سیاست از دیدگاه امام علی علیه السلام

مقاله حاضر با توجه به عهدنامه مالک اشتر به تفصیل سیره ی سیاسی امام علی (ع) را تبیین کرده است.
يکشنبه، 10 فروردين 1404
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سیاست از دیدگاه امام علی علیه السلام

سیاست از دیدگاه امام علی علیه السلام
مقدمه:

این مقاله در سال (1368)توسط حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی به کنگره ی چهارم نهج البلاغه ارائه شده است.مقاله حاضر با توجه به عهدنامه مالک اشتر به تفصیل سیره ی سیاسی امام علی (ع) را تبیین کرده است.
 

مطالبی که در این مقاله مورد بحث و بررسی و تحلیل قرار گرفته به شرح زیر است:
- ضرورت حکومت و نظام حکومتی
- رابطه ی مردم با حکومت تحت سه عنوان تکیه بر توده ی مردم، اولویت منافع توده مردم نسبت به اقلیت، ارتباط با مردم.
- تاکید بر افکار عمومی از منظر علی (ع)، جلب افکار عمومی برای تحکیم حکومت، پاسخگویی والی برای جلب افکار عمومی و حسن ظن توده ی مردم و ...

- تکیه بر وجدان جمعی توده ی مردم بعنوان عاملی که خطاپذیر نیست.
- اخلاق حاکم تحت چهار عنوان محبت و رافت حاکم نسبت به توده ی مردم، پرهیز از بدرفتاری و کینه توزی، رعایت انصاف در حق مردم و پرهیز از شتاب و تعجیل در اعمال کیفر

- وجود اعتماد بین مردم و حکومت برای حسن اجرای امور
- احترام به سنتها برای حفظ و احترام به افکار عمومی و احساسات مردم

- دقت در انتخاب کارگزاران، منشیان، دفترنویسها و حسابدار
- کنترل هوای نفس و تمایلات در ارتباط با نزدیکان و خویشان و جلوگیری از عدم سوء استفاده ی آنان از مواضع قدرت

- پاکسازی حکومت از عناصر فاسد و ایادی مظلمه و جایگزینی افراد خوش سابقه و مبرای از آلودگی ها
- ارزش گذاری افراد با توجه به واقعیات و صلاحیتها
 

پیشگفتار
در نوشته های بعضی از مخالفان شیعه، و احیاناً موافقان، این اظهار نظر به چشم می خورد که: علی (ع) با همه ی فضائل و کمالات آگاهی به علم سیاست و ریزه کاریهای کشورداری نداشت و مشکلات دوران نزدیک به پنج سال حکومت ایشان از نپختگی و عدم سیاستمداری ایشان ناشی شد. جنگ بصره، با فوت و فن سیاسی قابل پیشگیری بود، و مشکل معاویه و در نتیجه جنگ صفین هم معلول سرسختی غیرسیاست مآبانه علی (ع) بود و غائله ی خوارج و جنگ نهروان و حتی شهادت آن حضرت نیز همین طور!!
 

به نظر ما اینگونه قضاوتها معلوم عدم شناخت کافی از اسلام و مکتب و برداشت غلط از دین و خلط شیوه ها و اصول دینداری و دنیاداری است.آنان این نکته را در نظر نمی گیرند که علی (ع) برای اجرای اسلام و احیای مکتب و احترام به اصول اسلامی و انسانی زندگی حکومت می کرد، در حالی که دشمنان علی (ع) به خاطر ارضای حس برتری جوئی و ریاست خواهی و تمایلات شهوانی تلاش می کردند.

عجبا که حیله های معاویه و عمر و عاص و طلحه و زبیر را، هرچند با زیرپاگذاشتن اصول و حدود و حقوق اسلامی باشد به حساب سیاستمداری می گذارند، و قاطعیت علی (ع) در عزل چند والی ناصالح، و قطع مستمری زورمندان و سران عشایر از بیت المال، و عدم خشونت و پرهیز از قصاص قبل از جنایت نسبت به سیه دلان و مخالفان در معرض جرم را به حساب ندانم کاری و خامی و بی سیاستی!

قطع نظر از علم امامت و اطلاعات فوق بشری و تعلیمات خاص پیغمبر (ص)، هوش و نبوغ و سرعت عمل امیرمؤمنان(ع) و حضور فعال ایشان از دوران طفولیت تا دوران کهولت در متن حوادث و جریانات و فعل و انفعالات سیاسی و نظامی و اقتصادی کشور نوبنیاد اسلامی، کافی است که سند قابل قبول دانش سیاسی امام (ع) باشد و هر متفکر منصفی را قانع نماید که علی (ع) با این خصوصیات و شرایط، عصاره ی سیاست و محیط بر فنون و رموز کشورداری است.

حتی در زمان خود علی (ع) هم کوردلانی بودند که امام را متهم به بی سیاستی می کردند و معاویه را به عنوان سیاستمدار می ستودند و امام در این خصوص دردمندانه می فرماید:«وَ اللهِ مَا مُعَاوِیَهٌ بِاَدْهَی مِنِّی وَ لَکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ وَ لَوْ لَا کَرَاهِیَهُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ اَدْهَی النَّاسِ وَ لَکِنْ کُلُّ غُدَرَهٍ فُجَرِهٌ.

وَ کُلُّ فُجَرَهٍ کُفَرَهٌ وَ لِکُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ یُعْرَفُ بِهِ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ اللهِ مَا اُسْتَغْفَلُ بِالْمَکِیدَهِ وَ لَا اُسْتَغْمَزُ بِالشَّدِیدَهِ» (1)بخدا قسم. معاویه از من زیرک تر و سیاستمدار تر نیست. ولی او حیله باز و فاجر است و اگر از حیله گری و مکاری نفرت نداشتم از زیرک ترین مردم بودم. ولی هر مکر و غدری همراه با فسق و فجور است و فسق و فجور هم کفر را همراه خود دارد، و هر خائن و مکاری روز قیامت همراه خود پرچم و نشانی دارد که با آن شناخته می شود. قسم بخدا که مکارها نمی توانند مرا غافلگیر کنند و فریب بدهند و قدرتمندان نمی توانند مرا تحت فشار و در حال ضعف قرار دهند.

در همین جملات امام، عصاره ی مطالبی که می خواهم در این پیشگفتار بازگویم وجود دارد.

کمی دقت کنید:در این جمله امام پایبندی به اصول دین را مانع از روی آوردن به حیله گری و سیاست بازی به معنای معروف و متداول روز می داند. حیله گری و غداری و فریبکاری را گناه و فسق و آن را ملازم با کفر و مایه ی رسوائی در قیامت می شناسد.

در عین حال اخطار می کند که: طرق حیله بازیهای سیاست کاران بی اصول محکوم است، و لذا مرعوب و مقهور آنان نخواهد شد.لازم است اینجا این نکته را هم یادآور شویم که اسلام، سیاست را از دیانت جدا نمی داند و رهبری اسلامی شامل رهبری سیاسی نیز هست و یک فرد مسلمان نسبت به امور سیاسی کشور هم مثل سایر امور زندگی (اقتصادی و فرهنگی و نظامی و...) حقوق و تکالیف دارد.

رسول گرامی اسلام و امام علی (ع) در دوران حکومتشان مرجع اصلی همه ی امور از جمله سیاست بودند. مگر پیامبر (ص) را به دیگران واگذار کرد و خود در غیر بخش سیاست مسئولیت پذیرفت؟ و مگر علی (ع) در دوران خلافت ظاهری، رهبر سیاسی و نظامی و اقتصادی و ... نبود؟

 

علی(ع) و سیاست
به نهج البلاغه علی (ع) که مراجعه کنیم از متن خطبه ها و نامه ها و کلمات امام با این حقیقت آشنا می شویم، که امام علی (ع) هم سیاستمدار است و هم مجری سیاست صحیح. ریزه کاری های سیاسی و کشورداری و مردم داری را بخوبی می دانست، بیان می کرد و به دیگران تعلیم می داد. آنها را از متن اسلام و معارف قرآن بیرون می کشید و با تکیه بر اصول و مبانی اسلامی و انسانی دستورالعمل برخورد سیاسی صادر می نمود.
 

ذیلاً چند مورد از اصول و دستورات و تعلیمات سیاسی امام را از نهج البلاغه می آوریم:
 

1- ضرورت حکومت و نظام حکومتی
در زمان امام علی (ع) فکر آنارشیسم به وسیله ی خوارج ترویج می شد آنها در جریان حکمیت در جنگ صفین، که اثر نامطلوبی بر جای گذاشت، سوء استفاده کردند و اصل ولایت و حکومت و ضروت نظام حاکم را محکوم کردند و با شعار «لاحکم الا لله»- که در جای خود مطلب درستی است- خواستار نفی و الغای اصل حکومت شدند. امام (ع) در جواب این سفسطه چنین فرمود:
 

«کَلِمَهُ حَقٍّ یُرادُ بِهَا بَاطِلٌ نَعَمْ اِنَّهُ لَا حُکْمَ اِلَّا للهِ وَ لَکنَّ هَؤُلاءِ یَقُولُونَ لَا اِمْرَهَ اِلَّا للهِ وَ اِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ اَمِیرٍ بَرٍّ اَول فَاجِرٍ یَعْمَلُ فِی اِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْکَافِرُ وَ یُبَلِّغُ اللهُ فِیهَا الْاَجَلَ وَ یُجْمَعُ بِهِ الْفیْءُ وَ یُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَاْمَنُ بِهِ السُّبُلُ وَ یُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِیفِ مِنَ الْقَوِیّ حَتَّی یَسْتَرِیحَ بَرُّ وَ یُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ» (2)

کلمه ی حقی است که مضمون باطل و نادرستی از آن نتیجه می گیرند. آری حکم مخصوص خداست ولی اینان می خواهند بگویند اداره و سیاست کشور و مردم هم با خدا است و کسی حق مدیریت ندارد. اما حق آن است که جامعه ی انسانی باید امیری، و مدیری داشته باشد، گرچه ممکن است این مدیر صالح یا ناصالح باشد، اگر مدیر صالح بود افراد صالح مؤمن مسئولیت های اداره کشور را به عهده خواهند گرفت و اگر مدیر ناصالح و فاجر بود وسیله ی بهره گیری کفار خواهد شد.

در سایه ی اداره کشور است که اموال عمومی جمع و حفظ و مصرف می شود، دشمن دفع می گردد، و راهها امن و حق ضعفاء از زورمندان گرفته می شود، خوبان از شرّ فجار در امان می مانند.
 

2- رابطه حکومت با مردم
در این بخش در نهج البلاغه مطالب راهنما و سودمندی وجود دارد که تجربه ی روزگار چیزی بهتر و مفیدتر از آنها را عرضه نکرده است، این راهنماییها از سویی اعتبار و نفوذ و محبوبیت حکومت را تامین می کند، و از سویی دیگر منافع و مصالح و رشد و نشاط و دلگرمی خلق را فراهم می آورد.
 

امام علی (ع) نحوه ی رابطه با توده ی مردم، با اقلیت مرفه، با محرومان، با کارمندان، با قضات، با نظامیان، با مخالفان، با دانشمندان و اهل حرفه و فن و با مراجعان و ارباب حوایح را هر یک با ذکر دلیل و اثر و نتیجه بیان می کند.

اینک نمونه ای از دستورات امام (ع) نسبت به هر یک از اصناف امت را می آوریم:

1- مردم
الف: تکیه بر توده ی مردم
«... وَلْیَکُنْ اَحَبَّ الْاُمُورِ اِلَیْکَ اَوْسَطُهَا فِی الْحَقِّ وَ اَعَمُّهَا فِی الْعَدْلِ وَ اَجْمَعُهَا لِرِضِی الرَّعِیَّهِ فَاِنَّ سُخْطَ الْعامَّهِ یُجْحِفُ بِرِضَی الْخَاصَّهِ وَ اِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّهِ یُغْتَفَرُ مَعَ رِضَی الْعَامَّهِ».باید محبوبترین کارها در نظر تو اموری باشد که از نظر حق و عدل، وسعت و شمول بیشتری داشته، و در جلب رضایت توده ها اثر فزونتری داشته باشد، زیرا خشم اقلیت های مرفه را ی شود با رضایت توده بی اثر کرد ولی با شخم و نارضایتی اکثریت و توده رضایت و خشنودی اقلیت بی اثر است.
 

«... وَ اِنَّمَا عِمَادُ الدِّینِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمینَ وَ الْعُدَّهُ لِلْاَعْدَاءِ الْعَامَّهُ مِنَ الْاُمَّهِ فَلْیَکُنْ صِغْوُکَ لَهُمْ وَ مَیْلُکَ مَعَهُمْ» (3)... بی شک فقط توده های مردمند که ستون فقرات جامعه دینی و تکیه گاه مکتب و وسیله ی شکست دشمنان می باشند. تو با آنها باش و بر آنها تکیه زن و بخواست و نیاز آنان توجه کن.

می بینیم که امام، حق و عدل را همراه و در صفوف اکثریت مردم می داند. رضایت آنان را حلّال مشکلات و حضور آنان را وسیله ی دفع دشمن و حفظ دین و تمرکز نیروها و قوام جامعه می شناسد و از والی مصر می خواهد که راه موفقیت و خدمت را از طریق توده و اکثریت بجوید.
 

ب: اولویت منافع توده ی مردم
نسبت به اقلیت و آنجا که می خواهد دستور جلوگیری از احتکار را بدهد می فرماید:«وَ ذَلِکَ بَابُ مَضَرَّهٍ لِلْعَامَّهِ وَ عَیْبٌ عَلِی الْوُلَاهِ فَامْنَعْ مِنَ الاِحْتِکارِ». (4)... از این رهگذر اکثریت ملت ضرر می بینند و اعتبار حکومت مخدوش می گردد. پس جلو احتکار را بگیر.
 

همانگونه که مشاهده می فرمائید ضرر توده ها را مرادف با عیب و عار ولات و دلیل قاطع اقدام به جلوگیری از آزادی معاملات محتکران می داند.
 

ج: ارتباط با مردم
و با همین حکمت و فلسفه امام از مالک اشتر می خواهد که با مردم رابطه برقرار کند و از آنها فاصله نگیرد، و احتجاب حاکم از مردم را باعث گمراهی و بی اطلاعی او از حقایق جامعه و ایجاد شک و تردید و بی اعتمادی در جامعه می داند، و امروز در جوامع استبدادی و دموکراتیک این مطلب تجربه شده، هرجا که حکام با مردم در ارتباطند، حکومتها و جو سالم تر و قوی ترند، و هرجا این رابطه ضعیف است حرکت جامعه ضعیف و روابط مردم و حکام سرد و تیره است.
 

«فَلَا تُطَوَّلَنَّ احْتَجَابَکَ عَنْ رَعِیَّتِکَ فَاِنَّ احْتَجَابَ الْوُلَاهِ عَنِ الرَّعِیَّه شَعْبَهٌ مِنَ الضِّیقِ وَ قِلَّهُ عِلْمِ بِالْاُمُورِ وَ الِاحْتَجَابُ مِنْهُمْ یَقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَ احْتَجَبُوا دُونَهُ فَیَصْغُرُ عِنْدَهُمُ الْکَبِیرُ وَ یَعْظُمُ الصَّغِیرُ وَ یَقْبَحُ الْحَسَنُ وَ یَحْسَنُ الْقَبیحُ وَ یُشَابُ الْحَقُّ بِالْباطِلِ.

وَ اِنَّمَا الْوَالِی بَشَرٌ لَا یَعْرِفُ مَا تَوَارَی عَنْهُ النَّاسُ بِهِ مِنَ الُامُورِ وَ لَیْسَتْ عَلَی الْحَقِّ سِماتٌ تُعْرَفُ بِهَا ضُرُوبُ الصِّدْقِ مِنَ الْکَذِبِ وَ انَّمَا اَنْتَ اَحَدُ رَجُلَیْنِ اِمَّا امْرُؤُ سَخَتْ نَفْسُکَ بِالْبَذْلِ فِی الْحَقِّ فَفِیمَ احْتِجاَبُکَ مِنْ وَاجِبِ حَقٍّ تُعْطِیهِ اَوْ فِعْلٍ کَرِیمٍ تُسْدیِهِ اَوْ مُبْتَلیً بِالْمَنْعِ فَمَا اَسْرَعَ کَفَّ النَّاسِ عَنْ مَسْالَتِکَ اِذَا اَیِسُوا مِنْ بَذْلِکَ». (5)

مبادا مدت طولانی از مردم فاصله بگیری، زیرا احتجاب حکام از مردم خود نوعی تنگنا و باعث بی اطلاعی از حقایق است و باعث بی اطلاعی مردم از واقعیت جریان کارها می شود، و این حالت عدم آگاهی موجب تلبیس حق و باطل و کوچک جلوه یافتن امور بزرگ، و بزرگ جلوه گر شدن مطالب ناچیز و کوچک می گردد.

حاکم انسانی بیش نیست و حقایق را بدون ارتباط و مشاهده نمی تواند درک کند. و واقعیت ها هم علائم مخصوصی روی آنها نصب نشده که راست و دروغ و صحت و سقم آنها را مشخص کند. تو با‌ اینکه مرد عمل به حق هستی و از اعطاء حق دریغ نداری در اینصورت پس چرا از مردم فاصله می گیری؟ و یا حاضر نیستی حق را ادا کنی و در این صورت مردم به سرعت از تو مأیوس می شوند، و چیزی از تو نمی خواهند، با اینکه برآوردن خواست های ایشان کار مشکلی نیست.
 

2- افکار عمومی
امام روی افکار عمومی سخت تکیه دارد، از طرفی برای آراء و قضاوت های عامه ارزش واقع بینانه ای قائل است، و از طرفی دیگر جلب افکار عمومی را وسیله ای برای تحکیم موقعیت حکومت، و حسن جریان امور معرفی می کند، روشن گری و پاسخگویی را برای قانع کردن مردم مفید و مؤثر می داند، و از ولات می خواهند که با در جریان گذاشتن مردم آنها را قانع کنند و نگذارند مردم در اشتباه و شبهه بمانند.
 

«وَ اِنْ ظَنَّتِ الرَّعِیَّهُ بِکَ حَیْفاً فَاَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِکَ وَ اعْدِلْ عَنْکَ ظُنُونَهُمْ بِاِصْحَارِکَ فَاِنَّ فِی ذَلکَ رِیَاضَهً مِنْکَ لِنَفْسِکَ وَ رِفْقاً بِرَعِیَّتِکَ وَ اِعْذَارَاً تَبْلُغُ بِهِ حَاجَتَکَ مِنل تَقْوِیِمِهِمْ عَلَی الْحَقِّ». (6)اگر امت در مورد کارهای تو سوء ظنی پیدا کردند و خلاف عدالتی تصور کردند لازم است حقیقت را آفتابی نمائی و دلیل حقانیت خود را بگوئی تا سوء ظن ها برطرف شود. این شیوه تمرین خوبی برای عدالت شخص تو و کمک و ارفاقی به مردم برای کشف حقیقت است و از این راه بهتر می توانیم مردم را در جاده ی حق نگه داری و به خواست خود برسی.
 

3- صحت وجدان جمعی توده مردم
درباره ی صحت قضاوت افکار عمومی می فرماید:«... وَ اَنَّ النَّاسَ یَنْظُرُونَ مِنْ اُمُورِکَ فِی مِثْلِ مَا کُنْتَ تَنْظُرُ فِیهِ مِنْ اُمُورِ الْوُلَاهِ قَبْلَکَ وَ یَقُولُونَ فِیکَ مَا کُنْتَ تَقُولُ فِیهِمْ وَ اِنَّمَا یُسْتَدَلُّ عَلَی الصَّالِحیِنَ بِمَا یُجْرِی اللهُ لَهُمْ عَلَی اَلْسُنِ عِبَادِهِ».(7)
 

مردم همانگونه که تو ناظر حکام قبل از خود بودی بر کار تو نظارت دارند و همانند تو درباره ی کارهایت قضاوت می نمایند. سند صلاح و خلوص حکام صالح همان چیزی است که خدا به عنوان قضاوت بر زبان مردم صالح جاری می کند».

امام (ع)اظهار نظر مردم درباره ی حکومت را اجرای اراده و نظر خداوند می داند و مردم را از زبان خدا و ناظر و مراقبان دقیقی که عامل اظهار خواست ربوبی اند معرفی می فرماید. و از مالک می خواهد با حسن رفتار و محبت و رفاقت با مردم دل مردم را با والی صاف و دوست کند و عوامل انزوای حاکم را از افکار عمومی بزداید.

«...اَطْلِقْ عَنِ النَّاسِ عُقْدَهَ کُلِّ حِقْدٍ وَ اقْطَع عَنْکَ سَبَبَ کُلِّ وِتْرٍ» (8)از مردم عوام کینه و عقده ها را دور کن و همه ی اسباب انزوایت را ریشه کن نما.

4- اخلاق حاکم
امیرمؤمنان (ع) بهترین نوع برخورد ولات با مردم را برخوردهای محبت آمیز و دوستانه و بر اساس اعتماد و دور از خشونت می داند، اغماض و عفو را بر انتقام و کیفر مقدم می دارد. سوء ظن را روا نمی دارد و می خواهد که به مردم اعتماد کنند و از تجسس و کشف عیوب و افشاگری مردم پرهیز نمایند، و معلوم است که تمام اینها عوامل رفاقت و همکاری و همراهی مردم و حکومت ها و بهترین راه تقویت جامعه و حکومت است.

الف: محبت حاکم نسبت به مردم
«... وَ اَشْعِرْ قَلْبِکَ الرَّحْمَهَ لِلرَّعِیَّهِ وَ الْمَحَبَّهَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِم وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَیْهِم سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمْ اَکْلَهُمْ فَاِنَّهُمْ صِنْفَانِ اِمَّا اَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ اِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ یَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ وَ یُؤْتَی عَلَی اَیْدِیِهمْ فِی الْعَمْدِ وَ الْخَطَا فَاَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوَکَ وَ صَفْحِکَ مِثْلِ الَّذِی تُحِبُّ وَ تَرْضَی اَنْ یُعْطِیَکَ اللهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِِهِ فَاِنَّکَ فَوْقَهُمْ وَ وَالِی الْاَمْرِ عَلَیْکَ فَوْقَکَ وَ اللهُ فَوْقَ مَنل وَلَّاکَ وَ قَدِ اسْتَکْفَاکَ اَمْرَهُمْ وَ ابْتَلَاکَ بِهِم». (9)

دل خود را مالامال از علاقه و محبت و رحمت نسبت به مردم کن، مبادا نسبت به آنان همچون درنده ای وحشی باشی و فرصت حکومت را برای خود مغتنم شماری! آخر آنان یا برادران دینی تواند و یا لااقل در آفرینش - احساسات و نیازها و خیلی چیزهای دیگر- شبیه خود، لغزش و اشتباه زیاد دارند و عوامل فراوانی روی آنها اثر می گذارد که از جاده ی حق بیرون روند با عمد یا خطا. بنابراین همانگونه که خودت مایلی خداوند تو را مشمول عفو و اغماض خود گرداند تو هم که مافوق آنان هستی نسبت به آنها عفو و اغماض و گذشت داشته باش. تو فرادست آنانی و مقام والی کل فوق تو است. و خدا که کار مردم را به تو واگذاشته و از این راه مورد آزمایش قرار داده فوق او...

در این جملات دقت کنید و ببینید امام به چه اصراری والی را ترغیب و توصیه می کند که با مردم روابط حسنه و دوستانه برقرار کند. خشونت و کینه توزی و انتقام را می کوبد روح مسئولیت و همدردی را در حاکم می دمد، او را که قدرت به دست گرفته از خدا می ترساند، با ذکر قدرت و عفو و انتقام الهی، از نفس خود حاکم شاهد می خواهد برای عمل او ریزه کاریهای روانشناسی و جرم شناسی و جامعه شناسی که در این چند جمله بکار گرفته شده می تواند محصول چندین سال تجربه ی دست اندرکاران سیاست باشد.

ب: بدرفتاری و کینه توزی
در دنبال همین جملات امام کینه توزی و بدرفتاری حاکم را نسبت به مردم، جنگ با خدا و مبارزه با حق معرفی می نماید. خدا و مردم را در یک طرف می گذارد و حاکم ظالم و زورگو را در طرف دیگر.

از حاکم می خواهد که در روابط خود با خلق، انصاف را مراعات کند و او را به شدت از انتقام و کیفر الهی می ترساند و هشدار می دهد که ظلم به مردم مساوی است با اعلان جنگ با خدای مردم.


«... وَ لَا تَنْصِبَنَّ نَفْسَکَ لِحَرْبِ اللهِ فَاِنَّهُ لَا یَدَلَکَ بِنِقْسَتِهِ وَ لَا غِنَی بِکَ عَنل عَفْوِهِ وَ رَحْمَتِهِ وَ لَا تَنْدَمَنَّ عَلَی عَفْوٍ وَ لَا تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَهٍ وَ لا تُسْرِ عَنَّ اِلَی بَادِرَهٍ وَجَدْتَ مِنْهَا مَنْدُوحَهً... اَنْصِفِ اللهَ وَ اَنْصِفَ النَّاسَ مِنل نَفْسِکَ وَ مِنْ خَاصَّهِ اَهْلِکَ وَ مِنْ لَکَ فِیهِ هَویً مِنْ رَعیَّتِکَ فَاِنَّکَ اِلَّا تَفْعَلْ تَظْلِمْ.وَ مَن ظَلَمَ عِبَادَ اللهِ کَانَ اللهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ وَ مَن خَاصَمَهُ اللهُ اَدْحَضَ حُجَّتَهُ وَ کَانَ للهِ حَرْباً حَتَّی یَنْزَعَ اَوْ یَتُوبَ.

وَ لَیْسَ شَیءٌ اَدْعَی اِلَی تَغْیِیرِ نِعْمَهِ اللهِ وَ تَعْجِیلِ نِقْمَتِهِ من اِقَامَهٍ عَلَی ظُلْمٍ فَاِنَّ اللهَ سَمِیعٌ دَعْوَهَ الْمُضْطَهَدِینَ وَ هُوَ لِلظَّالِمینَ بِالْمِرْصَادِ». (10)خویشتن خویش را در معرض جنگ با خدا قرار مده. زیرا نه قدرتی داری که از کیفر و عذاب الهی خود را برهانی و نه بی نیاز از عفو و رحمت الهی هستی. هیچگاه از عفوی که نموده ای پشیمان و از عقوبتی که کرده ای خشنود نباش... در مواردی که امکان عفو و بخشش فراهم است، در کیفر و عقاب تعجیل مکن.

در رابطه با خدا و مردم از یک طرف و خودت و بستگان و محبوبانت از سوی دیگر مراعات انصاف نما، و اگر منصف نباشی- و خود محور باشی- ظالم خواهی شد. و کسی که به بندگان خدا ظلم و ستم روا دارد، خداوند- بجای مردم- خصم اوست و کسی که گرفتار خصومت الهی گردد برای عمل خویش هیچ دلیل و حجت موجهی نخواهد داشت و تا توبه نکرده و دست از ظلم برندارد در میدان جنگ با خدا است.

و هیچ چیز بیش از اصرار بر ظلم و ستم موجب تغییر نعمت خدا و تعجیل عقوبت حق نیست خداوند صدای استغاثه ی مظلوم را می شنود و در کمین ستمکاران است.می بیند که امام (ع) دوستی با مردم را دوستی با خدا و بدرفتاری با خلق را جنگ با خدا معرفی کرده، از حاکم می خواهد که خدا و مردم را در یک کفه قرار دهد و انصافی را که باید بین خودش و عزیزانش در رابطه با خدا داشته باشد درباره ی خلق خدا هم داشته باشد.

و حاکم بدرفتار با مردم را تهدید به انتقام و کیفر الهی می نماید و فریاد مظلوم را از طریق انتقام الهی به گوش حاکم می رساند و با این وسیله از ولات می خواهد که رابطه ی صمیمی و دوستانه و عطوفانه با مردم برقرار کنند. و مغرور به قدرت و بسط ید خویش نشوند، و این عالیترین نوع برخورد با مردم در حکومتها است.

ج: انصاف
در کلمات امام علی (ع)، هنگام نصیحت به همگان، بر رعایت انصاف تاکید زیاد شده، از حکام می خواهد تمایلات و انتظاراتی که برای خودشان در رابطه با مقام بالاتر، و حتی خداوند احکم الحاکمین دارند، برای مردم هم در نظر داشته باشند و بدانند که توقعات انسانها از مراکز قدرت معرفی نمی کند.

«اَنْصِفِ اللهَ وَ اَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِکَ وَ مِنْ خَاصَّهِ اَهْلِکَ وَ مَنْ لَکَ فِیهِ هَویً مِنْ رَعِیَّتِکَ فَاِنَّکَ اِلَّا تَفْعَلْ تَظْلِمْ». (11)انصاف را در رابطه با خدا و مردم در مورد خود و نزدیکان و هوادارانت رعایت کن، که اگر چنین نباشی ستم کرده ای.

اگر حاکمی خود محوری را کنار بگذارد و با مردم و خدا اینگونه برخورد کند بی شک دچار ظلم و تبعیض نمی شود. و برای این کار میزان خوبی در اختیار حکام قرار داده است.خودش باید توقعاتش و انتظاراتش و احساسات خویش را هم در مقام حاکم و هم در مقام رعیت زیرنظر بگیرد بالاخره هر حاکمی بالادستی دارد و عالیترین مقام لااقل خدا را بالای سر دارد».

د: پرهیز از شتاب در کیفر
امام (ع) حکام را از تعجیل در کیفر و انتقام منع می فرماید و دستور می دهد:«وَ احْتَرِسْ مِنْ کُلِّ ذَلِکَ بِکَفِّ الْباَدِرَهِ وَ تَاْخِِیرِ السَّطْوَهِ حَتَّی یَسْکُنَ غَضَبُکَ فَتَمْلِکَ الِاخْتِیَارَ». (12)تصمیم به انتقام، در حال غضب و خشم نگیرید و صبر کنید تا آتش غضب خاموش شود و برخویشتن مسلط شوید و سپس در این مورد تصمیم بگیرید.

و به یکی از حکام مورد اعتمادش می نویسد:«... وَ اخْلِطِ الشِّدَّهَ بِضِغْثٍ مِنَ اللِّینِ وَ ارْفُقْ مَا کَانَ الرِّفْقُ اَرْفَقَ وَ اعْتَزِمْ بِالشِّدَّهِ حِینَ لَا یُغْنِی عَنْکَ اِلّا الشِّدَّهُ و اخْفِضْ لِلرَّعِیَّهِ جَنَاحَک وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ وَ اَلِنْ لَهُمْ جَانِبَکَ وَ آسِ بَیْنَهُمْ فِی اللَّحْظَهِ وَ النَّظْرَهِ وَ الْاِشاَرَهِ وَ التَّحِیَّهِ حَتَّی لَا یَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِی حَیْفِکَ وَ لَا یَیْاَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ...» (13)

و قاطعیت را با چاشنی نرم بکار بر، و مدارا کن آنجا که سازگاری سازگارتر است و آنجا که جز شدت و خشونت بکار نیاید دست به دامن آن بشو، و پر و بالت را برای توده ی مردم بگشای و با آنان نرمخوی و فروتن باش و چهره بگشای و مهربانی کن و همگان را به یک چشم بنگر و با یک روش پاسخگوی تا زورمداران قدرت طلب طمع در ظلم کردنت نکنند و ناتوانان از عدالت نومید نگردند. (14)

و در نامه ی مالک اشتر آمده:«فَاِنَّ عَطْفَکَ عَلَیْهِمْ یَعْطِفُ قُلُوبَهُمْ عَلَیْکَ وَ اِنَّ اَفْضَلَ قُرَّهِ عَیْنِ الْوُلَاهِ اسْتِقَامَهُ الْعَدْلِ فِی الْبِلَادِ وَ ظُهُورُ مَوَدَّهِ الرَّعِیَّهِ و انّهُ لَا تَظْهَرُ مَوَدَّتُهُمْ اِلَّا بِسَلامَهِ صُدُورِهِمْ». (15)

همانا محبت تو ایشان را دلبسته ی تو کند. بی شک بدترین مایه ی خشنودی زمامداران برپا داشتن عدالت در کشور و آشکار شدن محبت میان مردم است. و همانا محبت مردم جلوه نکند مگر هنگامی که سینه هاشان از نارضایتی و نفرت خالی باشد. (16)

و در جای دیگر در توضیح نتایج محبت و لطف به مردم می فرماید:«وَ لَا تَحْقِرَنَّ لُطْفاً تَعَاهَدْتَهُمْ بِهِ وَ اِنْ قَلَّ فَاِنَّهُ دَاعِیَهٌ لَهُمْ اِلَی بَذْلِ النَّصِیحَهَ لَکَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِکَ». (17)و لطفی را که نسبت به آنها تعهد کرده ای - هرچند ناچیز باشد- کوچک مشمار که این همه، انگیزه ای بر خیرخواهی و وفاداری و یکدلی و اعتمادشان نسبت به تو است. (18)

4- اعتماد متقابل
امام(ع) وجود اعتماد متقابل بین مردم و حکومت را برای حسن اجرای امور ضروری می داند. و از حکام می خواهد که به مردم اعتماد کنند و اظهارات آنها را در مورد امور مختلف بدون تجسس بپذیرند و اصل صحت و برائت را در این رابطه بکار گیرند. و برای اعتماد امت هم از مسئولان می خواهد که پاسخگو و روشنگر باشند و سیاست اقناع را بر سیاست اجبار مقدم دارند.

در مورد رفع اتهام و سوء ظن مردم و جلب اعتماد آنان می فرماید:«وَ اِنْ ظَنَّتِ الرَّعِیَّهُ بِکَ حَیْفاً فَاَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِکَ وَ اعْدِلْ عَنْکَ ظُنُونَهُمْ بِاصْحَارَکَ». (19)اگر مردم به تو گمان ستمکاری بردند عذر خود را بدیشان بنمای و با این کار از بدگمانیشان در آر. (20)

و در جای دیگر این نامه می فرماید:«... و اِنَّهُ لَا تَظْهَرُ مَوَدَّتُهُمْ اِلَّا بِسَلَامَهِ صُدُورِهِمْ وَ لَا تَصِحُّ نَصِحَتُهُمْ اِلَّا بِحِیطَتِهِمْ عَلَی وُلَاهِ الاُمُورِ». (21)محبت مردم به حکام فقط در صاف و پاک ایشان نسبت به اعمال آنها بروز می کند و به خیرخواهی و همراهی ملت در سایه ی اطلاع کافی از وضع و عمل مسئولان قابل تامین است.

امام (ع) تنها راه جلب دوستی و مودّت مردم را در آگاه کردن آنان از جریان امور و رفع شبهات می داند. و اقامه ی عدل را وسیله ی تامین این منظور معرفی کرده است:«... فَاِنَّهُ دَاعِیَهٌ لَهُمْ اِلَی بَذْلِ النَّصِیحَهِ لَکَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِکَ». (22)

امام (ع) در خصوص تبعیض میان صالحان و ناصحان و نتایجی که از برخورد مناسب با هر یک از آنها بدست می آید فرموده است:«... وَ اعْلَمْ اَنَّهُ لَیْسَ شَیْءٌ بِاَدْعَی اِلَی حُسْنِ ظَنِّ رَاعٍ بِرَعِیَّتِهِ مِنْ اِحْسَانِهِ اِلَیْهِمْ وَ تَخْفِیفِهِ الْمَئُوناَتِ عَلَیْهِمْ وَ تَرْکِ اسْتِکْراَهِهِ اِیَّاهُمْ عَلَی مَا لَیْسَ لَهُ قِبَلَهُمْ فَلْیَکُنْ مِنْکَ فِی ذلِکَ اَمْرَ یَجْتَمِعُ لَکَ بِهِ حُسْنُ الظَّنِّ بِرَعیَّتِکَ فَاِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ یَقْطَعُ عَنْکَ نَصَبَاً طَوِیلاً وَ اِنَّ اَحَقَّ مَنْ حَسُن ظَنُّکَ بِهِ لَمَنْ حَسُنَ بَلَاؤُکَ عِنْدَهُ». (23)

بهترین چیزی که حسن ظن حاکم را نسبت به مردم تأمین می کند احسان و تخفیف و عدم اجبار و عدم تحمیل است، کاری کن که روابط حسنه برقرار باشد و بر مردم خوشبین باش. خوشبینی بسیاری از مشکلات را از پیش حل می کند و آنها که امتحان خودشان را داده اند سزاوارترین برای حسن ظن اند.

5- عیب پوشی حاکم نسبت به مردم
امام (ع) از والی می خواهد که عیوب مردم را بپوشاند و عیب جویان را از خود دور کند. وظیفه ی حاکم است که عیوب مکشوفه را تطهیر کند نه اینکه عیوب مستوره و پنهان را با افشاگری برملا نماید.

«لْیَکُنْ اَبْعَدَ رَعِیَّتِکَ مِنْکَ وَ اَشْنَاَهُمْ عِنْدَکَ اَطْلَبَهُمْ لِمَعایِبِ النَّاسِ فَاِنَّ فِی النَّاسِ عُیُوباً الْوالِی اَحَقُّ مَنْ سَتَرَها فَلَا تَکْشَفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْکَ مِنْهَا فَاِنَّمَا عَلَیْکَ تَطْهِیرُ مَا ظَهَرَ لَکَ وَ اللهُ یَحْکُمُ عَلَی مَا غَابَ عَنْکَ فَاسْتُرِ الْعَوْرَهَ مَا اسْتَطَعْتَ یَسْتُرِ اللهُ مِنْکَ مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ مِنْ رَعْیَّتِکَ».(24)

دورترین مردم از تو و مبغوض ترینشان باید کسانی باشند که دنبال عیوب مردم می گردند، زیرا در مردم عیوبی هست که حاکم بیشتر از همه کس باید در ستر آنها کوشا باشد. دنبال کشف عیوب مخفی مردم نباش تو فقط وظیفه داری عیوبی را که برایت کشف شده تطهیر کنی و خداوند خودش در مورد عیوبی که بر تو کشف نشده قضاوت خواهد کرد. تا می توانی ستارالعیوب مردم باش، همانطور که مایلی خداوند عیوب تو را بپوشاند».

6- احترام به سنتها
امام (ع) برای حفظ و احترام به افکار عمومی و احساسات مردم، به مالک اشتر دستور می دهد که نسبت به سنت های جامع اسلامی- که ضرری متوجه مردم نمی کند- احترام بگذارد و بدون جهت در صدد تغییر سنت ها برنیاید.

البته بطور کلی نظر اسلام درباره ی سنتها این است که سنن مضر و بی محتوا که مناسب با جامعه ی اسلامی نیست باید حذف شود و سنتهای مفید باید تایید گردد. نه تعصبی علیه سنن جوامع و تاریخ گذشته است و نه اصراری بر احترام و ابقای سنن، بدون توجه به محتوا و آثار آنها.

«... وَ لَا تَنْقُضْ سُنَّهً صَالِحَهً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هِذِهِ الاُمَّهِ وَ اجْتَمَعَتْ بِهَا الْاُلْفَهُ وَ صَلَحَتْ عَلَیْهَا الرَّعِیَّهُ وَ لَا تُحْدِثَنَّ تَضُرُّ بِشَیءٍ مِنْ مَاضِی تِلْکَ السُّنَنِ فَیَکُونَ الْاَجْرُ لِمَنْ سَنَّهَا وَ الْوِزْرُ عَلَیْکَ بِمَا نَقَضْتَ مِنْهَا». (25)

سنن درست و صالحی که گذشتگان و پیشتازان متشخص این امت پذیرفته اند و به آن عمل کرده اند نقض نکن، سنتهائی که باعث الفت و اتحاد و هماهنگی مردم و سازنده و مفید برای امت است. و مبادا رسوم و سنن جدیدی ابداع کنی که اینگونه سنتها را مخدوش کند. اگر چنین کنی اجر و نفع آن سنتها را مبتکرانشان می برند و تو باید متحمل گناه و مضرات نفی و نقض این سنن گردی.

قطع نظر از منافع و نتایج سازنده ی سنن، نقض و نفی سنتهای مفید و مطلوب و محبوب، روحیه ی مردم را جریحه دار و عواطف آنان را علیه ناقض سنت تحریک می کند.

7- انتخاب کارگزاران
«... ثُمَّ تَفَقَّدْ اَعْمَالَهُمْ وَ ابْعَثِ الْعُیُونَ مِنْ اَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفاءِ عَلَیْهِمْ فَاِنَّ تَعَاهُدَکَ فِی السِّرِّ لِاُمُورِهِمْ حَدْوَهٌ لَهُمْ عَلَی اسْتِعْمَالی الْاَمانَهِ وَ الرَّفْقِ بِالرَّعِیَّهِ. وَ تَحَفَّظْ مِنَ الْاَعْوانِ فَاِن اَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ یَدَهُ اِلَی خِیانَهٍ اجْتَمَعَتْ بِهَا عَلَیْهِ عِنْدَکَ اَخْبارُ عُیُونِکَ اکْتَفَیْتَ بِذَلِکَ شَاهِداً فَبَسَطْتَ عَلَیْهِ الْعُقُوبَهَ فِی بَدَنِهِ وَ اَخَذْتَهُ بِما اَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقَامِ الْمَذَلَّهِ وَ وَسَمْتَهُ بِالْخِیَانَهِ وَ قَلَّدْتَهُ عَارَ التُّهَمَهِ». (26)

در کار وضع کارکنان دولت دقت و مطالعه کن.با آزمایش و بر اساس صلاحیت کارمند انتخاب کن، نه بر اساس دوستی و ترجیح بی جهت (ضابطه را مراعات کن نه رابطه را). پس از استخدام مواظب و مراقب عملکردشان باش، و جاسوسانی باصداقت و وفادار و باتقوی داشته باش که آنها ناظر کارهای ایشان باشند. چه اگر در سرّ و خفا کارهایشان را زیر نظر داشته باشی آنان وادار به مراعات امانت داری و انجام وظایف و همدمی و مدارای با مردم می شوند.

اگر ماموران پیگیر و چشمان مراقب تو در مورد خیانت کارگزاری و متفق شدند حجت قاطعی برای تست که کارمند خاطی را کیفر دهی، در این صورت قاطعیت بخرج بده، او را تنبیه جسمی و روحی کن. از کار برکنارش کن، و تحقیر و خوارش نما، و به عنوان خائن معرفی اش کن تا با ننگ خیانت و اتهام نادرستی در جامعه انگشت نما و مشخص گردد و عبرت دیگران شود.

درباره ی بخش دیگری از کارکنان دولت (منشیان و دفترنویسها و حسابدارها...) می فرماید:

«... ثُمَّ انْظُرْ فِی حَالِ کُتَّابِکَ فَوَلِّ عَلَی اُمُورِکَ خَیْرَهُمْ ثُمَّ لَا یَکُنْ اخْتِیَارُکَ اِیَّاهُمْ عَلَی فِراسَتِکَ وَ اسْتِنَامَتِکَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْکَ فَاِنَّ الرِّجَالَ یَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاساتِ الْوُلَاهِ بِتَصَنُّعِهِم وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَیْسَ وَرَاءَ ذَلِکَ مِنَ النَّصِیحَهِ وَ الْاَمَانَهِ شَیءٌ وَ لَکِنِ اخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِینَ قَبْلَکَ فَاعْمِدْ لِاَحْسَنِهِمْ کَانَ فِی الْعامَّهِ اَثَرَاً وَ اَعْرَفِهِم بِالْاَمَانَهِ وَجْهَاً فَاِنَّ ذَلِکَ دَلِیلٌ عَلَی نَصیحَتِکَ للهِ وَ لِمَنْ وُلِّیتَ اَمْرَهُ.

وَاجْعَلْ لِرَاْسِ اَمْرٍ مِنْ اُمُورِکَ رَاْساً مِنْهُمْ لَا یَقْهَرُهُ کَبیرُهَا وَ لَا یَتَشَتَّتُ عَلَیْهِ کَثِیرُهَا وَ مَهْمَا کَانَ فِی کُتَّابِکَ مِنْ عَیْبٍ فَتَغَابَیْتَ عَنْهُ اُلْزِمْتَهُ.»

در کار منشیان و دفتردارها دقیق باش، بهترین مردم را به این سمتها بگمار...با اتکا به حدس و گمان و حسن ظن شخصی خود کارمندان را به کار مگمار، زیرا مردم می توانند با تصنع و ریا و خوش خدمتی خودشان را در نظر حکام صالح جلوه دهند در عین اینکه خالی از واقعیت و حقیقت باشند. پرونده ی آنها را بررسی کن و پیشینه آنها را در نحوه ی خدمتشان در دوره رؤسای گذشته مطالعه نما.

آنان را که اثر بهتری در جامعه و در گذشته داشته اند و چهره ای امین در میان مردم کسب کرده اند، انتخاب کن. اینگونه دقت در انتخاب دلیل خلوص و خیرخواهی تو در رابطه با خدا و خلق است. در رأس هر کاری یکی از این افراد صالح امتحان داده و شناخته شده و مطمئن را بگمار، افرادی که در کارهای مهم و مشکل، ضعف نشان ندهند و از عهده ی مسئولیت های سنگین برآیند و مراجعات زیاد و کارهای فراوان دست پاچه و سردرگمشان نکند و برکارهایشان مسلط باشند.

و هرگونه عیب و نقصی که در کار اینگونه کارکنان دولت باشد و تو آن را ندیده بگیری مسئولیت آن به عهده ی خود تو است، نمی توانی خود را تبرئه کنی.

8- نزدیکان حاکم
امام به حاکم چنین نصیحت می کند که تمایلات و هوای نفس خویش را در مورد افراد و نزدیکان و دوستان خود کنترل کند و اجازه ندهد مصالح مردم و مصالح دین خدا تحت الشعاع روابط و علاقه ی شخصی حاکم قرار گیرد. باید انصاف و عدل معیار باشد، نه هوی و تمایل و منافع شخصی والی.

«... اَنْصِفِ اللهَ وَ اَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِکَ وَ مِنل خَاصَّهِ اَهْلِکَ وَ مَنْ لَکَ فِیهِ هَویً مِنْ رَعِیَّتِکَ فَاِنَّکَ اِلَّا تَفْعَلْ تَظْلِمْ.وَ مَن ظَلَمَ عِبَادَ اللهِ کَانَ اللهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ وِ مَنْ خَاصَمَهُ اللهُ اَدْحَضَ حُجَّتَهُ وَ کَانَ للهِ حَرْبَاً حَتَّی یَنْزَعَ اَوْ یَتُوبَ.

وَ لَیْسَ شَیءٌ اَدْعَی اِلَی تَغْییِرِ نِعْمَهِ اللهِ وَ تَعْجِیلِ نِقْمَتِهِ مِنْ اِقَامَهٍ عَلَی ظُلْمٍ فَاِنَّ اللهَ سَمِیعٌ دَعْوَهَ الْمُضْطَهَدِینَ وَ هُوَ لِلظَّالِمینَ بِالْمِرْصَادِ». (27)

در رابطه با مردم و خدا و خودت و بستگانت و دوستانت انصاف را مراعات کن! اگر انصاف نداشته باشی (و منافع محبوبانت و خودت را بر منافع خدا و مردم مقدم داری) ظالمی و کسی که به بندگان خدا ستم روا دارد خداوند خصم و دشمن اوست، و کسی را که خدا با او مخاصمه داشته باشد حجت و عذر او برای اعمال و اقدامات نابجایش محکوم به شکست است و ناچار با خدا در جنگ است تا آنکه دست از ظلم بردارد و توبه کند. و هیچ چیز بیش از ادامه ی ظلم برخلق باعث و موجب تغییر نعمت الهی یا حلول انتقام الهی نیست، زیرا خدا دعا و استغاثه ی مظلومان را می شنود و در کمین ظالمان است...».

ببینید چه محکم و سخت روی حقوق مردم می ایستد و اجازه نمی دهد نزدیکان والی و حواشی حکومت منافع خلق را فدای امیال و مصالح خود کنند.علی (ع) این را ظلم و ستم و جنگ با خدا و باعث زوال نعمت و قدرت، و حلول غضب و کیفر الهی می داند، و اما راه توبه را هم باز می گذارد که مبادا حکام از اصلاح خود مأیوس شوند و تبعیضهای نابجا را ادامه دهند.

و در جای دیگر، درباره ی روحیات بد و زشت و توقعات بیجا و افراطی اطرافیان حکام چنین می فرماید:«... وَ لَیْسَ اَحَدٌ مِنَ الرَّعِیَّهِ اَثْقَلَ عَلَی الْوَالی مَئُونَهً فِی الرَّخَاءِ وَ اَقَلَّ مَعُونَهً لَهُ فِی البَلَاءِ وَ اَکْرَهَ لِلْاِنْصَافِ وَ اَسْاَلَ بِالْاِلْحَافِ وَ اَقَلَّ شُکراً عِنْدَ الِاعْطَاءِ وَ اَبْطَاَ عُذْراً عِنْدَ الْمَنْعِ وَ اَضْعَفَ صَبْراً عِنْدَ مُلِمَّاتِ الدَّهْرِ مِنْ اَهْلِ الخَاصَّهِ». (28)

و هیچ یک از مردم برای والی پرخرج تر از هنگام رفاه و کم فایده تر در مشکلات و ناپسندتر در اجرای انصاف و مضرتر برای گرفتن امتیاز و ناسپاس تر از همه در مقابل دریافت ها و عذرناپذیرتر در موارد نرسیدن به مطلوب و بی صبرتر در هنگام مصائب از خواص و نزدیکان و حواشی والیان نیستند.

راستی که چه واقع بینانه و دلسوزانه امام (ع) روحیه انگل های اطراف مراکز قدرت را توصیف کرده است! اگر خود حکام صالح نباشند وجود چنین افرادی در اطراف آنها امری عادی و معمولی است و حکام ناصالح فقط با کمک و مشورت با چنین عناصری می توانند ادامه ی کار دهند. و اگر خودشان هم ناصالح باشند تجربه نشان داده است که این مگسان تلاش می کنند که دور شیرینی را بگیرند و معمولاً هم در تاریخ حکومتها موفق بوده اند.

تجربه در بیشتر موارد بطور متواتر نشان می دهد که این حواشی قدرتها بیشترین خرج را برای حاکم و در حقیقت بیت المال و مردم دارند.«اَثْقَلَ عَلَی الْوَالِی مَئُونَهً فِی الرَّخَاءِ وَ اَقَلَّ مَعُوَنَهً لَهُ فِی الْبَلَاءِ». (29)

و در موقع گرفتاری و نیاز کمترین خدمت و فداکاری را از خود نشان می دهد.و طبع امتیاز طلب و روحیه ی فزون طلبی ابداً سازگار با انصاف و مساوات نیست.«وَ اَکْرَهَ لِلْاِنْصَافِ».

پر رو و مصرّ، طلبکار، توسعه طلب، زیاده خواه و سیری ناپذیرند.و به هیچ عطا و بخشش قانع و راضی نیستند و «هل من مزیدشان بلند است».

«وَ اَقَلَّ شُکراً عِنْدَ الْاِعْطَاءِ».و اگر به طمعشان نرسیدند هیچ عذری را نمی پذیرند. «اَبْطَاَ عُذْرَاً عِنْدَ الْمَنْعِ».

و اگر مصیبتی پیش آید تحمل آن را ندارند و صبر و استقامت در قاموسشان نیست «و اضعف صبراً عند ملمّات الدّهر».امام روشن بینانه از والی مصر می خواهد که اینگونه افراد را در قلمرو حکومت راه ندهد و اگر هستند آنها را دور کند و بجای آنها افرادی با صفات نیکوی اسلامی و انسانی بگمارد.

«ثُمَّ اِنَّ لِلْوَالی خَاصَّهً وَ بِطَانَهً فِیهِمْ اسْتِئْثَارَ وَ تَطَاوُلٌ وَ قِلَّهُ اِنْصَافٍ فِی مُعَامَلَهٍ فَاحْسِمْ مَادَّهَ اُولَئِکَ بِقَطْعِ اَسْبابِ تِلْکَ الْاَحْوالِ وَ لَا تُقْطِعَنَّ لِاَحَدٍ مِنْ حَاشِیَتِکَ وَ حَامَّتِکَ قَطِیعَهً وَ لَا یَطْمَعَنَّ مِنْکَ فِی اعْتِقَادِ عُقْدَهٍ تَضُرُّ بِمَنْ یَلِیهَا مِنَ النَّاسِ فِی شَرْبٍ اَوْ عَمَلٍ مُشْتَرَکٍ یَحْمِلُوَ مَئُونَتَهُ عَلَی غَیْرِهِمْ فَیَکُونَ مَهْنَاُ ذَلِکَ لَهُمْ دُونَکَ وَ عَیْبُهُ عَلَیْکَ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَهِ...». (30)

معمولاً والی نزدیکان و محارمی دارد که زیاده طلب و متجاوزند و زورگوی و بی انصافی از مشخصات آنها است. ریشه ی اینگونه افراد با قطع عوامل این روحیه ها بکن. مبادا قطعه زمینی از اموال دولت به این افراد واگذار کنی، کاری کن که هیچیک از حواشی و نزدیکانت طمع مالک شدن مزرعه و کشتزاری که بتوانند به مالکان مجاور خود زور بگویند، نداشته باشند.

چه معمولاً اینگونه افراد به اتکاء قدرت حکومت، در حق شرب زمین و یا امور مشترک در مزارع به شرکاء و مجاوران زور می گویند و مخارج مشترک را بر دیگران تحمیل می کنند. و در این صورت سود را آنها می برند و عیب و عار این تجاوزات در دنیا و آخرت برای تو می ماند».

امام، چه خوب روحیه ی زورگوئی و امتیازطلبی و سوء استفاده حواشی والیان از قدرت را می شناسند و می شناساند و والی را مسئول سوء استفاده آنان و وارث ننگ تخلفات آنان می داند، و از حاکم می خواهد از دادن اقطاع که رویه معمول حکام است خودداری کند و طمع و امید زالوصفتان و انگل های حکومت را از خود قطع نماید و آنان را مأیوس کند.

9-پاکسازی
و مخصوصاً تذکر می دهد اینگونه افراد که معمولاً سابقه ی حاشیه نشینی حکومتهای فاسد و شرور گذشته، خود را به حکام نزدیک می کنند و حکام جدید نیز تحت تاثیر ابهت حکومت و مسئولیت، خیال می کنند که نیاز به تخصص و فن آنها دارند و آنها را می پذیرند و گرفتار آنها می شوند.

«اِنَّ شَرَّ وُزَرَائِکَ مَنْ کَانَ لِلْاَشْرَارِ قَبْلِکَ وَزِیراً وَ مَن شَرِکَهُمْ فِی الاثَامِ فَلَا یَکونَنَّ لَکَ بِطَانَهً فَاِنَّهُمْ اَعْوَانُ الْاَثَمَهِ وَ اِخْوانُ الظَّلَمَهِ وَ انْتَ وَاجِدٌ مِنْهُمْ خَیْرَ الْخَلَفِ مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرَائِهِمْ وَ نَفَاذِهِمْ وَ لَیْسَ عَلَیْهِ مِثْلُ آصَارِهِمْ وَ اَوْزَارِهِمْ وَ آثَامِهِمْ مِمَّنْ لَمْ یُعَاوِنل ظَالِمَاً عَلَی ظُلْمِهِ وَ لَا آثِماً عَلَی اِثْمِهِ...». (1)

بی شک بدترین وزراء و همکارانت کسانیند که قبل از تو وزیر و همکار حکام شرور و فاسد و شریک در گناهان آنان بوده اند.مبادا اینچنین افراد را محرم راز خود بگیری، چه اینها کمک کاران گناهکاران و برادران ظالمانند و تو می توانی کارگزارانی سالم و بهتر از آنان بیابی، از کسانی که همانند آنان دارای مظالم و سوابق سوء نباشند و در گناه آنان نیز شریک نباشند».

در این جملات امام (ع) هم دستور پاکسازی و اصلاح محیط مرکزی حکومت و هم معیار پاکسازی و سالم سازی ادارات را می دهد. اعوان و انصار حکام ظالم گذشته را مناسب حکومت اسلامی نمی داند و از مالک می خواهد بجای آنها از افراد پاک و مبرای از آلودگیهای شکرت در گناهان و مظالم حکام ناصالح گذشته استفاده کند.

و برای انتخاب همکاران و مشاوران جدید هم معیارهائی معلوم می فرماید:«مِمَّنْ لَمْ یُعَاوِنْ ظَالمِاً عَلَی ظُلْمِهِ وَ لَا آثِمَاً عَلَی اِثْمِهِ اُولَئَکَ اَخَفُّ عَلَیْکَ مَئُونَهً وَ اَحْسَنُ لَکَ مَعُونَهً وَ احْنَی عَلَیْکَ عَطْفاً وَ اَقَلَّ لِغَیْرِکَ اِلْفاً فَاتَّخِذْ اُولَئِکَ خَاصَّهً لِخَلَوَاتِکَ وَ حَفَلَاتِکَ.

ثُمَّ لْیَکُنْ آثَرُهُمْ عِنْدَکَ اَقْوَلَهُمْ بِمُرِّ الْحقِّ لَکَ وَ اقَلَّهُمْ مُسَاعَدَهً فِیمَا یَکُونُ مِنْکَ مِمَّا کَرِهَ اللهُ لِاَوْلِیائِهِ وَاقِعاً ذَلِکَ مِنْ هَوَاکَ حَیْثُ وَقَعَ.وَ الْصَقْ بِاَهْلِ الْوَرَعِ وَ الصِّدْقِ ثُمَّ رُضْهُمْ عَلَی اَلَّا یُطْروُکَ وَ لَا یَبْجَحُوکَ بِبَاطِلٍ لَمْ تَفْعَلْهُ فَاِنّ کَثْرَهَ الْاِطْراءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ وَ تُدْنِی مِنَ الْعِزَّهِ...». (2)

اینگونه همکاران کم خرج تر و پرفایده تر و با تو دوست تر و به دشمنت کم گرایشترند، اینها را محرم راز و اهل خلوت و جلسات سری انتخاب کن، و بهترین آنها را کسانی بدان که تلخی حق را بتو می گویند و در برنامه های نادرست تو که برای اولیاء خدا مکروه است کمتر کمکت می کنند، گرچه هوی و میل تو بر خلاف نظر آنها باشد. با اهل تقوی و صداقت سخت نزدیک شو و آنان را عادت بده که زیاد تمجید تو را نکنند، و بخاطر کاری که نکرده ای ستایشت ننمایند زیرا تعریف زیاد انسان را به عجب می کشاند و سپس به وادی تکبر رهنمون می سازد».

امام (ع) صفات و روحیات منفی مشاوران و همکاران حاکم را چنین بیان می کند:«وَ لَا تُدْخِلَنَّ فِی مَشُوِرَتِکَ بَخِیلاً یَعْدِلُ بِکَ عَنِ الْفَضْلِ وَ یَعِدُکَ الْفَقْرَ وَ لَا جَبَاناً یُضْعِفُکَ عِنِ الْاُمُورِ وَ لَا حَریصاً یُزَیِّنُ لَکَ الشَّرَهَ بِالْجُورِ فَاِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّی یَجْمَعُهَا سُوءٌ الظَّنِّ بِاللهِ». (3)

آدمهای بخیل را که مانع احسان می شوند و تو را از فقر می ترسانند و افراد ترسوئی که روحیه ی تو را در کارها ضعیف می کنند و انسانهای حریص را که حرص را در نظرت نیکو جلوه می دهند به مشورت مگیر، چه بخل و ترس و حرص سه صفت مختلف اند که در یک چیز مشترک می باشند و آن سوء ظن به خدا است.

با این شرایط مثبت و نقاط منفی که علی (ع) برای مشاوران و همکاران نزدیک حاکم معین می کند صفات و روحیات لازم و والی و راه و رسم حکومت حق و عدل را هم بیان می نماید.همه ی آنچه که در مشاوران و نزدیکان مذموم و منفی دانسته به طریق اولی خود حاکم نیز باید از آنها مبری باشد و تمام شرایطی را که برای مشاوران و همکاران ضروری یا نیکو دانسته است حد اعلی و مرتبه عالیتر آن را خود حاکم باید داشته باشد.

و در قسمتی دیگر می فرماید:«ثُمَّ الْصَقْ بِذَوِی الْمُرُوءَاتِ وَ الْاَحْسَابِ وَ اَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَهِ وَ السَّوَابِقِ الْحَسَنَهِ ثُمَّ اَهْلِ النَّجْدَهِ وَ الشَّجَاعَهِ وَ السَّخَاءِ وَ السَّمَاحَهِ فَانَّهُم جِماَعٌ مِنَ الْکَرَمِ وَ شُعَبٌ مِنَ الْعُرْفِ...». (4)

با انسانهای دارای صفات برجسته که هم دارای اصالت و هم از طریق اکتساب، متصف به اخلاق اسلامی و انسانی هستند و از سوابق خوبی بهره مندند و شجاعت و سخاوت و گذشت را در خود جمع کرده اند، معاشرت کن و نزدیک باش.

این روش هم ترویج فضیلت و شرافت است و هم حاکم از اخلاق حسنه این افراد بهره می گیرد و هم روحیه و صفات اینها در امور مملکت اثر مثبت و سازنده می گذارد و خود بخود مانع جذب افراد ناسالم و ناپاک به مراکز تصمیم گیری کشور می گردد.

10- ارزشگذاری
امام از والی مصر می خواهد که ارج و ارزش اشخاص را با توجه به حقیقت و واقعیت بشناسد. ارزشها و امتیازهای واقعی را در نظر گیرد و بها دهد.محسن و مسیء را با یک چشم نگاه نکند. میان خوبان و بدان تفاوت قائل باشد و با این روش خوبیها را ترویج نموده و بدیها و بدها را از خود و جامعه دور سازد، که اگر با صالح و ناصالح یکنواخت برخورد شود، خوبان دلسرد و بی رغبت می شوند و ناصالحان در ادامه عمل ناشایست تشویق می گردند:

«وَ لَا یَکُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسِیءٌ عِنْدَکَ بِمَنْزِلَهٍ سَوَاءٍ فَاِنَّ فِی ذَلِکَ تَزْهِیداً لِاَهْلِ الْاِحْسَانِ فِی الْاِحْسَانِ وَ تَدْرِیباً لِاَهْلِ الْاِسَاءَهِ عَلَی الْاِ سَاءَهِ وَ اَلْزِمْ کُلًّا مِنْهُمْ مَا اَلْزَمَ نَفْسَهُ...ثُمَّ اعْرِفْ لِکُلِّ امْرِیٍ مِنْهُمْ مَا اَبْلَی وَ لَا تَضُمَّنَّ بَلَاءَ امْرِیٍ اِلَی غَیْرِهِ وَ لَا تُقَصِّرَنَّ بِهِ دُونَ غَایَهِ بَلَائِهِ وَ لَا یَدْعُوَنَّکَ شَرَفُ امْرِیٍ اِلَی اَنْ تُعْظِمَ مِنْ بَلَائِهِ مَا کَانَ صَغِیراً وَ لَا ضَعَهُ امْرِیٍ اِلَی اَنل تَسْتَصْغِرَ مِن بَلَائِهِ مَا کَانَ عَظِیماً». (5)

مبادا محسن و مسیء در نظر تو یکسان باشند زیرا چنین برخوردی باعث بی رغبتی محسن در احسان و موجب ادامه ی مسیء در عمل زشت خویش است. ولی با هر یک، همانگونه که خودش خواسته رفتار کن...

برای هر کس به همان اندازه که صلاحیت خود را به اثبات رسانده است صلاحیت و ارزش قائل باش، مبادا ارزش یکی را به دیگری بدهی و از خود او کم بگذاری و مبادا شخصیت و شرف کسی موجب شود که آنچه انجام نداده، به پای او بنویسی و کار کوچک او را بزرگ کنی و مبادا که عدم شخصیت و عدم معروفیت اجتماعی کسی باعث شود که کار بزرگ او را کوچک شمری و حق او را ادا نکنی، ارزش کار و عمل هر کس را دقیقاً در نظر بگیر و ارج بگذار، چه کوچک باشد و چه بزرگ.

«وَ اَکْثِرْ مُدَارَسَهَ الْعُلَماءِ وَ مُنَاقَشَهَ الْحُکَمَاءِ فِی تَثْبِیتِ مَا صَلَحَ عَلَیْهِ اَمْرُ بِلَادِکَ وَ اِقَامَهِ مَا اسْتَقَامَ بِهِ النَّاسُ قَبْلَکَ». (6)با دانشمندان زیاد مجالست داشته باش، و با حکماء درباره ی وضع کشور و برنامه های اصلاحی مباحثه و مذاکره کن و از تجربه آنان برای تحکیم امور جامعه بهره گیر.

اینکه حاکم اینهمه برای اهل علم و حکمت ارزش قائل باشد که طرف بحث و مذاکره و مشورتش باشند و از آنها در امر کشور و مردم و حکومت نظر بخواهد باعث تشویق آنها و احساس شخصیت ممتاز در جامعه می شود و از آن رهگذر علم و فن و حکمت، اعتبار می یابد و سبب تشویق دیگران به تحصیل این ارزشها می گردد.

امتیاز دادن و ارج نهادن به خوبیها و خوبان و تحقیر ناپاکان و ناصالحان بهترین وسیله ی منزوی کردن ناصالحان و سبب فعالیت به نشاط آوردن صالحان است. از همین راه است که صلاح و احسان ترویج می شود و ناپاکی و بدکاری منزوی و بدنام می گردد.

بدترین و مضرترین نوع حق کشی این است که حاکم حق را با اشخاص بشناسد و نه اشخاص را با حق و بهترین نوع ترویج آن حق این است که حق و ارزش واقعی را معیار ارزش گذاری بگیرد که در درازمدت حق و فضیلت حاکم می شود و شخصیتهای کاذب منزوی شده و شخصیتهای واقعی و دارای صلاحیت بروز می کنند.

11- حق محرومان
در حکومتهای فاسد و ناحق معمولاً قشر محروم فراموش شده اند و قشر مرفه همه جا مورد توجه، و در نتیجه حقوق آنها که در آسایش و نعمتند محترم است و طبقه ی محروم و نیازمند حقوقشان پایمال می شود.

امام (ع) از حاکم می خواهد که توجه خاصی به محرومان کند و با دقت و وسواس مواظب باشد که حقی از آنها ضایع نگردد.«ثُمَّ اللهَ اللهَ فِی الطَّبَقَهِ السُّفْلَی مِنَ الَّذِینَ لَا حِیلَهَ لَهُمْ مِنَ الْمَساکِینِ وَ الْمُحْتاجِینِ وَ اَهْلَ الْبُوْسَی وَ الزَّمْنَی فَاِنَّ فِی هَذِهِ الطَّبَقَهِ قَانِعاً وَ مُعْتَرَّاً وَ احْفَظِ للهِ مَا اسْتَحْفَظَکَ مِن حَقَّهِ فِیهِمْ وَ اجْعَلْ لَهُم قِسْماً مِنْ بَیْتِ مَالِکِ وَ قِسْماً مِنْ غَلَّاتِ صَوَافِی الْاِسْلامِ فِی کُلِّ بَلَدٍ فَاِنّ لِلْاَقْصَی مِنْهُم مِثْلَ الَّذِی لِلْاَدْنَی وَ کُلُّ قَدِ اسْتُرْعِیتَ حَقَّهُ وَ لَا یَشْغَلَنَّکَ عَنْهُمْ بَطَرٌ فَاِنَّکَ لَا تُعْذَرُ بِتَضْیِیعِکَ التَّافِهَ لِاَحْکامِکَ الْکَثِیرَ الْمُهِمَّ فَلَا تُشْخِصْ هَمَّکَ عَنْهُمْ وَ لَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لَهُمْ وَ تَفَقَّدْ اُمُورَ مَنْ لَا یَصِلُ اِلَیْکَ مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُیوُنُ وَ تَحْقِرُهُ الرَّجَالُ فَفرِّغْ لِاُولَئِکَ ثِقَتَکَ مِنْ اَهْلِ الْخَشْیَهِ وَ التَّواضُعِ فَلْیَرْفَعْ اِلَیْکَ اُمُورَهُمْ.

«ثُمَّ اعْمَلْ فِیهِمْ بِالْاِعْذَار‍ِ اِلَی اللهِ یَوْمَ تَلْقَاهُ فَاِنَّ هَؤُلَاءِ مِنْ بَیْنِ الرَّعِیَّهِ اَحْوَجُ اِلَی الْاِنْصَافِ مِنْ غَیْرِهِمْ وَ کُلٌّ فَاَعْذِرْ اِلَی اللهِ فِی تَادِیَهِ حَقَّهِ اِلَیْهِ وَ تَعَهَّدْ اَهْلَ الْیُتْمِ وَ ذَوِی الرِّقَّهِ فِی السِّنِّ مِمَّنْ لَا حِیلَهَ لَهُ وَ لَا یَنْصِبُ لِلْمَسْاَلَهِ نَفْسَهُ وَ ذَلِکَ عَلَی الْوُلَاهِ ثَقِیلٌ، - وَ الْحقُّ کُلُّهُ ثَقِیلٌ-». (7)

خدا را خدا را در امور طبقه ی محروم جامعه، آنها که وسیله و امکانی از خود برای حل مشکلاتشان ندارند، مردم مسکین و محتاج و محروم و آسیب دیده و در بین آنها هستند کسانی که خود را در معرض عطاء قرار می دهند ولی گدائی نمی کنند، و کسانی هم هستند که اهل تقاضا و سؤالند- به هر دو نوع توجه داشته باش- و حقوقی که خدا برایشان قرار داده رعایت کن، و سهمی را از بیت المال و بخشی از املاک خالصه ی دولت اسلامی در هر منطقه ای برایشان در نظر بگیر. چه آنها که در مرکز و نزدیک تواند و چه آنها که در بلاد دور افتاده اند.

باید یکسان مورد توجه باشند و رعایت حق هر یک از آنها از تو خواسته شده است. پس مبادا که سرمستی ترا از آنان فارغ کند، زیرا که اگر تعداد کمی از آنها را هم از نظر بیندازی یا بخش ناچیزی از حقوقشان را نپردازی بخاطر بخش عمده ی انجام وظیفه، جبران نمی شود و معذور نیستی. هرگز لحظه ای از آنها غافل مباش و تو جهت را از آنها سلب نکن و از آنها روی برمگردان و آنها مرا تحقیر نکن.

مخصوصاً کسانی را که چشمهای دیگران نسبت به آنها به وجهی است که مورد تحقیرند از حالشان بیشتر جویا باش. و افرادی مؤمن و خداترس و دقیق و مورد اعتمادت را مأمور کن که در مورد این بخش از محرومان بررسی کنند و زندگی و معیشت آنها را زیر نظر داشته باشند و به تو گزارش دهند و سپس با آنها به گونه ای عمل کن که روز قیامت در مقابل خداوند رو سفید باشی و مورد بازخواست قرار نگیری، زیرا اینها در میان رعیت بیش از دیگران نیاز به تفقد و رسیدگی و انصاف دارند.

توجه مخصوصی به یتیمان و پیران سالخورده و از کار افتاده که خودشان را نشان نمی دهند و نیازشان مکتوم است داشته باش، که حقوق اینها از بارهای سنگین حکام است و اصولاً حق، امر سنگین و سختی است.

به راستی که امام، جامعه شناس و ریزبین و تیزبین است، چه خوب مردم را می شناسند و چه خوب به حالات و روحیات محرومان و نیازمندان توجه دارد و چه خوب از نقاط ضعف و آسیب پذیر حکام آگاه است و می داند حاکم از کجا گرفتار تبعیض و عدم انجام وظایف خویش می شود و چگونه بخشی از مردم محروم می مانند و بخشی زیادتر از حقشان دریافت می دارند.

توجه دارد که محرومان مناطق دور افتاده که دستشان به زمامداران دست اول و طراز بالا نمی رسد ممکن است مورد غفلت قرار گیرند و توجه دارد که همیشه رفاه و امکانات در مرکز کشور و در مناطق نزدیک حاکم اول و در افق دید حسی او جمع می شود و حقوق روستاها و شهرهای دور پایمال می شود.

امام می داند که عده ای نیاز و فقر خود را ادامه می دهند و به نمایش می گذارند و عده ای محتاج تر و محترم تر هستند و از این کار ابا دارند و با سیلی صورت خود را سرخ نگه می دارند، و از مالک می خواهند که افراد دقیق و مورد اعتماد را مأمور پیداکردن این گروه از انسانها کند، این انسانها که بخاطر فقر همیشه در مضیقه اند ولی با آبرو و بلند نظرند لذا همیشه ناشناخته می مانند و دور از چشمان مردم رنج می برند و گرسنه می خوابند و نه نای داد و فریاد کشیدن دارند و نه پای سفر و حضور در مجامع.

امام برای کشف اینها بهترین نیروها را به کار می برند و دقیقترین بررسیها را که به دنبال خود عمل و اقدام و رفع نیاز داشته باشد به کار می برند.
 

پی نوشت ها :
1- نهج البلاغه، خ 198.
2- همان، خ 40.
3- همان، ن 53.
4- همان، همانجا.
5- همان، همانجا.
6- همان، همانجا.
7- همان، همانجا.
8- همان، همانجا.
9- همان، همانجا.
10- همان، همانجا.
11- همان، همانجا.
12- همان، همانجا.
13- همان، ن 46.
14- ترجمه عبارت برگرفته از نهج البلاغه ی پارسی، ن 53 است.
15- نهج البلاغه، ن53.
16- ترجمه عبارت برگرفته از نهج البلاغه ی پارسی، ن53 است.
17- نهج البلاغه، ن 53.
18- ترجمه ی عبارت برگرفته از نهج البلاغه پارسی، ن 53 می باشد.
19- نهج البلاغه، ن 53.
20- ترجمه ی عبارت برگرفته از نهج البلاغه پارسی، ن 53 می باشد.
21- نهج البلاغه، ن 53.
22- همان، همانجا.
23 همان، همانجا.
24- همان، همانجا.

25-همان، همانجا.
26-همان، همانجا.
27-همان، همانجا.
28-همان، همانجا.
29-همان، همانجا.
30-همان، همانجا.
31-همان، همانجا.
23-همان، همانجا.
33- همان، همانجا.
34-همان، همانجا.
35-همان، همانجا.
36-همان، همانجا.
37-همان، همانجا.

نویسنده: آیت الله هاشمی رفسنجانی

این مقاله در تاریخ 1404/1/10 بروز رسانی شده است



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
سیره عبادی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ اسوه بندگی و عرفان عملی
سیره عبادی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ اسوه بندگی و عرفان عملی
بالاخره اسفناج را خام بخوریم یا پخته؟
بالاخره اسفناج را خام بخوریم یا پخته؟
اهل بیت علیهم السلام در مرکز توجه قرآن
اهل بیت علیهم السلام در مرکز توجه قرآن
زن در منظومه فکری رهبر انقلاب؛ از الگوی فاطمی تا اقتدار خانواده شهید و نقد تمدن غرب
زن در منظومه فکری رهبر انقلاب؛ از الگوی فاطمی تا اقتدار خانواده شهید و نقد تمدن غرب
افتتاح پروژه انتقال آب دریا به صنایع اصفهان توسط رئیس‌جمهور
play_arrow
افتتاح پروژه انتقال آب دریا به صنایع اصفهان توسط رئیس‌جمهور
واکنش قلعه‌نویی و سرمربی‌های هم گروه با ایران بعد از مشخص شدن گروهشان
play_arrow
واکنش قلعه‌نویی و سرمربی‌های هم گروه با ایران بعد از مشخص شدن گروهشان
جزئیات بازداشت تروریست‌های سلطنت‌طلب توسط وزارت اطلاعات
play_arrow
جزئیات بازداشت تروریست‌های سلطنت‌طلب توسط وزارت اطلاعات
لحظه مشخص شدن ۳ هم گروه ایران در جام جهانی ۲۰۲۶
play_arrow
لحظه مشخص شدن ۳ هم گروه ایران در جام جهانی ۲۰۲۶
بدون تعارف با فرمانده نیروی دریایی سپاه
play_arrow
بدون تعارف با فرمانده نیروی دریایی سپاه
خلاصه بازی سپاهان ۲ _ فجر سپاسی ۰
play_arrow
خلاصه بازی سپاهان ۲ _ فجر سپاسی ۰
نعیم قاسم: برادر من چه می‌گویی؟ تو وکیل مدافع اسرائیل هستی؟
play_arrow
نعیم قاسم: برادر من چه می‌گویی؟ تو وکیل مدافع اسرائیل هستی؟
نمایش اقتدار نیروی دریایی سپاه در آب‌های خلیج فارس
play_arrow
نمایش اقتدار نیروی دریایی سپاه در آب‌های خلیج فارس
پشت پرده جایزه فیفا به دونالد ترامپ
play_arrow
پشت پرده جایزه فیفا به دونالد ترامپ
سرلشکر پاکپور: نیروی دریایی سپاه به همه سلاح‌ها مجهز است
play_arrow
سرلشکر پاکپور: نیروی دریایی سپاه به همه سلاح‌ها مجهز است
ترفند رسانه‌های غربی برای سفیدشویی اسرائیل لو رفت
play_arrow
ترفند رسانه‌های غربی برای سفیدشویی اسرائیل لو رفت