يادآورى چند نكته مفيد و مناسب مى‏نمايد:

1. تفاوت درس و عبرت
 

درس گرفتن از قيام عاشورا يعنى گفتار و رفتار عاشورائيان را در زندگى فردى واجتماعى، الگو و اسوه قراردادن. در نهضت عاشورا با قهرمانان و الگوهايى روبه رو هستيمكه با گفتار و رفتار خود حادثه‏اى بس بزرگ آفريدند، حادثه‏اى كه مى‏توان براى شيعه و مسلمانان بلكه همه جهانيان الگوى مناسب و كارآمدى باشد.
عبرت: واژه «عبرت» از ريشه «عبور» و گذشتن از چيزى به چيز ديگر است.
به اشگ چشم «عبره» گفته مى‏شود،
[2] چون اشگ از چشم عبور مى‏كند. در تعبير خوابنيز، اين واژه به كار رفته، چون انسان را از ظاهر به باطن منتقل مى‏كند. به همين مناسبت بهحوادثى كه به انسان پند دهد «عبرت» گويند، چون انسان را به يك سلسله تعاليم كلّىراهنمايى مى‏كند.
[3]
بنابراين، عبرت‏آموزى يعنى از حال به گذشته رفتن و گذشته را بررسى و از آن پند گرفتناست. عبرت‏آموزى از حادثه عاشورا به اين معناست كه انسان همواره آن را مورد مطالعهقرار داده و جامعه خود را با آن مقايسه كند تا بفهمد در چه حال و وضعى قرار دارد، چه چيزىاو را تهديد مى‏كند و چه چيزى براى او لازم است.
با اين بيان، تفاوت اساسى بين درس و عبرت وجود ندارد؛ چرا كه عبرت‏آموزى نوعديگرى از درس است، امّا درس از راه عبرت‏گيرى. با اين توضيح كه ما در درس‏آموزىنقطه‏هاى اوج و خوبى‏ها را مى‏بينيم و آن‏ها را به عنوان اسوه و سرمشق معرفى مى‏كنيم. امّا درعبرت‏آموزى، تنها به خوبى‏ها و الگوهاى مثبت نگاه نمى‏كنيم بلكه بدى‏ها و زشتى‏ها ونامردمى‏ها را نيز مى‏بينيم و از آن به گونه‏اى ديگر درس مى‏آموزيم. به گفته استاد شهيدمطهرى: حادثه عاشورا دو صفحه دارد: سفيد و نورانى، تاريك و سياه. صفحه سفيدقهرمانانى چون امام حسين(ع) و قمر بنى‏هاشم و صفحه سياه قهرمانانى چون يزيد، ابن زيادو عمر سعد دارد. در بحث عبرت‏ها به صفحه سياه و تاريك و جنايت‏هاى آنان نيزتوجّه‏مى‏شود.

2. اهميت بحث در انديشه اسلامى
 

هر چند برخى درس‏آموزى و عبرت‏گيرى از تاريخ را نفى كرده‏اند،
[4] ولى بر اساس بينشاسلامى، اين موضوع مورد تأييد و تأكيد منابع دينى ماست. قرآن و روايات در بسيارى ازموارد ما را به درس‏آموزى و عبرت‏گيرى از تاريخ فرا خوانده‏اند. از باب نمونه: قرآن پس ازطرح داستان حضرت يوسف و برادرانش و همچنين انحراف زليخا و عفاف و پاكدامنىيوسف و ديگر مسائل مى‏فرمايد:
«لقد كان فى قصصهم عبرة لاولى الالباب؛
[5]
در قصه‏هاى آنان براى صاحبان خرد عبرت است.»
امامان بزرگوار شيعه نيز بر اين مسأله تأكيد كرده‏اند. به عنوان نمونه: على(ع) به يكى ازكارگزارانش مى‏نويسد:
«و اعتبر بما مضى من الدنيا لما بقى منها، فان بعضها يشبه بعضاً و آخرها لاحقٌ باوّلها؛
[6]
از گذشته دنيا، براى مانده و آينده آن پند و عبرت گير. چرا كه پاره‏هاى تاريخ با يكديگرهمانندند و پايانش به اوّلش مى‏پيوندد.»
آيات و روايات در اين باره فراوان است. در اين‏جا به همين دو نمونه بسنده مى‏كنيم.

3. ابعاد بحث
 

عبرت‏هاى عاشورا، از دو زاويه درخور بحث و بررسى است:
الف. از بعد تاريخى: از اين بعد محقّق با مطالعه و تحليل چند مقطع از تاريخ اسلام بهعلت يا علل اين فاجعه بزرگ دست مى‏يابد. چرا كه اين قيام بزرگ بدون مقدمه و زمينه قبلىنبود بلكه مقدمات بسيار از دير زمان زمينه‏هاى آن را فراهم كرده بود. بنابراين، اگر از اين بعدبخواهيم به اين رويداد نگاه كنيم بايد به حدود پنجاه سال پيش از آن برگرديم و پس از بررسىحوادث گذشته به تحليل روى كارآمدن يزيد و فاجعه عاشورا بپردازيم.
ب. از بعد نظرى: در اين‏جا به اصول و عواملى كه در اين رويداد نقش داشته‏اند بايدپرداخته شود. به ديگر سخن، در فرهنگ اسلامى، تعيين سرنوشت جامعه و تاريخ به دستانسان است:
«ان الله لا يغيّر ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم.
[7]
ذلك بان الله لم يك مغيراً نعمة انعمها على قوم حتى يغيروا ما بانفسهم.»
[8]
جامعه و تاريخ همانند ديگر پديده‏ها داراى ضابطه و قانون است، و قوانين حاكم بر آنهاهمانند قوانين حاكم بر ديگر پديده‏ها ثابت و غير قابل تغيير است:
«و لن تجد لسنّة الله تبديلا.»
[9]
خداوند حتى به جامعه مؤمنان خطاب مى‏كند كه اگر آنان از ايمان خويش روى برگردانندطولى نخواهد كشيد كه گروهى را جايگزين آنان خواهد كرد.
[10]
بر اين اساس پيدايش، بقا، رشد و حركت و نابودى جوامع در گذشته و حال و آينده پيرواصول و قانونهايى است كه با دقت در منابع و متون دينى مى‏توان به پاره‏اى از آن‏ها و يا همهآن‏ها دست يافت. در اين گفتار، در صدد بيان و تشريح اين اصول نيستيم، بلكه مى‏خواهيم بامطالعه تاريخ، اصولى و عواملى را كه سبب رويداد عاشورا شده‏اند شناسايى كنيم. در اين
نگاه هر چند مطالعه و تحليل مقاطع گذشته تاريخ در پنجاه سالپس از رحلت پيامبر اسلام(ص) براى پژوهش‏گر لازم است ولىطرح همه آن ضرورتى ندارد، پژوهش‏گر از آن تحقيقات در ايننگاه بهره مى‏گيرد.
هر چند هر دو نگاه مفيد درس‏آموز است، ولى در اينپژوهش حادثه كربلا را از نگاه دوّم مورد بحث قرار مى‏دهيم،يعنى به پاره‏اى از اصول و عواملى كه زمينه‏ساز حادثه عاشوراشده‏اند اشاره خواهيم كرد.
4. از قيام عاشورا تحليل‏هاى گوناگونى ارائه شده است. يكىآن است كه عاشورا از اسرار الهى و تكليفى ويژه براىامام‏حسين(ع) بوده است و هيچ فرد و يا معصوم ديگرى چنينوظيفه‏اى نداشت است.
[11] اگر اين تحليل را بپذيريم، سخن گفتناز عاشوراهاى ديگر و همچنين درس و عبرت‏گيرى از رويدادعاشورا در ابعاد گوناگون از جمله در عرصه رفتار سياسى بى‏معنىخواهد بود، چرا كه وظيفه اختصاص مجالى براى الگوبردارىباقى نمى‏گذارد. ولى اين تحليل از سوى متفكران اسلامى، ازجمله شهيد مطهرى به عنوان يكى از تحريف‏هاى معنوى عاشورانقد و ردّ شده است.
[12] امّا در تحليل‏هاى ديگر حركت و قيامامام(ع) مى‏تواند الگو و سرمشق هر مسلمانى به ويژه رهبرانجامعه باشد. همان‏گونه كه خود آن حضرت خواستار آن بوده‏اند:«و لكم فىّ اسوة».
[13] بنابراين، قيام امام‏حسين(ع) از ابعاد گوناگونمادّى و معنوى، فردى و اجتماعى، اخلاقى، سياسى، نظامى،فرهنگى مى‏تواند الگو و سرمشق باشد. و در نتيجه استنتاجسنّت‏ها و قواعدى از اين حادثه در وضعيتى همانند وضعيتروزگار امام‏حسين(ع) امكان‏پذير خواهد بود.

درس‏هاى عاشورا
 

درس‏هاى عاشورا همواره بحثى زنده، حيات‏بخش و حركت‏آفرين است. هر چند اين رويداد در مكان و زمانمحدودى به وقوع پيوست، امّا درس‏هاى آن ويژه زمان و مكانمشخصى نيست. اگر تا ديروز عده‏اى مى‏پنداشتند كه عاشوراحادثه‏اى مقطعى است، امروز با توجه به تعاليم عاشورايى امامخمينى و در نتيجه استقرار حكومت اسلامى، بايد به عنوانرويدادى تلقّى شود كه در طول تاريخ مى‏تواند درس‏آموز بوده وپايه‏هاى ستم و استبداد را از بيخ و بن براندازد:
«واقعه عظيم عاشورا از سال 61 هجرى تا خرداد 42 و از آنزمان تا قيام حضرت بقيةالله ارواحنا لمقدمه الفداه، در هرمقطعى انقلاب‏ساز است.»
[14]
پس از سال 61 هجرى، اين رويداد در عرصه رفتار سياسىالگوى بسيارى از حركت‏ها شده است: حركت توّابين، مردممدينه، قيام مختار، نهضت زيدبن على، قيام محمد نفس زكيّه وابراهيم فرزندان عبداللّه...تا قيام و نهضت مقدس ملت ايران بهرهبرى امام خمينى همه و همه با الهام از عاشورا سازماندهىشده‏اند. اقبال لاهورى، استقلال و نجات پاكستان را مرهون قيامعاشورا دانسته است.
[15] گاندى، نيز، نهضت عاشورا را الهام‏بخشخود در رهايى هندوستان مى‏داند.
[16] ما در اين مقال، در صددتجزيه و تحليل قيام و انقلاب‏هايى كه در پى رويداد عاشوراصورت گرفته‏اند نيستيم و همچنين در پى صداقت و يا درستى ونادرستى اين نهضت‏ها نيز نيستيم؛ ما بر آنيم كه اشاره كنيم كهرويداد عاشورا در گذشته در عرصه رفتار سياسى منشأحركت‏هايى عليه حاكمان ستم در دوره‏هاى گوناگون بوده وهست. و در يك كلمه اگر نهضت بزرگ عاشورا را الگو و اسوههمه حركت‏هاى حق‏طلبانه و عدالت‏خواهانه بناميم و بدانيمسخنى به گزاف نگفته‏ايم. مصعب ابن زبير با اين‏كه خود را رقيبامام‏حسين(ع) براى حكومت مى‏دانست مى‏گويد: «و ان الاولى بالطف من آل هاشم تاسوا فسنوا الكرام التاسيا
[17]
مردان بزرگوارى از آل هاشم در برابر ستم مقاومت نشان دادند كه براى بزرگان تاريخ نمونه والگو است.»
بسيارى از نويسندگان، شاعران و تاريخ نگاران مسلمان و غير مسلمان از درس‏آموزىاين رويداد براى همه جهانيان سخن گفته‏اند. از باب نمونه يكى از نويسندگان مصرى به نامعباس محمود عقاد، با قلم توانايش در كتاب: «ابوالشهداء حسين بن على(ع)»چنين‏مى‏نويسد:
«نه تنها مسلمانان بلكه غير مسلمانان از اين حادثه درس جوانمردى، ايثار و مقاومت در برابرستمگران گرفتند. از سفير مسيحى كه در همان مجلس يزيد به او اعتراض كرد بگيريم تابرسيم به قرون ميانه، تا روزگار خودمان.»
[18]
آرى عاشورا از چنان عمق و غنايى برخوردار است كه تا پايان تاريخ، پيام آور ارزش‏هاىوالاى انسانى و الهام‏بخش انسان‏هاى آزاده و خداجو خواهد بود. عاشورا دانشگاهى است كههمه طبقات از زن و مرد، كوچك و بزرگ، باسواد و بى‏سواد، سياه و سفيد، مسلمان و غيرمسلمان از آن درس مى‏آموزند و در اين دانشگاه همواره استادان بنامى چون: حسين بنعلى(ع)، قمر بنى‏هاشم، زينب كبرى و ديگر عاشورائيان تدريس مى‏كنند. ولى متأسفانه ماتاكنون نتوانسته‏ايم ارزش‏هاى عاشورا را آن چنان كه شايد و بايد به جوامع جهانى بشناسانيم.در يكى از فيلم‏هايى كه بر ضد اسلام به وسيله B.B.C با نام شمشير اسلام، تهيه شده، بخشمهمّى از آن را عزادارى و سوگوارى‏هاى دوستداران امام‏حسين(ع) تشكيل مى‏دهد. مفسّراين فيلم مى‏گويد:
«بايد مراقب بود كه اگر اين عزادارى‏ها و اين همه عشق هدف‏دار شود و به سوى قلب غربنشانه رود، ديگر هيچ سلاحى نمى‏تواند در برابر آن مقابله كند.»
[19]
با توجه به سخنان فوق، مهم جهت‏دار شدن مراسم عاشورا و شناخت درس‏هاى آن درابعاد گوناگون است.
فداكارى و ايثار، صبر و استقامت، شهادت و شجاعت، تعهد و مسؤوليت، صداقت ووفادارى، قاطعيت در راه هدف، دفاع از امامت و ولايت، دفاع و پاسدارى از دين و ارزش‏ها،تولى و تبرى، ستيز با ستم و ستمگران، با فساد و مفسدان، دستور به نيكيها، پرهيز از بديها وزشتيها، انس با قرآن، ترويج فرهنگ نماز، نهراسيدن از نيروى دشمن، پرهيز از سستى وتنبلى در برابر تجاوز به ارزش‏ها، افشاى چهره دشمنان اسلام، توجّه به معنويات حتّى در
جبهه جنگ، نفى نژادپرستى، توبه، دعا، استغفار، تسليم در برابر خدا، قيام براى خداو...بخشى از درس‏هاى عاشورا است. البته همين درس‏ها كافى است كه يك ملّت را از ذلتبه عزت برساند و همين درسها مى‏تواند جبهه كفر و استكبار را شكست بدهد. همان‏گونهملت ايران با الهام از همين درس‏هاى عزّت‏بخش استبداد و استعمار را به زانو درآورد و بازهمين درس‏ها بود كه نقش خود را در جنگ تحميلى به نمايش گذاشت.
آن چه آورديم فهرست بخشى از درس‏ها و آموزه‏هاى عاشورا بود. صدها بلكه هزارهاهزار درس از رويداد عاشورا مى‏توان آموخت. شرح و تفصيل درس‏هاى ياد شده در اينمقال نمى‏گنجد. از اين روى، به شرح نمونه‏هايى از درس‏ها در عرصه رفتار سياسىبسنده‏مى‏كنيم:

1. عدالت‏خواهى و ستم‏ستيزى
 

ستيز با ستم و ستمگران به ويژه حاكمان ستم و بر پايىِ عدل يكى از درس‏هاى عاشورا درعرصه رفتار سياسى است. عاشورا به ما مى‏آموزد كه انسان مسلمان نمى‏تواند در برابر ستم وستمگران سكوت كند و بى‏تفاوت بماند؛ اگر سكوت كرد در حكم همان ستمكار است.امام‏حسين(ع) در يك سخنرانى كه در منزل «بيضه» در برابر سپاهيان حرّ فرمودند:
«اى مردم. رسول خدا(ص) فرمود: اگر كسى حاكم ستمگرى را ببيند كه حلال خدا را حراممى‏كند، عهد و پيمان الهى را مى‏شكند، و با سنت رسول خدا مخالف است، و با بندگان خدا بهستم و بيدادگرى رفتار مى‏كند، پس با گفتار و كردار در برابرش نايستد بر خداست كه اين فرد رانيز با همان حاكم ستمكار محشور كند.»
[20]
آن بزرگوار سپس از بنى‏اميه و پيروان آنها به عنوان نمونه و مصداقى از سخنان پيامبرگرامى اسلام ياد كرده و مى‏فرمايد:
«مردم آگاه باشيد كه بنى‏اميه و اتباع آنها پيرو شيطانند و از پيروى و بندگى خداى بخشندهسرپيچى كرده‏اند، فساد و تباهى را آشكار ساخته‏اند و حدود الهى را تعطيل كرده‏اند و اموالمردم را به خود اختصاص داده‏اند. حرام خدا را حلال و حلالش را حرام كرده‏اند. من از هر كسشايسته‏ترم كه وضع موجود را تغيير دهم...پس لازم است از روش من پيروى كنيد زيرا عملمن براى شما حجّت و سرمشق است...»
[21]
از سخنان ياد شده چند نكته اساسى زير استفاده مى‏شود:
1. مبارزه با ستم ستمگران و متجاوزان به حدود و قوانين دين واجب است. اين برنامهبايد سر لوحه زندگى امت اسلامى در گستره تاريخ در هر سرزمينى باشد.
2. سكوت در برابر حاكم ستم، گناهى بس بزرگ و در حدّ گناه همان حاكم ستم است.
3. حكومت يزيدى از مصاديق حاكمان ستم و متجاوزان به حدود و قوانين الهى است. ازاين روى مبارزه با او نيز تكليف الهى است.
امام در نامه‏اى به مردم كوفه مى‏نويسد:
«فلعمرى ما الامام الّا الحاكم بالكتاب، القائم بالقسط، الدائن بدين الحق، الحابس نفسه علىذات الله؛
[22]
به جان خودم سوگند، امام و پيشوا تنهاكسى است كه برابر كتاب خدا داورى كند. دادگر ومتدين به دين حقّ باشد. وجود خويش را وقف و فداى فرمان خدا كند.»
امام‏حسين(ع) در همين نامه سخنان مردم كوفه را كه نوشته بودند: «ليس لنا امام؛ ما امامنداريم، تأييد كرده است، چرا كه آن بزرگوار يزيد را داراى شرايط امامت و حكومتنمى‏داند. زيرا كه اجراى حقِّ و عدالت، عمل به كتاب خدا از شرايط امام و حاكم است و يزيدهيچ يك از اين شرايط را ندارد.

2. يكى ديگر از درس‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سياسى، درس عزّت است.
 

امام‏حسين(ع) و ديگر عاشورائيان با گفتار و عمل خود به ما آموختند كه برخورد مسلمانان بايكديگر چه در داخل كشور و چه با خارج كشور بايد از موضع عزّت باشد. چرا كه درفرهنگ اسلامى، مسلمان عزيز است و هرگز نبايد تن به ذلت و خوارى بدهد. ذلت و خوارىبا مسلمانى قابل جمع نيست. بنابراين، مسلمانى كه ذلّت را پذيرفته مسلمانى‏اش كامل نيست.بر اين اساس دو نوع زندگى خواهيم داشت: زندگى ذليلانه و زندگى عزتمندانه. زندگىعزتمندانه در پرتو پذيرش ولايت خدا و اولياء خدا، و زندگى ذليلانه در پرتو پذيرش ولايتكفر و شرك و دشمنان خداست. همراهى و دوستى با دشمنان خدا نيز ذلت و خوارى است. برهمين اساس قرآن كريم مى‏فرمايد:
«يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا عدوى و عدوكم اولياء؛
[23]
اى مؤمنان، دشمن من و دشمن خود را به ولايت بر نگيريد.»
عزّت در سخن و عمل همه عاشورائيان تجلى دارد، ولى در سخن و عمل امام‏حسين(ع)از همه بيش‏تر. همه اين بزرگواران مرگ با عزّت را زندگى و زندگى با ذلّت را عين مرگمى‏دانستند. يكى از شعارهاى امام‏حسين(ع) در روز عاشورا اين بود:
الموت خيرٌ من ركوب العار و العار خير من دخول النّار.
[24]
مرگ از پذيرش ننگ بهتر، و ننگ از ورود در آتش سزاوارتر است.»
و نيز آن بزرگوار در روز عاشورا مى‏فرمود:
«اين ناكس پسر ناكس مرا به پذيرش يكى از دوكار ناچار كرده است.
يا شمشير كشيدن و كشته شدن و يا پذيرش ذلّت. ذلت از خاندان ما به دور است. هيهات كهذلت و زبونى را اختيار كنم. نه خدا به ذلت من راضى است، نه رسول خدا و نه مؤمنان و نهدامن‏هاى پاكى كه مرا تربيت كرده‏اند. همچنين مردان غيرتمند و آزاده، كشته شدن را برپيروى از انسان‏هاى پست ترجيح مى‏دهند.»
[25]
آرى، امام‏حسين(ع) در دامن پدر و مادرى تربيت شده است كه مرگ با عزّت را زندگى، وزندگى با ذلّت را عين مرگ مى‏دانست:
«فالموت فى حياتكم مقهورين و الحياة فى موتكم قاهرين.»
[26]
آن بزرگوار در جاى ديگرى مى‏فرمايد:
«و الله لا اعطيكم بيدى اعطاء الذليل و لا افرّ فرار العبيد؛
[27]
به خدا سوگند همانند افراد فرومايه تسليم شما نمى‏شوم و مانند بردگان نيز فرار نمى‏كنم.»
عزّت حسينى به او اجازه نمى‏دهد كه براى اين‏كه چند روز بيش‏تر زنده بماند با فردىهمانند يزيد بيعت كند. چرا كه بيعت با يزيد به معناى تأييد حكومت و كارهاى ناپسند اواست. چنين كارى نه تنها شايسته آن امام همام كه حتى ياران او نيز نيست.
در سخنان ياد شده، امام(ع) به ما مى‏آموزد كه در برابر غير خدا عزيز و سربلند باشيد وتنها در پيشگاه خدا متواضع باشيد.
آن بزرگوار در جاى ديگر مى‏فرمايد:
«فانى لا ارى الموت الّا سعادة و الحياة مع الظالمين الّا برما؛
[28]
من در چنين محيط ذلت‏بارى مرگ را جز سعادت و زندگى با اين ستمگران را جز رنج ونكبت‏نمى‏دانم.»
سخنان و رفتار امام‏حسين(ع) و ديگر عاشورائيان درس است به همه شيعيان به ويژهكارگزاران نظام اسلامى و هشدارى است به كسانى كه خود را شيعه مى‏دانند ولى در اين حالخود را در اختيار غير خدا قرار داده و مرعوب و تسليم قدرت‏هاى بزرگ شده‏اند و ديگران رانيز به اين ذلّت فرا مى‏خوانند.

پي‌نوشت‌ها:
 

[1]. صحيفه نور، مجموعه رهنمودهاى امام خمينى، ج‏9، ص‏57،، 202، ارشاد اسلامى.
[2]. امالى صدوق، ص‏118، مؤسسه اعلمى؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، تصحيح و تعليق على اكبرغفارى، ص‏123، مكتبة الصّدوق، تهران.
[3]. مجمع البحرين، ج‏2، ص‏1156؛ تفسير نمونه، ج‏23، ص‏491.
[4]. نك: فلسفه تاريخ، شهيد مطهرى، ج‏1، ص‏13، صدرا.
[5]. يوسف، 12، 111.
[6]. نهج البلاغه، نامه 69.
[7]. رعد(13)، 11.
[8]. انفال، 54.
[9]. احزاب(33) آيه 62؛ فاطر(43(35؛ فتح(48) آيه‏23.
[10]. مائده آيه 54.
[11]. ناسخ التواريخ، سپهر، ج‏1، ص‏266، جواهر الكلام، ج‏21، ص‏25.
[12]. حماسه حسينى، شهيد مطهرى، ج‏1، ص‏78 - 77، صدرا.
[13]. تاريخ طبرى، ج‏4، ص‏304.
[14]. صحيفه نور، ج‏16، ص‏179.
[15]. اين شاعر مسلمان و انقلابى در اين باره چنين مى‏سرايد:
رمز قرآن از حسين آموختيم زآتش او شعله‏ها افروختيم تا قيامت قطع استبداد كرد موج خون او چمن ايجاد كرد خون او تفسير اين اسرار كرد ملت خوابيده را بيدار كرد
[16]. درسى كه حسين(ع) به انسانها آموخت، شهيد هاشمى نژاد، ص‏447، انتشارات فراهانى.
[17]. شرح نهج البلاغه، ابن ابى‏الحديد، ج‏3، ص‏249، دار احياء التراث العربى.
[18]. مجموعه مقالات كنگره بين المللى امام خمينى و فرهنگ عاشورا، ج‏2، ص‏610، مؤسسه تنظيم و نشرآثار امام خمينى، درسى كه حسين(ع) به انسان‏ها آموخت، ص‏450 - 447.
[19]. همان.
[20]. تاريخ الامم و الملوك، طبرى، ج‏4، ص‏304.
[21]. همان.
[22]. الارشاد، شيخ مفيد، ص‏204.
[23]. ممتحنه، آيه‏1.
[24]. مناقب ابن شهرآشوب، ج‏4، ص‏68؛ بحارالانوار، ج‏44، ص‏192، ج‏45، ص‏50.
[25]. تحف العقول، 249.
[26]. نهج البلاغه، ص‏51.
[27]. بحارالانوار، ج‏44، ص‏191.
[28]. تحف العقول، ص‏249، تاريخ طبرى، ج‏4، ص‏305.
 

منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 27




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.