نقش رهبري در اشراف شؤون جامعه (3)

وضع ماليات براي همه جوامع بشري ضروري است، زيرا منابع طبيعي و اموال عمومي بر فرض گسترش شمول دست كم در استخراج و آماده سازي، نياز به صرف نيرو و بودجه اي دارد. پرداخت ماليات خود كمك به پيشرفت كار مردم و استفاده ي آنان از منابع خدادادي است و هر كس در حدّ خود از آن بهره مند مي شود بايد به ديگران سرويس دهد، زيرا ماليات براي مردم است و آنها كه بيشتر دريافت مي دارند بايد بيشتر پرداخت
دوشنبه، 22 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش رهبري در اشراف شؤون جامعه (3)

نقش رهبري در اشراف شؤون جامعه (3)
نقش رهبري در اشراف شؤون جامعه (3)


 

نويسنده: سيدجمال الدّين دين پرور




 

7- ماليات و خراج
 

وضع ماليات براي همه جوامع بشري ضروري است، زيرا منابع طبيعي و اموال عمومي بر فرض گسترش شمول دست كم در استخراج و آماده سازي، نياز به صرف نيرو و بودجه اي دارد.
پرداخت ماليات خود كمك به پيشرفت كار مردم و استفاده ي آنان از منابع خدادادي است و هر كس در حدّ خود از آن بهره مند مي شود بايد به ديگران سرويس دهد، زيرا ماليات براي مردم است و آنها كه بيشتر دريافت مي دارند بايد بيشتر پرداخت كنند. در پرتو پرداخت ماليات جامعه آباد مي شود. غرض مسئولان كشوري از گرفتن ماليات بايد آباداني باشد، نه جمع آوري ثروت و انباركردن آنها و اگر كسي فقط در فكر جمع آوري ثروت باشد مردم را نابود و شهرها را ويران مي سازد.
ويراني و نابودي محصول فقر و ناداري مردم است كه در اثر حرص واليان به جمع ماليات پديد مي آيد.

ماليات براي مردم است:
 

«وَ تَفَقَّدْ اَمْرَ الْخَرَاجِ بِمَا يُصْلِحُ اَهْلَهُ فَاِنَّ فيِ صَلَاحِهِ وَ صَلَاحِهِمْ صَلَاحاً لِمَن سِوَاهُمْ وَ لَا صَلَاحَ لِمَنْ سِوَاهُمْ اِلَّا بِهِمْ لِاَنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ عِيَالُ عَلَي الْخَرَاجِ وَ اَهْلِهِ». (1)
در مورد ماليات چنان عمل كن كه موجب بهبود حال خراجگزاران گردد، زيرا با درستي خراج و سامان يافتن حال خراجگزاران، وضع ديگران نيز اصلاح شود، و كار ديگران جز با بهبود آنان سامان نپذيرد، زيرا همه ي مردم در گرو خراج و خراجگزارانند.

ماليات براي آباداني است:
 

«وَلْيَكُنْ نَظَرُكَ فِي عِمَارَهِ الْاَرْضِ اَبْلَغَ مِنْ نَظَرِكَ فِي اسْتِجْلَابِ الْخَراجِ لِاَنَّ ذَلِكَ لَا يُدْرِكُ اِلَّا بِالْعِمَارَهِ وَ مَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَيْرِ عِماَرَهٍ اَخْرَبَ الْبِلَادَ وَ اَهْلَكَ الْعِبَادَ». (2)
اما بايد نظر تو بيشتر در آباداني زمين باشد تا گرفتن خراج، چون خراج بدون آباداني به دست نيايد و آنكه بدون آباداني خراج مطالبه كند، كشور را خراب و مردم را هلاك كند.

اين مردمند كه آباداني را مي آفرينند:
 

«وَ اِنَّمَا يُوْتَي خَرَابُ الْاَرْضِ مِنْ اِعْوَازِ اَهْلِهَا وَ اِنَّمَا يُعْوِزُ اَهْلُهَا لِاِشْرَافِ اَنْفُسِ الْوُلَاهِ عَلَي الْجَمْعِ وَ سُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ وَ قِلَّهِ انْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَرِ». (3)
ولي بي ترديد خرابي هر سرزمين از تنگدستي مردم آن است و تنگدستي مردم هم از رو كردن زمامداران به مال اندوزي، و بدگماني آنها به ماندن خويش، و كم بهرگي شان در عبرت گيري از گردش روزگار است.

8- رئيس دفتر و منشيان
 

منظور از كاتب در اصطلاح پيشينيان نويسنده يا منشي به معناي امروز نيست بلكه مراد رئيس دفتر و كسي است كه ارتباطات يك مسئول را انجام مي دهد و قهراً نقش مؤثري در كارها و ارتباط عميقي با تشكيلات مملكتي دارد زيرا معمولاً مكاتبات و پيامها لفظاً انشاء مي شده و آنها با توجّه به ورود در مسايل آن را تنظيم مي كردند.
قهراً چنين افرادي كه در كارهاي مسؤولان مملكتي وارد مي شوند اگر صالح و كريم نباشند موجب ضايعات و خسارات مهمي مي گردند و نظام امور در هم فرو مي ريزد.
اينان وقتي در پرتو قدرت مسئول، قدرت يافتند ممكن است خود را گم كنند و راه كبر و سركشي در پيش گيرند و آنگاه نگذارند صداي مظلومان بگوش مسئولان برسد.
انحراف ديگر اينگونه افراد، دخالت مستقيم در تصميم گيريهاست بطوري كه مي خواهند نظر خود را بر مسئول تحميل كنند و چنانچه مسئول بر خلاف نظر آنان اقدام كند ناراحت مي شوند و كارشكني مي كنند. ناگفته نماند كه رئيس دفتر بايد هشيار و قوي باشد تا در كارهايي كه از طرف مسئول انجام مي دهد فريب نخورد و در قراردادها نفع مردم و آبروي مسئول را در نظر بگيرد و حتي اگر جايي لازم شد بتواند بطور صريح و قاطع پيمان هاي تحميلي را نقض كرده و بر هم زند.
عليهذا بايد در گزينش آنان نهايت دقت را مبذول داشت و از سطحي نگري و خوش باوري احتراز كرد مبادا فرد ظاهرسازي در تشكيلات دفتري و ارتباطات قرار گيرد و در مواقع مخصوص ضربه بزند، و بهترين راه براي جلوگيري و پيشگيري از لغزش و سقوط، تعدد منشيان و دست اندركاران است تا كارها در وجود يك فرد خلاصه نشود.
زيرا يك فرد چون احساس كرد تمام كارها به او ختم مي شود قهراً به فسا كشيده خواهد شد.
رئيس دفتر بايد: (از چهره هاي پاك و بزرگوار باشد)
«ثُمَّ انْظُرْ فِي حَالِ كُتَّابِكَ فَوَلِّ عَلَي اُمُورِكَ خَيْرَهُمْ وَ اخْصُصْ رَسَائِلَكَ الَّتِي تُدْخِلُ فِيهَا مَكَايِدَكَ وَ اَسْرَارَكَ بِاَجْمَعِهِمْ لِوُجُوهِ صَالِحِ الْاَخْلَاقِ مِمَّنْ لَا تُبْطِرُهُ الْكَرَامَهُ فَيَجْتَرِيءَ بِهَا عَلَيْكِ فِي خِلَافٍ لَكَ بِحَضْرَهِ مَلَاءٍ». (4)
آنگاه در حال دبيران خويش نظر كن و بهترين ايشان را به كارهاي خود گمار و نامه هايي را كه در آنها نقشه ها و رازهاي تو نهفته است به برترين ايشان در فضايل اخلاقي سپار، يعني كسي كه نه از بزرگواري تو چنان گستاخ شود كه در جمع حاضران بر تو دليري كند.

