راز ابوالهول

"ابوالهول"، مجسمه و پيکره اي بزرگ به شکل يک شير خفته و صورت آدميزاد است. اين مجسمه در فلات دره "جيزه" در نزديکي شهر "قاهره" واقع شده است. هيچ کس به طور قطع و يقين علت بناي آن را نمي داند. ما در اين فرصت...
پنجشنبه، 3 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
راز ابوالهول

راز ابوالهول
راز ابوالهول


 

نويسنده: سيد مرتضي ميرسراجي




 

نگاهي به اسرار مجسمه مصري در آثار تاريخ نگاران، جغرافي دانان و جهانگردان مسلمان
 

"ابوالهول"، مجسمه و پيکره اي بزرگ به شکل يک شير خفته و صورت آدميزاد است. اين مجسمه در فلات دره "جيزه" در نزديکي شهر "قاهره" واقع شده است. هيچ کس به طور قطع و يقين علت بناي آن را نمي داند. ما در اين فرصت به اظهار نظرها و روايات جهانگردان، تاريخ نگاران و جغرافي دانان مسلمان در رابطه با مجسمه "ابوالهول" اشاره مي کنيم.

مسلمانان پيشگام ابوالهول شناسي
 

از آثار و تأليفات مسلمانان و برخي اقدامات آنها، چنين به دست مي آيد که آنها از پيشگامان شناخت "ابوالهول" بوده اند؛ که اين امر از مطالب بعدي استفاده مي شود.

نام ها
 

در متون کهن اسلامي به نام هايي چون "بلهيت" (1)، "بلهيب" (2)، "بلهويه" (3)، "ابوالاهوال" (4) و "ابوالهول" (5) اشاره شده است.

باني
 

صاحب "معجم البلدان" آورده که: کسي که ابوالهول را طلسم (6) قرار داد "بلهيت" بوده قبل از اين مطلب نيز نام ابوالهول را "بلهيت" ذکر نموده است.(7)
اولاً: آيا آن که آن را طلسم قرار داده دلالت بر بنيان گذاري آن نيز دارد يا خير؟ که احتمالاً دلالت بر آن مي کند.
ثانياً: بلهيت نام يکي از قراء مصر نيز بوده است.(8)
ثالثاً: بلهيت نام يکي از ملوک هند بوده که برخي تاريخ نگاران معتقدند همو مبدع و واضع "شطرنج" بوده است.(9)

بت
 

در متون تاريخي و سفرنامه ها از ابوالهول به عنوان "صنم" (10) ياد شده است. صنم همان بت است هر چند معناي مجسمه نيز دارد.

طلسم رمل و ريگ
 

عمدتاً متون تاريخي علت وجودي ابوالهول را "طلسم رمل و ريگ" برشمرده اند، يعني وجود اين مجسمه با طلسمي که براي آن لحاظ شده مانع از ورود رمل و ريگ خواهد شد به قسمت ها و مناطقي که بعد از مجسمه قرار دارند.(11) چنان که در اين باب "ياقوت" گويد: در اثر طلسم اين مجسمه شن هايي که در صحراهاي غربي و شمالي به منطقه وارد مي شوند، به محض اين که به ابوالهول منتهي مي شوند، باز مي گردند.(12)

همسر و جفت ابوالهول
 

"مقريزي" نوشته است که: در بيابان شرقي در مجاورت "قصر شمع" مجسمه اي سنگي وجود دارد که اهل مصر آن را "همسر ابوالهول" مي شناسند. در سال 711 هجري توسط يکي از امراي "ملک ناصر محمد بن قلاون" (13) اين مجسمه شکست. زير آن را حفاري کردند تا به آب رسيدند. گمان آنها اين بود که در زير اين مجسمه گنج وجود دارد.(14)

طلسم همسر ابوالهول
 

طلسم همسر ابوالهول اين است که مانع نفوذ آب و سيل و طغيان نيل به مصر است.(15)

آسيب رساندن و دشمني با ابوالهول
 

در سال هفتصد و هشتاد و اندي شخصي از صوفيه از خانقاه "صلاحيه سعيد السعداء" معروف به "شيخ محمد صائم الدهر" در تغيير برخي منکرات قيام نمود. پس چهره مجسمه هاي سنگي خارج از قاهره را آسيب رساند. همچنين چهره ابوالهول را نيز آسيب زد.(16)

از بين رفتن قدرت طلسم
 

با آسيب رساندن به چره ابوالهول توسط "شيخ محمد" قدرت طلسم از بين رفت، پس رمل و ريگ اراضي "جيزه" را فرا گرفت.(17)

پيکره زهره
 

صاحب "نخبه الدهر" تعريف ديگري از ابوالهول دارد. او آورده است:
... ديگر از اين شگفتي هاي ابوالهول در مصر است و آن "پيکره زهره" (18) است که به مصر مي نگرد. صابيان (19) مي پندارند اين پيکره بر زنان و مردان و جوانان و کودکان مصر شادماني و کامراني ارزاني مي دارد.(20)
صاحب "المواعظ" گويد: گفته شده است که: اتريب بن قبط بن مصر بن بيصر بن حام بن نوح به برادرش "صا" وصيت کرد که به هنگام مرگش او را در کشتي حمل کند و در جزيره اي در وسط دريا دفن نمايد. چون برادر فوت نمود، "صا" چنين کاري کرد غافل از اين که مردم مصر او را به قتل "اتريب" متهم کردند و نه سال با وي جنگيدند. هنگامي که پنج سال از جنگ و نبرد آنان گذشته بود مردم به قبر "اتريب" واقف شدند. پس آنجا را حفر کردند ولي چيزي درون قبر نيافتند زيرا شياطين جنازه اتريب را به مکان فعلي ابوالهول انتقال داده بودند و او را آنجا در جنب قبر پدرش و جدش "بيصر" دفن کردند.(21)

مدفن چند تن از اعقاب حضرت نوح (ع)
 

ابوالهول و رواج بت پرستي
 

پس از آن که شياطين جسد اتريب را در مجاورت پدر و جدش در موضع فعلي ابوالهول قرار دادند تهمت ها و افتراها به "صا" فزوني يافت تا بدانجا که مردم مصر به سوي شهر "منف" (22) بازگشتند. در آن زمان، "ابليس" به جانب آنها آمد و آنها را به سوي قبر اتريب که انتقال داده شده بود راهنمايي کرد. آنگاه ابليس جنازه را از قبر بيرون آورد و او را بر تختي نشاند. در آن زمان شيطان از زبان اتريب با مردم سخن گفت تا اين که آنها به فتنه افتادند و به جسد اتريب سجده کردند و او را بندگي نمودند چنان که بت ها را مي پرستيدند و "صا" را به قتل رساندند. جسد "صا" را به ساحل نيل برده و در آنجا دفن کردند. در هنگامي که نيل طغيان مي کرد آب، قبر او را فرا نمي گرفت و اين امر باعث شد تا يک طايفه ديگر به فتنه و گمراهي کشيده شوند و با خود گفتند: که "صا" به ظلم و جور به قتل رسيده است لذا در برابر قبرش سجده مي کردند. ديگران به جانب تخته سنگي رفتند و آن را تراشيدند و به شکل صورت بزرگوارانه اي درست کردند و آن را ابوالهول ناميدند و بين دو هرم (23) نصب کرده و در برابرش سجده مي کردند.(24)

عبارتگاه، قربانگاه و صومعه
 

مقريزي گويد: بعد از ايجاد ابوالهول و سجده گاه قرار دادن آنجا مردم مصر سه فرقه شدند و هنوز هم صابئان ابوالهول را تعظيم مي کنند و آن را بزرگ مي شمارند و براي آن خروس هاي سفيد (25) قرباني مي کنند و سندروس (26) بخور مي دهند(27). "ابن جبير" ابوالهول را مکاني چون يک "صومعه" دانسته است.(28)

شعر
 

شاعران عرب براي ابوالهول اشعاري نيز سروده اند که در اين جا فقط مطلع يکي از آنها ذکر مي کنيم:

تامل هيئه الهرمين واعجب
و بينهما ابوالهول العجيب (29)

شاهکار مجسمه سازي (لبخند ژوکوند باستاني)
صاحب "عجائب البنيان" گويد: چنين تصور مي کنند که قامت ابوالهول در زير زمين است. صورتش به گونه اي است که گويي تبسم مي کند. در صورتش سرخي است و روغني که باعث جلا و رونق طراوت آن است که باعث نيکويي صورت و بزرگي آن است. از يکي از اهل فضل سؤال شد که چه چيز عجيبي ديده است؟ او گفت: تناسب صورت ابوالهول! به درستي که اعضاي صورتش چون بيني، چشم و گوش با هم تناسب دراند چنان که در عالم طبيعيت صورت ها متناسب است. براي مثال بيني يک طفل براي او مناسب است و اگر اين بيني متعلق به يک مرد بود بسيار نامناسب و زشت بود و همين طور ساير اعضا صورت با يک مقياس و تناسب خاص در صورت تعبيه شده اند و بسيار جاي تعجب دارد که پيکر تراش اين مجسمه چه قدر در حفظ تناسب اعضا صورت با همه بزرگي آن دقت نموده است.(30)
بايد گفت: اين تناسبي که فضلا و اهل حکمت در قديم در مجسمه ابوالهول ذکر نموده اند بسيار جالب توجه و شايان ذکر است زيرا به اين تناسبات، نسبت طلايي گفته مي شود که در آثار، مجسمه ها و بناهاي تاريخي و حتي جديد وجود دارد. نسبت طلايي يا همان Golden ratio عبارت است از تقسيم پاره خط به دو قسمت به نحوي که نسبت طول قطعه بزرگ تر به طول تمام پاره خط مساوي و برابر با طول قطعه کوچک تر به قطعه بزرگ تر باشد که در عالم اعداد به آن "عدد في" اطلاق مي شود که برابر با 1/6180 است.
اين فرمول در مجسمه ابوالهول نيز رعايت شده و به همين علت مورد توجه فضلا واقع شده است. علاوه بر اين مجسمه، معبد "پارتنون" (31) در "آتن"، اهرام و اثر "موناليزا" از "داوينچي" (32) نيز در آنها عدد طلايي يا نسبت طلايي مراعات شده است.
به هر روي ما در اين مقال براي اولين بار مجسمه ابوالهول را که همانند موناليزا در آن نسبت طلايي و تبسمي مليح حس مي شود از آن به عنوان "لبخند ژوکوند باستان" ياد مي کنيم.
 

پي نوشت ها :
 

1ــ الحموي البغدادي، ياقوت (م. 626 هـ)، معجم البلدان، دارصادر، بيروت، لبنان، 1995 مي الطبعه الثانيه، ج 5، ص. 401
المقريزي، تقي الدين ابوالعباس احمد بن علي بن عبدالقادر العبيدي (م . 854 هـ)، المواعظ و الاعتبار بذکر الخط و الاثار، دارلکتب العلميه، بيروت، لبنان، 1418 هـ الطبعه الاولي، ج 1، ص 58 و ج 3، ص. 312
2ــ المواعظ و الاعتبار، ج 1، ص . 229
3ــ همان، ج 1، ص. 58
4ــ ابن جبير، ابوالحسن محمد بن احمد (م. 614 هـ )، رحله (ابن جبير)، دار و مکتبه الهلال، بيروت، لبنان، ص270
5 ــ القزويني، زکريا بن محمد بن محمود (م. 628 هـ)، آثار البلاد و اخبار العباد، امير کبير، اساطير، تهران، 1373 هـ.ش. ص 326./ الهروي، ابوالحسن علي بن ابوبکر (م. 611 هـ)، الاشارات الي معرفه الزيارات، مکتبه الثقافه الدينيه، قاهره، مصر، 1423 هـ، الطبعه الاولي، ص 41./ سيوطي، جلال الدين عبدالرحمن بن محمد بن عثمان (م. 911 ه)، حسن المحاضره في اخبار مصر و القاهره، دارالکتب العلميه، بيروت، لبنان، 1418 هـ الطبعه الاولي، ج 1، ص 68 و ج 1، ص 71./ قبادياني مروزي، ناصر خسرو (م. 481 هـ)، سفرنامه، زوار، تهران، 1381 ش. چ 7، ص 226./ ابن فضل الله العمري، شهاب الدين احمد بن يحيي بن فضل الله (م. 749 هـ)، مسالک الابصار في ممالک الامصار، المجمع الثقافي، ابوظبي، 1423 هـ، الطبعه الاولي، ج 3، ص 425./ معجم البلدان (ياقوت)، ج 5، ص 402./ المواعظ و الاثار (مقريزي)، ج 1 صص 229 ــ 231 و ج 3، ص 312./ ابن تغري بردي اتابکي، جمال الدين ابوالمحاسن يوسف (م. 874 هـ) النجوم الزاهره في ملوک المصر و القاهره، وزاره الثقافه و الارشاد القومي، مصر، ج 1، ص 42./ الانصاري الدمشقي، شمس الدين محمد بن ابي طالب (م. 727 هـ)، نخبه الدهر في عجائب البر و البحر، اساطير، تهران، 1382 ش، چ 1، ص 63./ المقري التلمساني، احمد بن محمد (م. 1041 هـ)، نفح الطيب من غصن الاندلس الرطيب، دارالفکر، بيروت، لبنان، 1419 هـ، الطبعه الاولي، ج 4 ، ص 144./ النويري، شهاب الدين (م. 733 هـ) نهايه الارب في فنون الادب، دارالکتب و الوثائق القوميه، قاهره، مصر، الطبعه الاولي، 1423 ه، ج 1، ص. 392
6ــ طلسم از کلمه يوناني طلسما اخذ شده است که عبارت است از شکل و علامتي که قابليت فوق العاده و جادويي دارد.
7ــ معجم البلدان، ج 5، ص. 401
8 ــ ابن جعفر، قدامه (م. 328 هـ )، الخراج و صناعه الکتابه، دارالرشيد للنشر، بغداد، عراق، 1981 ميـ ص. 340
9ــ المسعودي، ابوالحسن علي بن الحسين بن علي (م. 346 هـ) مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق: اسعد داغر، قم، دارالهجره، الطبعه الثانيه، 1409 هـ ج 1، ص 960
10ــ در بيشتر منابعي که ياد شده آن را "صنم کبير" ياد کرده اند
11ــ در بيشتر منابع چنين گفته شده است مانند: معجم البلدان، ج 5، ص 401 و ...
12ــ همان، ج 5، ص. 401
13ــ از حکام مصر در قرن هشتم بوده است.
14ــ المواعظ و الاثار، ج 3، ص. 312
15ــ همان، ج 1، ص. 230
16ــ همان، ج 1، ص. 230
17ــ همان
18ــ از سيارات منظومه شمسي که مدارش بين زمين و عطارد است.
19ــ مقصود اقوام ستاره پرست و ستاره گرا در مصر باستان است.
20ــ نخبه الدهر، ص. 63
21ــ المواعظ و الاثار، ج 1، ص. 231
22ــ در دوازده ميلي فسطاط است که پايتخت قديم و مرکز علم مصر بود.(ممفيس)
23ــ الهرمين
24ــ المواعظ و الاثار، ج 1، ص. 231
25ــ الديکه الابيض
26ــ سندروس صمغ زردي است و آن را از درختي مخصوص در آفريقا استحصال مي کنند که چون در آتش نهند بويي چون شاخ سوخته مي دهد.
27ــ المواعظ، ج 1، ص. 231
28ــ ابن جبير، رحله، ص. 27
29ــ حسن المحاضره، ج 1، ص. 71
30ــ المواعظ، ج 1، ص 299 به بعد
31ــ نام معبدي در آکروپوليس آتن در کشور يونان
32ــ دانشمند و نقاش شهير ايتاليايي متوفاي 1519 ميلادي
 

منبع: دانشمند، شماره 576



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط