آسيب شناسي اخلاقي از ديدگاه نهج البلاغه(1)
نويسنده: فاطمه دسترنج (1)
چکيده
واژه هاي کليدي:
* استناد: دسترنج، فاطمه (پاييز 1389)، آسيب شناسي اخلاقي از ديدگاه نهج البلاغه، فصلنامه پژوهش هاي نهج البلاغه، ص 170-188.
طرح مسئله
1. آسيب هاي اخلاقي
الافه عرض مفسد لما اصاب من شيء(فراهيدي1/90).
بنابراين منظور از آسيب شناسي، که در اصل ازجمله مفاهيم ورودي از دانش پزشکي به حوزه ي مباحث جامعه شناختي است، شناسايي عوامل اختلال درون نهادها و زير مجموعه هاي اجتماعي، در ايفاي وظايف و کارکردهاي مورد انتظار هر کدام از آنهاست (دورکيم/74) و خواه ناخواه، مراد از آسيب شناسي اخلاق نيز شناخت عوامل و متغيرهايي است که نظام اخلاق اسلامي را از اصول و اهداف اصلي خود دور مي کند.
از آنجا که آسيب شناسي مفهومي نظري است که همواره بايد نسبت به يک عامل ديگر، مانند وضع موجود، وضع مطلوب، يا انتظارات آرماني بررسي و شناخته شود، به طور کلي بايد چارچوبي عام، براي «مطلوبيت» و سنجش انحراف از معيار در نظر گرفت. از اين رو، چون تقواي الهي و زمينه سازي براي تحقق آن و نيز احياي مکارم اخلاق از اصلي ترين اهداف پيامبران به شمار مي رود (مجلسي 67/59). معيار انحراف را از اين زاويه بررسي مي کنيم و به شناسايي آسيب ها مي پردازيم. به ديگر سخن، چون ماهيت جامعه ي ديني، اسلام و مباني معنوي است، معيار آسيب شناسي را سازگار يا عدم سازگاري نگرش ها و رفتارها با مباني تقوا و مکارم اخلاق قرار مي دهيم و از اين منظر آسيب ها را واکاوي مي کنيم.
رشد و شکوفايي استعدادهاي انسان در جهت کمال منطلق، در عرصه ي کار و عمل بر پايه ي اخلاق به دست مي آيد. فقدان اخلاق به معناي محو زمينه و بستر شکوفايي انسان در دستيابي به کمال مطلق در جامعه است. زيرا با شکسته شدن مرزهاي اخلاق، همه ي حريم ها شکسته مي شود و چون حريم ها شکسته شود، پليديها در روابط اجتماعي پديدار مي شود.
امام علي(عليه السلام) در اين زمينه چنين مي فرمايند:
ثم اياکم و تهزيع الاخلاق و تصريفها؛
مبادا اخلاق نيک را درهم شکنيد و آن را دگرگون سازيد(نهج البلاغه، خطبه 176).
انحطاط اخلاقي و شکسته شدن مرزهاي اخلاقي در اجتماع، خطري جدي و ويرانگر است. زيرا وقتي انسان از محدوده ي فرد خارج مي شود و درارتباط با ساير افراد قرار مي گيرد، اگر اصول اخلاقي حاکم بر روابط نباشد، انسانيت انسان فرو مي ريزد و جامعه رو به زوال و انحطاط مي گذارد.
از ديدگاه امام علي(عليه السلام) کرامتهاي اخلاقي موجب برتري و والايي شأن انسان ها است. امام علي(عليه السلام) فرمود:
عليکم بمکارم الاخلاق فانه رفعه؛
بر شما باد مکارم اخلاق که آن سبب والايي است(مجلسي 53/78).
البته بايد توجه داشت هر چه مراتب اداري افراد بالاتر رود و حيطه ي مسئوليت آنها گسترش يابد، اخلاق اسلامي و کمالات انساني در آنان بايد والاتر و برتر باشد. به تعبير امام علي(عليه السلام)امام و رهبر همچون رودخانه ي پهناوري است که رودهايي کوچک از آن جاري است. پس اگر آب آن رودخانه گوارا باشد آب رودهاي کوچک نيز گواراست و اگر شور باشد آب درون آنها نيز شور خواهد شد (ابن ابي الحديد279/20)
در ادامه به برخي آسيب هايي که ممکن است ناشي از عدم رعايت اصول اخلاقي باشد، اشاره مي شود.
1-1. پيمان شکني
فانه ليس من فرائض الله شيء الناس اشد عليه اجتماعا مع تفرق اهوائهم و تشتت آرائهم من تعظيم الوفاء بالعهود؛
چيزي از واجبات خدا دراجتماع مردم با اختلاف هواها و پراکندگي انديشه شان از بزرگ دانستن وفاي به پيمانها نيست (نهج البلاغه، نامه 53).
زيرا انسان موجودي اجتماعي است و زندگي اجتماعي او ايجاب مي کند که نسبت به تعهدات خويش پاي بند باشد. در غير اين صورت، نظام اجتماعي از هم خواهد گسست. امام(عليه السلام)در اين زمينه مي فرمايد:
قدجعل الله عهده و ذمته امنا افضاه بين العباد برحمه و حريما يسکنون الي منعته و يستفيضون الي جواره فلا ادغال و لا مدالسه و لا خداع؛
خداوند پيمان و زنهارش را امن و آسايشي که از روي رحمت و مهربانيش بين بندگان گسترده قرار داده است و آن را حريم و پايگاهي قرارداده که به استواري آن زيست کرده، در پناه آن بروند پس تبهکاري و فريب در آن نيست (نهج البلاغه، نامه 53).
1-2. ضيق صدر
... الخير ان يکثر علمک و ان يعظم حلمک...؛
خير آن است که دانشت افزون و حلم و بردباريت بزرگ شود (نهج البلاغه، حکمت 94).
در حقيقت، شرح صدر به معناي ظرفيت فکري و روحي است و گسترش ظرفيت فکري و روحي انسان موجب مي شود که بينش و ظرفيت او براي پذيرش حق تقويت شود.
در مقابل ضيق صدر، موجب کم ظرفيتي و تحير در تصميم گيري و درماندگي در کار و رفتار نادرست با مردم مي شود. امام علي(عليه السلام) فرمودند:
من ضاق صدره لم يصبر علي اداء الحق؛
کسي که سعه ي صدر ندارد و براي اداي حق تاب نمي آورد (آمدي، 198/1).
در واقع بدون صبر و حلم هيچ کاري به نتيجه نخواهد رسيد و انساني که صبر و شکيبايي ندارد، فاقد اختيار بوده و پيوسته اسير تصميم گيري هاي عجولانه و نادرست است. امام علي(عليه السلام)درنامه اي به «حارث همداني» فرمود:
و اکظم الغيظ و تجاوز عند المقدره و احلم عند الغضب و اصفح مع الدوله... و احذر الغضب فانه جنند عظيم من جنود ابليس؛
و خشم را فرو بنشان و هنگام توانايي (از کيفر) بگذر و هنگام تندخويي؛ بردبار باش و با وجود تسلط داشتن (از انتقام) دوري کن (نهج البلاغه، نامه 69).
لازم به ذکر است که ايشان قبل از ديگران خود به اين فضيلت اخلاقي آراسته بود و بيش از ديگران آن را مراعات مي کرد؛ چنانکه در ديوان منتسب به حضرت آمده است:
و ذي سفه يواجهني بجهل
واکره ان اکون له مجيبا
يزيد سفاهه و ازيد حلما
کعود زاد بالاحراق طيبا(1)
(ديوان الامام علي/20)
1-3. خيانت (نقض امانتداري)
و من استهان بالامانه و رتع في الخيانه و لم ينزه نفسه ودينه عنها فقد احل بنفسه في الدنيا الذل و الخزي و هو في الاخره اذل و اخزي؛
کسي که امانت را خوار دارد و در خيانت بي باک باشد و خود و دنيش را از آن پاک نسازد در دنيا رسوايي را به خود روا داشته و در آخرت خوراتر و رسواتراست(نهج البلاغه، نامه 26).
امام علي(عليه السلام) اهميت فوق العاده اي به اصل امانتداري داده اند. در بيانات ايشان امانتداري ستوده شده و از آن به عنوان رأس اسلام و مسلماني ياد شده است (آمدي، 474. زيرا خيانت، سبب پايمال شدن حقوق مردم و سلب اعتماد اجتماعي خواهد شد. از همين روي امام علي(عليه السلام) پيوسته مردم و کارگزاران را به پرهيز از خيانت امر کرده و از آنان مي خواهد با اين آسيب مبارزه کنند و خيانتکاران را به سزاي اعمال خود برسانند.(نهج البلاغه، نامه 53)، اين شدت و قاطعيت امام، درجه ي آسيب پذيري جامعه را از پديده ي شوم خيانت روشن مي کند.
پي نوشت ها :
1. دانش آموخته کارشناسي ارشد علوم قرآن و حديث دانشگاه تهران.
2. انسان نادان، از ناداني خود با من دشمني مي کند و من کراهت دارم پاسخ او را بدهم او برسفاهت خود مي افزايد و من برحلم خود، مانند غودي که در آتش قرار گيرد و بوي خوش آن بيشتر شود.