نبايد منشيان، عقل منفصل تو باشند:
 

«وَ لَا تَقْصُرَُ بِهِ الْغَفْلَهُ عَنْ اِيرادِ مُكَاتَبَاتِ عُمَّالِكَ عَلَيْكَ وَ اِصْدَارِ جَوَابَاتِهَا عَلَي الصَّوابِ عَنْكَ فِيمَا يَاْخُذُ لَكَ وَ يُعْطِي مِنْكَ». (5)
و نه چنان آسوده خاطر، كه از گزارش نامه هاي كارگزارانت و در صدور جواب درست آنها كوتاهي ورزد و هم در آنچه به نام تو گيرد يا از جانب تو دهد غفلت كند و بي خبرت گذارد.

قدرت مديريّت و هشياري:
 

«وَ لَا يُضْعِفُ عَقْداً اعْتَقَدَهُ لَكَ وَ لَا يَعْجِزُ عَنْ اِطْلَاقِ مَا عُقِدَ عَلَيْكَ وَ لَا يَجْهَلُ مَبْلَغَ قَدْرِ نَفْسِهِ فِي الْاُمُورِ فَاِنَّ الْجَاهِلَ بِقَدْرِ نَفْسِهِ يَكُونُ بِقَدْرِ غَيْرِهِ اَجْهَلَ». (6)
و نه پيماني كه به سود تو بندد، سست بندد، و نه از گشودن كارهاي بسته ناتوان باشد و نيز كسي را به كار مگمار كه اندازه ي توانايي خويش در كارها نداند، زيرا آن كه از توانايي خويش ناآگاه است و قدر خود نداند، از قدر و توان ديگران ناآگاه تر است.

خدمت، يا خوش خدمتي هاي كاذب:
 

«ثُمَّ لَا يَكُنِ اخْتِيَارُكَ اِيَّاهُمْ عَلَي فِرَاسَتِكَ وَ اسْتِنَامَتِكَ، وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْكَ فَاِنَّ الرِّجَالَ يَتَعَرِّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلَاهي بِتَصَنُّعِهِم وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ». (7)
بعلاوه نبايد گزينش تو تنها بر پايه فراست خود و اطمينان به نظر خويش و خوش گماني باشد، چون اين مردان با شناسايي حسّاسيت واليان، خود را در چشم آنان به خوش خدمتي مي آرايند.

لزوم منشيان متعدد:
 

«وَ اجْعَلْ لِرَاْسِ كُلِّ اَمْرٍ مِنْ اُمُورِكَ رَاْسَاً مِنْهُمْ لَا يَقْهَرُهُ كَبِيرُهَا وَ لَا يَتَشَتَّتُ عَلَيْهِ كَثِيرُهَا؛ وَ مَهْمَا كَانَ فِي كُتَّابِكَ مِنْ عَيْبٍ فَتَغَابَيْتَ عَنْهُ اُلْزِمْتَهُ». (8)
براي اداره ي هر بخش از كار كشور فرد برجسته اي را از ميان آنان برگزين كه كار بزرگ ناتوانش كند و بسياري به گستردگي كار پريشانش نسازد و امّا هر عيبي كه در كاتبان و منشيان تو باشد و تو آن را ناديده انگاري، همان عيب گريبان تو را نيز خواهد گرفت و بر عهده ات مانَد.

9- مديريت بازرگاني
 

دولت بايد ناظر و مراقب بازرگانان و طرحهاي بازرگاني كشور باشد و با توجه به مشكلات نيروي انساني هم نمي تواند هم مجري و هم ناظر باشد قهراً به هر درجه كه نيروي خود را صرف اجرا كند از نظارت كساته خواهد شد تنها اگر پوشش ايمني قوي از نظر اشراف و نظارت ايجاد كند، ديگر نيروهاي خلّاق نيز به نظام آمده و كارها با نظم و نسق به پيش خواهد رفت. براي انجام اين هدف بزرگ دو برنامه بايد اجرا شود:
اوّل: اينكه افرادي از بازرگانان كاردان و متعهّد بايد با مسئولان در تماس مستقيم باشند و مسئولان با زبان ارشاد و نصيحت با آنان صحبت كنند و مسئوليتهاي آنان را از ديدگاه انساني و الهي بازگو نمايند تا روحيه ي خدمتگزاري و مردمي بودن آنان تقويت شده و «وسيله بودن تجارت» و «اصالت خدمت و رفاه جامعه» زنده گردد.
دوّم: گسيل داشتن مرداني خوش سابقه به اقصي نقاط كشور جهت ارزيابي و نظارت و حل مشكلات اقتصادي آنان تا مهر حكومت دلهاي بازرگانان را گرم و گامهايشان را در اداره ي توليد و توزيع كالاها محكم نمايد، زيرا دست اندركاران حكومت اگر رابطه ي انساني و پيوندهاي روحي با مردم داشته باشند خود موجب بهتر شدن امور جامعه و دلگرمي كاركنان و خدمتگزاران خواهد بود و نور و جاذبه بازار مسلمين بر تارك اقتصاد كشور خواهد درخشيد، زيرا عظمت و آبروي اقتصاد كشور بستگي به تجسم روح ايمان و تقوا در تجارت دارد، يعني جوانمردي و فتوّت، در بازار چهره مي نمايد و خود را نشان مي دهد. و همان جوانمردي است كه جلوي احتكار و ديگر خيانتها را مي گيرد و به مسلمانان اجازه نمي دهد با گرفتاري ديگر مسلمانان شادي كند و از خون دل ايتام و بينوايان زندگي خود را رنگين سازد.
جوانمردان، در تجارت و داد و ستد، بر موازين عدل و خيررساني حركت مي كنند و هرگز با اجحاف و تعدي ثروت نمي اندوزند بلكه از مال و سرمايه اي لذت مي برند كه خير و نشاط ديگران را هم تأمين نمايد.
اما بر واليان است كه با ناجوانمردان و آنها كه از حريم انسانيت دور افتاده اند قاطع برخورد كند و رافت و رحمت بخرج ندهند.
در جامعه ي اسلامي اگر بازرگاني به سيماي مقدس «بازار مسلمانان» خيانت كند و آبروي تاجران با ايمان را به خطر اندازد و دلهاي مردم مستمند و كم درآمد را نسبت بدانان چركين كند مستحق عقوبت و تنبيه است. حاكم اسلامي بايد با تدبير اقدام كند.

رسيدگي و توصيه به بازرگانان و صنعتگران:
 

«ثُمَّ اسْتَوْصٍ بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِي الصِّنَاعَاتِ وَ اَوْصِ بِهِم خَيْرَاً ... وَ تَفَقَّدْ اُمُورَهُمْ بِحَضْرَتِكَ وَ فِي حَوَاشِي بِلَادِكَ». (9)
و اما در مورد بازرگانان و صنعتگران، آنان را به نيكي پند ده، پس به كار آنان، چه در مركز حكومت و چه در ديگر شهرهاي كشورت رسيدگي كن.

جوانمردي در بازار مسلمين:
 

«فَامْنَعْ مِنَ الاِحْتِكَارِ فَاِنَّ رَسُولَ اللهِ (ص) مَنََعَ مِنْهُ وَ لْيَكُنْ الْبَيْعُ بَيْعَاً سَمْحَاً
بِمَوازِينِ عَدْلٍ وَ اسْعَارٍ لَا تُجْحِفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ».
پس از احتكار جلوگيري كن كه رسول خدا- درود و سلام خدا بر او و خاندانش- جلوي آن را مي گرفت، و بدان كه خريد و فروش بايد آسان، بر اساس موازين داد و به نرخي منصفانه باشد كه به هيچ يك از فروشنده و خريدار زيان وارد نيايد.

جلوگيري از احتكار:
 

«فَمَنْ قَارَفَ حُكْرَهً بَعْدَ نَهْيِكَ اِيَّاهُ فَنَكِّلْ بِهِ وَ عَاقِبْهُ فِي غَيْرِ اِسْرَافٍ».
و اگر كسي پس از اخطار و نهي تو باز احتكار ورزيد، كيفرش ده و عادلانه عقوبتش كن.

10- دفاتر ويژه ايتام و درماندگان
 

كمكها و رسيدگيهاي ويژه، عنوان مهمي در حكومت اسلامي است.
بدين معني كه عدالت اجتماعي ايجاب مي كند نسبت به همه ي اقشار مردم حتي غيرمسلمانان رسيدگي شود و ضوابط و مقرراتي وضع گردد كه همه ي شهروندان و روستانشينان از نعمتهاي الهي برخوردار گردند و ظلم و تجاوز وجود نداشته ابشد.
اسلام نسبت به آنها كه از راه حلال و قانوني زندگي خوب و مرتبي دارند با نظر بدبيني و نفرت نگاه نمي كند و اصولاً ثروت و فقر ملاك ارزش نيست اما نكته ي مهم اين است كه محرومان و ناتوانان از امكانات بيشتر از سوي دولت برخوردار گردند، لذا لازم است تشكيلات و دفاتر ويژه اي جهت هماهنگي امور آنها و تسريع در رسيدگي بكار آنان تأسيس گردد، همانطور كه در پزشكي هم به عده اي كه در ضرورت درمان پزشكي قرار مي گيرند امكانات بيشتر و سريعتر ارائه مي گردد.
نكته مهم ديگر مساله مبارزه ي با گداپروري است، يعني امكانات زياد در اختيار قرار دادن نبايد طوري باشد كه مردم را به بيكاري و گدامنشي وادارد و از گسترش فعاليتها بكاهد بلكه همه ي مردم موظفند كه تلاش كنند حتي علاوه بر رفع نيازهاي خود بخشي از نياز جامعه را هم برآورند و حكومتها بايد با تدبير خود اين حالت را در جامعه زنده كنند.
بنابراين خواه ناخواه عده ي قليلي مي مانند كه واقعاً يا نمي توانند و از عقل معاش برخوردار نيستند يا حوادث و مسايلي مانع از اداره ي زندگي آنان مي گردد، كمكهاي ويژه، براي چنين افرادي است.
حاكم اسلامي نسبت به چنين قشري مسئوليت سنگين دارد كه بايد آنها را شناسايي كند و قسمتي از بيت المال را به آنان اختصاص دهد. حاكم اسلامي نمي تواند درباره ي چنين درماندگان و نيازمنداني بي تفاوت باشد لذا در مقام مقايسه ي خدمات اجتماعي دقيقاً مي تواند اولويتهايي را در نظر بگيرد، مثلاً اگر در شهري پاركها كم است و عدّه اي تقاضاي تأسيس پارك و گردشگاه دارند اما در همان شهر عدّه اي از محرومين از ابتدائي ترين شرايط درماني و بهداشتي محرومند بايد بودجه هاي دولتي را اختصاص به محرومان داد و پاركها را با هزينه ي آنها كه امكاناتي دارند بوجود آورد.
و البته اين دفاتر ويژه را نيز بايد به افراد ويژه سپرد، آنها كه تعهّد بيشتر و ايماني قوي تر دارند، مسئول اين دفاتر گردند زيرا هر كاري مردان ويژه خود را مي طلبد.
از ميان نيازمندان و درماندگان، ايتام و سالخوردگان جايگاه خاصي دارند زيرا مصداق كامل و بي شائبه ي اين عنوانند، آنها كه سرپرست خود را در حال كودكي از دست مي دهند و از سايه ي پرمهر پدركه كارگشا و آرام بخش است محروم مي شوند.
و نيز آنها كه همه ي اميدهاي خود را از دست داده اند و آينده اي براي خود تصور نمي كنند و احساس مي كنند كه ديگران به آنان نياز ندارند بلكه خود را سربار مي دانند، چنين كسان استحقاق رسيدگي و محبّت بيشتري دارند.

زيردستان و ناتوانان را درياب:
 

«اللهَ اللهَ فِي الطَّبَقَهِ السُّفْلَي مِنَ الَّذِينَ لَا حِيلَهَ لَهُمْ مِنَ الْمَسَاكِينِ وَ الْمُحْتَاجِينَ وَ اَهْلِ الْبُؤسَي وَ الزَّمْنَي». (10)
و خداي را، خداي را در مورد قشر پايين از بينوايان و نيازمندان و گرفتاران و ناتوانان كه بيچاره اند كوتاهي مكن.

كمكهاي ويژه به مستمندان:
 

«وَ احْفَظِ للهِ مَا اسْتَحْفَظَكَ مِنْ حَقِّهِ فِيهِمْ وَ اجْعَلْ لَهُمْ قَسْماً مِنْ بَيْتِ مَالِكِ وَ قَسْماً مِنْ غَلَّاتِ صَوَافِي الْاِسْلاَمِ فِي كُلِّ بَلَدٍ». (11)
و براي خدا حقّشان را كه او به تو سپرده است پاس دار و بخشي از بيت المال را به آنان اختصاص ده و نيز بخشي از خالصه ي اسلامي را در هر شهري به آنان واگذار.

ايجاد نمايندگي مخصوص براي درماندگان:
 

«وَ تَفَقَّدْ اُمُورَ مَنْ لَا يَصِلُ اِلَيْكَ مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُيُونُ وَ تَحْقِرُهُ الرِّجَالُ فَفَرِّغْ لِاُولَئِكَ ثِقَتَكَ مِنْ اَهْلِ الْخَشْيَهِ وَ التَّوَاضُعِ». (12)
و به كار آنان كه دستشان به تو نرسد و در ديده ها خوارند و نزد مردان خُرد، دلجويانه رسيدگي كن و براي بررسي احوالشان را از ياران مورد اعتمادت كه خداترس و فروتن اند، كساني را برگمار.

نمايندگان ويژه ايتام و سالخوردگان:
 

«وَ تَعَهَّدْ اَهْلَ الْيُتْمِ وَ ذَوِي الرِّقَّهِ فِي السِّنِّ مِمَّنْ لَا حِيلَهَ لَهُ وَ لَا يَنْصِبُ لِلْمَسْاَلَهِ نَفْسَهُ وَ ذَلِكَ عَلَي الْوُلَاهِ ثَقِيلٌ وَ الْحَقُّ كُلُّهُ وَ قَدْ يُخَفِّفُهُ اللهُ عَلَي اَقْوَامٍ طَلَبُوا الْعَاقِبَهَ فَصَبَّرُوا انْفُسَهُمْ وَ وَثِقُوا بِصِدْقِ مَوْعُود اللهِ لَهُمْ». (13)
و مدام به كار يتيمان و خردسالان بي سرپرست و سالخوردگان كه براي گرفتاري خود چاره و روي سئوالي ندراند، رسيدگي كن. البته انجام آنچه برشمردم براي زمامداران سنگين است- و حق همه جا دشوار و سنگين است- امّا خداوند آن را براي مردماني كه طالب حُسن عاقبت اند و در اين راه صبر و شكيبايي پيشه ساخته و به راستي وعده هاي الهي دل بسته اند، سبك سازد.

دفتر مخصوص وزير و استاندار:
 

«وَ اجْعَلْ لِذَوِي الْحَاجَاتِ مِنْكَ قِسْمَاً تُفَرِّغُ لَهُمْ فِيهِ شَخْصَكَ وَ تَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِساً عَامّاً، فَتَوَاضَعُ فِيهِ للهِ الَّذِي خَلَقَكَ وَ تُقْعِدُ عَنْهُمْ جُنْدَكَ وَ اَعْوَانَكَ مِنْ اَحْرَاسِكَ وَ شُرَطِكَ». (14)
بخشي از وقت و نيروي خود را براي حاجتمندان اختصاص ده و جلسه هاي عمومي با ايشان بگذار و در آن براي خدايي كه تو را آفريده است، فروتني كن و سپاهيان و ياران پاسدار و نگهبان خود را از آنان دور ساز.

پي نوشت ها :
 

1- همان، همانجا، ص 463.
2- همان، همانجا، ص 4-463.
3- همان، همانجا، ص 464.
4- همان، همانجا، ص 5-464.
5- همان، همانجا، ص 465.
6- همان، همانجا، ص 465.
7- همان، همانجا، ص 465.
8- همان، همانجا، ص 465.
9- همان، همانجا، ص 466.
10- همان، همانجا، ص 466.
11- همان، همانجا، ص 7-466.
12- همان، همانجا، ص 467.
13- همان، همانجا، ص 467.
14- همان، همانجا، ص 8-467.
 

منبع: سالنماي النهج 1-5



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط