جايگاه وعظ و خطابه

«منبر» يکي از کانون هاي اصلي فرهنگ و ارتباطات در جامعه اسلامي است و با اندکي مسامحه در ناديده گرفتن تفاوت هاي آشکار آن با رسانه هاي نوين، «منبر» را مي توان مهم ترين رسانه تاريخ و تمدن اسلامي خواند. در هر حال به واسطه اهميت وجه ارتباطي، اين پديده اجتماعي بيش از ساير پديده هاي اسلامي مرکز توجه علماي ارتباطات بوده است. در واقع مي توان ادعا کرد که در مجموع بيشترين تمرکز در مطالعات و متون مربوط به ارتباط شناسي جوامع اسلامي روي رسانه «منبر» بوده است. «منبر» از سوي ديگر با «مسجد» و خصوصاً «محراب» همنشين است.
دوشنبه، 21 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جايگاه وعظ و خطابه

جايگاه وعظ و خطابه
جايگاه وعظ و خطابه


 

نويسنده: ابوذر عبادي




 

نکاتي در ماهيت ارتباط شناختي منبر
 

«منبر» يکي از کانون هاي اصلي فرهنگ و ارتباطات در جامعه اسلامي است و با اندکي مسامحه در ناديده گرفتن تفاوت هاي آشکار آن با رسانه هاي نوين، «منبر» را مي توان مهم ترين رسانه تاريخ و تمدن اسلامي خواند. در هر حال به واسطه اهميت وجه ارتباطي، اين پديده اجتماعي بيش از ساير پديده هاي اسلامي مرکز توجه علماي ارتباطات بوده است. در واقع مي توان ادعا کرد که در مجموع بيشترين تمرکز در مطالعات و متون مربوط به ارتباط شناسي جوامع اسلامي روي رسانه «منبر» بوده است. «منبر» از سوي ديگر با «مسجد» و خصوصاً «محراب» همنشين است و اين منجر شده است تا در جست و جوهاي علمي مربوط به مسجدشناسي نيز جايگاه مهمي براي منبر مد نظر گرفته شود. اين همنشيني به قدري پررنگ است که تصور مسجد بدون منبر و منبر بدون مسجد در فرهنگ عمومي مسلمين سخت است.
«منبر» از نسبت نزديکي با «خطابه» و «وعظ» برخوردار است. به عبارت ديگر در مطالعات مهارتي مربوط به کيفيت و ماهيت خطابه و وعظ، منبري بودن واعظ و خطيب پيش فرض است. بدين معني که در فرهنگ اسلامي، خطيب يا واعظ اگر منبري نباشد چيزي کم دارد و گويا هماني که بايد باشد نيست. در مجموع مباحثات مربوط به منبر در سه رويکرد مجزا هماره مطرح بوده است:
1) بررسي هاي مربوط به نسبت مسجد و منبر
2) بررسي هاي مربوط به ماهيت ارتباط شناختي منبر
3) بررسي هاي مربوط به مهارت هاي خطابي و وعظي

منبر رسانه اي اسلامي
 

«منبر» رسانه اي به تمام معني «اسلامي» است. اسلامي بودن در محتواي مطالب، نحوه ارائه، فضاي جغرافيايي و فيزيکي، در مخاطبان به طور جدي تأثير گذاشته است. بنابراين اگر کسي به عنوان خطيب يا واعظ بر فراز منبر قرار گيرد اما محتواي اصلي مطالب بيان شده از سوي او شامل معارف، عقايد، اخلاق يا احکام اسلامي نباشد، آن واعظ يا سخنران در واقع چند قدم از هويت منبري خودش فاصله گرفته است و منبر را از ماهيت محتوايي خويش تهي کرده است. در اين شرايط اگر چه آن وسيله چند پله اي و بلند مرتبه همچنان کانون ارتباطات است اما کانون توسعه و ترويج فرهنگ اسلامي نخواهد بود. اين پديده نامأنوس عمدتاً در دو کانون اصلي قابل رصد است: نخست اينکه برخي روحانيون به دليل فاصله گرفتن از موقعيت مذهبي و روحاني خود و يا هضم شدن در مناسبات بروکراتيک و سياسي، دچار دگرديسي در ابيات شده و منبر را با «تريبون» اشتباه مي گيرند. لذا وقتي بر فراز منابر قرار مي گيرند گفتمان سياست زده را بر آن حاکم مي کنند.
اين منابر بيش از اينکه شبيه «منبر» باشد به سخنراني هاي سياسي يا موضع گيري هايي در برابر رقيب شبيه است.
در اين نوع منابر معمولاً استناد به آيات يا روايات معصومين (ع) کم مي شود. روضه پاياني به عنوان جز لاينفک منبر بسيار کوتاه و مجمل است. همين طور محتواهايي ناظر به تنبه و تذکر اخلاقي، احکام شرعي و...

منبرنما
 

هر چند روحانيون هميشه در ساخت و بافت اجتماع حضور داشته اند و بايد هم داشته باشند، ولي گاهي رسانه ها با توجه به کارکرد دراماتيک و رسانه اي که احتياج دارند، نقش ايشان را در حوزه هاي ديگر کم رنگ کرده و آنها را از جايگاه اصلي خود دور مي کنند.
اين پديده زماني ايجاد مي شود که در برخي سريال هاي تلويزيوني به نقش «روحاني» پرداخته مي شود. اصولاً در عموم سريال هاي تلويزيوني که «روحاني» يک نقش محوري است به دليل تقليل شخصيت او به «مددکار اجتماعي» منبرهايش نيز از بافت مذهبي خارج شده و با محتوايي بيشتر غير مذهبي يا لااقل شبه مذهبي ادا مي شود.
وقتي چنين نقش هايي از حداقل کارکردهاي روحاني به معني واقعي کلمه خارج مي شود و صرفاً به تمايز در لباس و محاسن و بيان برخي نکات اخلاقي و ابراز محبت به متدينين بسنده مي کند، طبيعي است که «منبر» نيز از محتوا و جهت گيري تبليغ دين خالي مي شود و بيشتر به گپ و گفتي در مورد مسائل اجتماعي و مددکاري شبيه مي شود. شايد از بينندگان سريال هاي تلويزيون ايران کمتر به خاطر داشته باشند که آقاي منبري سريالشان آيه اي از قرآن يا روايتي از معصومين يا حکم شرعي از رساله علميه مرجع برايشان خوانده باشد يا وارد فضاي روضه ابا عبدالله (ع) شده باشد. از اين لحاظ منابر سريال ها، کانون تجلي نوعي از روحانيان است که بيش از اينکه روحاني باشند مددکار اجتماعي و مشاور روانکاري هستند.

منبر؛ وعظ و خطابه
 

وعظ و خطابه هر دو با تمسک به خطبه، شروع و نهايتاً با روضه تمام مي شوند. اگر چه در خطابه، خطبه طولاني تر و در وعظ، روضه طولاني تر است.
خطابه عموماً طولاني تر از منبر بوده و مخصوص مراسم رسمي و آيين هاي جدي و بزرگ است. در خطابه تن صدا بلندتر است، لحن بيان مطنطن و قاطع، اداي جملات شمرده شمرده و دقيق، سن گوينده نسبتاً جوان (به نسبت وعظ)، لباس او فاخرتر و شکيل، احتمالاً ايستادن بر فراز منبر به جاي نشستن و..
مواردي از اين دست موجب تمايز آن با وعظ است. در حالي که در وعظ تن صدا پايين، لحن بيان نرم و لطيف، اداي کلمات به صورت گفت و گوي صميمي و پدرانه، معمولي و شمرده شمرده، سن واعظ بالا، لباس نه چندان فاخر و نشستن حتماً بر پله اول منبر است. قانون اصلي خطابه معمولاً مشابه نمازهاي عبادي- سياسي جمعه و نمازهاي عيدين است. اگر چه در نمازهاي جمعه معمول کشور خطيب از پله هاي منبر بالا نمي رود و به جاي ايستادن بر فراز منبر، روي جايگاه قرار مي گيرد (به استثناي نماز جمعه مشهد) اما شيوه بيان او منبر گونه و خطابي است. با اين وجود همراه شدن خطابه با جايگاه فيزيکي منبر تأثيرات قدرتمندتري خواهد داشت. خلأ فيزيک منبر در نمازهاي جمعه جمهوري اسلامي يک اشکال مشهود است.

منبر؛ رسانه اي براي بيان حقيقت
 

ماهيت ارتباطي منبر بيش از اينکه بر «کشف حقيقت» استوار باشد بر « توسعه، ترويج و دعوت به حقيقت» متکي است. لذا در ارتباط منبر محور دو طرف است؛ «سخنران» و«مستمع». او که حقيقت را بيان مي کند و او که حقيقت را مي شنود. در اين ميان اصالت حقيقت و اولويت آن پيش فرض است و قرار نيست از خلال گفت و گوي گوينده و شنونده اين گونه کشف شود بلکه اين گوهر مکشوف بايد ارائه شود. لذا مخاطب هماره در طول منبر ساکت و فقط شنونده است و اگر سوال يا مکالمه اي با منبري در نظرش لازم باشد آن را به بعد يا قبل از منبر موکول مي کند. هر چند درباره خطيب يا واعظ نيز ارجحيت علمي و عملي به مخاطبين پيش فرض است.
به عبارت ديگر عکس العمل مخاطبان در قبال منبر و در طول اجراي آن فقط شنيدن و شنيدن است به شرط اينکه صلاحيت منبري محرز شده باشد. اگر احيانا در طول منبر و به واسطه نحوه گفتار و رفتار منبري اين صلاحيت زير سوال رود معمولاً بررسي آن پس از اتمام منبر صورت مي پذيرد و در حين اداي منبر اقدامي در اين خصوص رخ نمي دهد.
از اين وجه، تمايز جالبي بين «منبر» و «کرسي تدريس» وجود دارد. در «تدريس معارف اسلامي» خصوصاً در سطوح بالاي آن (مثلا درس خارج فقه و اصول يا تفسير) اصل بر به چالش کشيدن دانش و بينش استاد و نه پذيرش آن مبتني بر راهبرد کشف حقيقت است.
جالب اينکه جايگاه فيزيکي تدريس و منبر معمولاً مشابه است؛ يعني مدرس و منبري هر دو از پله ها بالا رفته و در جايگاه قرار مي گيرند ولي ماهيت ارتباطي شان با مخاطبان به کلي متفاوت مي نمايد.

نکته
اصل اعتماد به داعي
 

اين موضوع در مخاطبان منبر دروني شده که سعي کنند اطمينان خود را به جايگاه «منبري» تا آخر حفظ کنند و اگر اتفاقي مبني بر خدشه دار شدن اعتماد (از لحاظ علمي يا اخلاقي) با سکوت مخاطب رو به رو مي شود که اين امر در افواه عمومي ذيل «احترام منبر» بيان مي شود. در حقيقت اين موضوع ريشه در ماهيت «دعوت وار» منبر دارد و چون از داعي انتظار نظري و عملي خلاف محتواي دعوت نمي رود، هر نوع حرکت يا کلام مخالف تا حد بالايي تحمل و اغماض شده و عکس العمل هاي منفي انتقادي نيز به پايان منبر مرجوع مي شود.
منابع
- محمدي، ذکرالله، تاريخ و جايگاه «منبر در مسجد»، مجموعه کارکرد مساجد، دبيرخانه ستاد عالي هماهنگي و نظارت بر کانون هاي فرهنگي- هنري مساجد، نشر رسانش، تهران 1384.
- فتحي، اصغر، «منبر، يک رسانه عمومي در اسلام»، مجموعه کارکرد مساجد، دبيرخانه ستاد عالي هماهنگي و نظارت بر کانون هاي فرهنگي- هنري مساجد، نشر رسانش، تهران 1384.
- فرقاني، محمد مهدي، در آمدي بر ارتباطات سنتي، مرکز مطالعات و تحقيقات رسانه ها، تهران 1382.
منبع:نشريه آيه ويژه نامه دين و فرهنگ آبان 89



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط