نگاهی به اندیشه‌های اریش فروم

اریش فروم؛ روانکاو و فیلسوف پیرو مکتب فرانکفورت از جمله نخستین کسانی است که آرای زیگموند فروید را با اندیشه‌های کارل مارکس در هم می‌آمیزد تا از آن معجونی برای نقد جامعه صنعتی و به خصوص فاشیستی آلمان آن روزگار بسازد. فروم با عطف توجه به واقعیت‌های جامعه غرب و در محصورماندن آزادی فردی در قید و بندهای خواسته و
يکشنبه، 13 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهی به اندیشه‌های اریش فروم

نگاهی به اندیشه‌های اریش فروم
نگاهی به اندیشه‌های اریش فروم


 

نويسنده:محمود ابراهیمی مقدمیان




 
اریش فروم؛ روانکاو و فیلسوف پیرو مکتب فرانکفورت از جمله نخستین کسانی است که آرای زیگموند فروید را با اندیشه‌های کارل مارکس در هم می‌آمیزد تا از آن معجونی برای نقد جامعه صنعتی و به خصوص فاشیستی آلمان آن روزگار بسازد. فروم با عطف توجه به واقعیت‌های جامعه غرب و در محصورماندن آزادی فردی در قید و بندهای خواسته و ناخواسته اجتماعی اقدام به بازکاوی خاستگاه‌های روانشناختی و جامعه شناختی آن می‌کند. مطلبی که از پی می‌آید نگاهی دارد به مفهوم از خودبیگانگی در آرای این اندیشمند.
فروم بیش از هر روان‌شناس دیگری در تفسیر، تبیین، تحلیل و توسعه مفهوم بیگانگی کوشیده است. این مفهوم نخستین بار در کتاب «گریز از آزادی» مورد توجه فروم قرار گرفت. ولی بعد تحلیل و تبیین جامع این واژه را در اثر معروف دیگری به نام «جامعه سالم» که در واقع ادامه کتاب گریز از آزادی است، پی گرفت. فروم در این کتاب به ویژه به تشریح «شخصیت اجتماعی بیگانه گونه» پرداخته است.
اسپینوزا، نویسندگان عصر روشنگری، رومانتیک‌های قرن هجدهم، کارل مارکس و فروید را می‌توان و باید در شمار معلمان فکری فروم محسوب داشت. به ویژه فروم را می‌توان سنتز مارکس و فروید خواند.
از نظر فروم، بیگانگی تفسیری است از وضعیت انسان در جامعه صنعتی. او در تفسیر خود از بیگانگی انسان می‌گوید: اعمال او به جای آنکه تحت کنترل او باشد بر او مسلط اند و او خود را مرکز اعمال فردی خویش نمی‌یابد. به جای اینکه اعمال، طبق خواست و اراده او انجام گیرد، او از اعمالش اطاعت می‌کند. او خود را نظیر همه مردمی می‌یابد که به عنوان اشیاء درک می‌شوند با احساس‌ها و خواسته‌های مشترک، اما در عین حال در همان زمان او هیچگونه وابستگی و ارتباطی با جهان خارج ندارد. به نظر فروم اعضای جامعه صنعتی همگی الینه شده هستند و بیگانگی مختص گروه و طبقه خاصی نیست.
اریک فروم تمدن اومانیستی (که سوسیالیسم و بورژوازی دو صورت تحقق یافته آن هستند) را تمدن بحران زده می‌داند. در هر دو نظام بورژوایی و سوسیالیستی، انسان گرفتار از خودبیگانگی و غربت و اسارت در ظلمت ماتریالیسم و نفس‌پروری است. تمدن اومانیستی، تمدنی خود بنیاد است که حقیقت وجودی بشر در این جا نادیده گرفته شده و به این ترتیب هر دو نظام بورژوازی و سوسیالیستی، چیزی جز دو صورت از خودبیگانگی بشر جدید نیستند. به نظر فروم «انسان امروزین در جامعه صنعتی شکل و شدت بت زدگی را دیگرگون ساخته است. او در دست نیروهای اقتصادی کورحاکم، شیء شده است. او دستکارهای خود را می‌پرستد و به شیء بدل می‌شود. در جهانی از این دست تنها کارگر ازخود بیگانه نیست بلکه همگان از خود (یابا خود) بیگانه‌اند». به اعتقاد فروم «جامعه صنعتی خالق آدمک تشکیلاتی است، موجودی تهی از آگاهی و اعتقاد که بزرگ‌ترین افتخارش این است که در یک ماشین عظیم و مقتدر، دندانه ای هرچند کوچک و خرد است» و در این نظام «شعار این است؛ پرسش ممنوع، تفکر انتقادی ممنوع، دلبستگی و علاقه مندی ممنوع، مبادا که کارکرد بی دغدغه و قرین آرامش تشکیلات بر هم خورد. اما آدمی برای شیء بودن و خامش نشستن ساخته نشده است.»
فروم معتقد است که «جامعه الینه شده ویژگی و خصوصیت زمان ماست. این بیگانگی و شیء زدگی ما را به جنون فزاینده ای رهبری می‌کند که در آن زندگی معنایی ندارد، پس لذتی هم ندارد، نه ایمانی و نه حقیقتی...»
گریز از آزادی، عنوان نخستین کتاب اریک فروم است که به سال ۱۹۴۱ منتشر شده است. او در این کتاب تلاش می‌کند به این سئوال پاسخ دهد که چرا «آزادی» به جای اینکه آدمی را به خود جذب کند باعث ترس و اضطراب انسان‌ها شده و به اینجا می‌انجامد که انسان‌ها با دست خود، آزادی خود را طرد و قربانی نمایند – منظور فروم «آزادی لیبرالی» است که وی بدان معتقد است و آن را معادل تمامیت آزادی می‌انگارد – وی در جواب عنوان می‌کند که مفهوم لیبرالی آزادی با فطرت و حقیقت وجودی آدمی در تضاد است. زیرا حقیقت وجودی آدمی راکه عین ربط و تعلق است، انکار می‌کند و سبب از خودبیگانگی و اضطراب و تنهایی می‌گردد. به نظر وی برای فرار از این وضع اسارتبار باید از مرزهای زندگی حیوانی و تبعیت از نفس اماره و بردگی تمدن «اومانیستی» گذشت و در ذیل نور تفکر دینی به آزادی حقیقی رسید. به نظر فروم «جامعه غربی، ابری است متشکل از ذرات غباری که بی هیچ نظمی درهم می‌لولند.»
فروم جامعه سرمایه داری را یک «جامعه بیمار» می‌داند و معتقد است این جامعه آدمی را گرفتار از خود بیگانگی و تنهایی کرده است. «راه رهایی از این وضعیت ناگوار ایجاد یک» جامعه سالم است، جامعه ای که فروم آن را «سوسیالیسم کمونیتارین» می‌نامند. فروم خودآگاهی عظیمی را برای انسان در بازآفرینی تاریخ هستی خود، لازم می‌داند. به نظر فروم «جان حرکت به سوی حقیقت، از شهامت» نه گفتن نیرو می‌گیرد و از عصیان علیه فرمان‌های قدرت‌های موجود، از طرد خواب زدگی و پذیرش بیداری…. اما توان آگاهانه «نه» گفتن، توان «آری» گفتن آگاهانه را در خود دارد. «آری» به خدا، «نه» به قیصر، «آری» به انسان، «نه» به همه آنانی که بردگی، استثمار و تحمیق او را خواهانند.
اریک فروم با نقل جمله ای از برنارد که «در جانوران عالی‌تر، به خصوص در انسان، غریزه مقوله ای است رو به کاستی و بلکه رو به نیستی»، می‌افزاید «هستی انسانی از هنگامی آغاز می‌شود که انطباق با طبیعت خاصیت اجباری خود را از دست بدهد و دیگر طرز عمل، به وسیله مکانیسم‌هایی که به ارث رسیده، تعیین نشود. به عبارت دیگر، از همان ابتدا، هستی انسانی و آزادی غیرقابل جدایی‌اند» و در ادامه می‌گوید «باید توجه داشت آزادی در اینجا در معنای مثبت آن یعنی آزادی برای انجام کاری (آفریننده) به کار نمی‌رود بلکه در معنای منفی آن یعنی» آزادی از چیزی یا به طور دقیق آزادی از این قید که غرایز، اعمال آدمی را تعیین کنند استعمال می‌شود وی در پاسخ به سئوال عمده خود در کتاب گریز از آزادی که «با آرمانهایی (دروغین) نظیر فاشیسم که مسلماً ضدحیاتند چه می‌توان کرد؟ و چگونه می‌توان این واقعیت را در دایره فهم آورد؟» او به مازوخیسم که در آن پاره ای از مردم به سوی تجربه رنج و تسلیم کشیده می‌شوند اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که «آزادی از» بندها و غرایز به تنهایی و پناه بردن به فاشیسم می‌انجامد.
فروم عشق و کار خلاق و آفریننده را دو عنصر اساسی «خودانگیختگی» می‌داند. همچنین وی خودانگیختگی را فراتر رفتن از محدوده فشار تقلید و عادت تعریف کرده و آن را معادل تفکر آزاد و ژرف درباره امور می‌داند و با فعالیت اجباری یا وسواسی مغایر می‌داند. بنابراین به نظر فروم بشر باید زندگی خود را از نو ارزیابی کند و بار دیگر متولد شود اما این کاری است دشوار که بیشتر مردم بدان بی توجهند چراکه به نظر فروم «سرنوشت دردناک بیشتر آدمیان این است که پیش از تولد، می‌میرند». به هرحال فروم در پاسخ به اینگونه بیماریهای تمدن معاصر، «خود را عاشق آزادی می‌داند و ادعای ارزش نهادن به زندگی انسان را دارد» ولی «فروم شیفته و فریفته دورنمای دنیایی است که در آن، انسان نه مجبور به اختراع بوده و نه ملزم به رقابت بلکه تنها کار او اطاعت و تسلیم بوده است». البته فروم معتقد به یک برنامه ریزی انسانگرایانه بود که در آن معتقد بود «می‌توان چنان جامعه صنعتی ایجاد کرد که کانون و مرکز و مقصود آن، رشد و تکامل انسان باشد، و نه حداکثر تولید و مصرف. البته این کار مستلزم دگرگونی رادیکال در ساختار جامعه ما، در هدف‌های همه جانبه ما، در تقدم‌های تولید و روش مدیریت ما است.»
فروم در سئوال دیگری که در کتاب «گریز از آزادی» مطرح می‌کند – اینکه آیا انسان بیمار است یا جامعه؟ – می‌نویسد: اگر جامعه بیمار بوده باشد وابستگی و تعلق خاطر به چنین جامعه ای سطحی و اندک می‌گردد و در نتیجه فرد احساس امنیت نمی‌کند. وی در کتاب «جامعه سالم» عدم امنیت را نقطه حرکت قرار داده، می‌نویسد: جامعه ای که امکان ارضای نیازمندی را به اعضاء خود نمی‌دهد، افرادی را بار می‌آورد که دارای نشانه‌های ناسازگاری و پریشانی ذهنی هستند، چنین جامعه ای یک جامعه بیمار است. برای پرهیز از این روان پریشی، یا درمان آن باید امکانات زیر فراهم آید: امکان فعالیت خلاق، امکان داشتن یک هویت خاص برای خویشتن، امکان برقراری ارتباط اجتماعی با دیگران، امکان جهت گیری (انتقاد و دگراندیشی) در جامعه و داشتن یک چارچوب مرجع و درک بخردانه تا فرد بتواند در چنین جامعه ای ریشه بگیرد. این است راه حلی که فروم برای حل مشکل اخلاقی بشر غربی و متمدن امروزی تدوین کرده است، یعنی نوعی نظام اخلاقی انسان گرایانه اینکه آیا این اخلاق اومانیستی در شکوفایی و آزادی انسان در غرب موفق بوده و یا برعکس این بشر را گرفتار بحران و اسارت و بردگی کرده است و اینکه اخلاق دینی و اسلامی چه راه حلی را برای انسان بحران زده معاصر پیشنهاد می‌کند، نیازی است که به ویژه انسان شرقی بدان، مصر است.
منابع:
1. ابراهیمی، پریچهر (۱۳۶۹) «نگاهی به مفهوم از خودبیگانگی» مجله رشد آموزش علوم اجتماعی. سال دوم، شماره ۵.
2. زر‌شناس، شهریار (۱۳۷۶)، سمبولیسم در آراء اریک فروم؛ چاپ دوم، تهران، دفتر مطالعات دینی هنر.
3. شیخاوندی، داور (۱۳۷۳)، جامعه‌شناسی انحرافات و آسیب‌شناسی اجتماعی؛ چاپ سوم، گناباد؛ نشر مرندیز.
4. فروم، اریک (۱۳۶۱)، بحران روانکاوی؛ ترجمه اکبر تبریزی، چاپ اول، تهران؛ انتشارات مروارید.
5. فروم، اریک (۱۳۶۸)، جامعه سالم؛ ترجمه اکبر تبریزی، چاپ سوم، تهران؛ انتشارات بهجت.
6. فروم، اریک (۱۳۶۰)، فراسوی زنجیرهای پندار؛ ترجمه بهزاد برکت، تهران؛ پای ژه….
7. فروم، اریک (۱۳۴۸)، گریز از آزادی؛ ترجمه عزت الله فولادوند، چاپ اول، تهران؛ شرکت سهامی کتابهای جیبی.
8. محسنی تبریزی، علیرضا (۱۳۷۰)، «بیگانگی» نامه علوم اجتماعی، دوره جدید، جلد دوم، شماره ۲، دانشگاه تهران.
روزنامه همشهری



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط